#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست اینکه تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها که پای منت چشم کریمتان
بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بالهایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت
یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت
ای جلوه خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است
نور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن
در بین خانواده زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن
زنجیره ی محبت زهراست دین من
با یک حسین و چار علی و دوتا حسن
سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت
روی زمین اگر حسن عسکری نداشت
آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی
یک التماس پشت درم میکند تویی
آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم میکند تویی
آنکه برای پر زدن سامرایی ام
هرشب دعا برای پرم میکند تویی
آنکه مرا برای خودش خانه خودش
با یک نگاه ، در به درم میکند تویی
آنکه تو را همیشه صدا میکند منم
آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی
شکرخدا گدای امام حسن شدم
خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم
تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد
دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد
تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت
مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد
تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست
ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد
اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد
تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد
امشب دعا کنید ظهوری کند مرا
تا اینکه میهمان حضوری کند مرا
امشب دعا کنید بیاید نگار ما
آیات روشنایی شبهای تار ما
امشب دعا کنید بیاید در این خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا کنید بیاید گل خدا
تا اینکه این بهار بیاید به کار ما
امشب دعا کنید بیاید ز راه دور
مرکب سوار آل علی تک سوار ما
آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتی نبود سجده ی سجاده یار ما
زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا
زهرا کند دعا که بیایی کنار ما
#علی_اکبر_لطیفیان
#دیوان اشعار مذهبی
حاج محمداسماعیل فضل الهی
#جمهوری_اسلامی_ایران
ایران تن است و ما همه اعضای پیکریم
این خاک خانه ایست که با جان بر آن دریم
کرد و بلوچ، ترک و عرب، زیر پرچمش
با هر نژاد و مذهب خواهر-برادریم
ایران من! نفس به هوای تو میکشیم
ایران من! فقط به هوای تو میپریم
خود را فروخت آنکه اقامت خرید و رفت
ما عشق را به قیمت جان از تو میخریم
بر خون گذاشت پا و گذشت از وطن ولی
لعنت به ما اگر که از این خاک بگذریم
«ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم»
روزی هزار بار برای تو جان دهیم
تا که تو را به دست امام زمان دهیم
شاعر: #محمدعلي_بياباني
🔹 ناشر:،#دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
@fazlll
دیوان فضل
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#محمود_ژولیده
سوی قم از مدینه یار آمد
با وجودیکه بی قرار آمد
همۀ شهر غرق استقبال
خواهر اینبار با وقار آمد
همه اش احترام می کردند
دسته دسته سلام می کردند
همه جا مِهر بود و گلباران
حقِّ او را تمام می کردند
هیچکس ناسزا نگفت به او
جز درود و ثنا نگفت به او
هیچکس وقت آمدن غیر از
آیۀ انّما نگفت به او
قم عجب میهمان نوازی کرد
تا ابد ماند و سر فرازی کرد
قم عجب کرد آبروداری
کوفه با آبرو چه بازی کرد
خوب شد که سری به نیزه ندید
خوب شد هیچ حرف بَد نشنید
خوب شد وقت دست و پا زدنِ
نیمه جانِ برادرش نرسید
ای امان از غریبیِ زینب
وای از غم نصیبی زینب
هیچ چشمی به شام و کوفه ندید
در بلا بی شکیبیِ زینب
🔹 #دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی#
@fazlll
هدایت شده از دیوان فضل
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست اینکه تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها که پای منت چشم کریمتان
بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بالهایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت
یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت
ای جلوه خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است
نور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن
در بین خانواده زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن
زنجیره ی محبت زهراست دین من
با یک حسین و چار علی و دوتا حسن
سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت
روی زمین اگر حسن عسکری نداشت
آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی
یک التماس پشت درم میکند تویی
آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم میکند تویی
آنکه برای پر زدن سامرایی ام
هرشب دعا برای پرم میکند تویی
آنکه مرا برای خودش خانه خودش
با یک نگاه ، در به درم میکند تویی
آنکه تو را همیشه صدا میکند منم
آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی
شکرخدا گدای امام حسن شدم
خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم
تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد
دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد
تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت
مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد
تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست
ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد
اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد
تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد
امشب دعا کنید ظهوری کند مرا
تا اینکه میهمان حضوری کند مرا
امشب دعا کنید بیاید نگار ما
آیات روشنایی شبهای تار ما
امشب دعا کنید بیاید در این خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا کنید بیاید گل خدا
تا اینکه این بهار بیاید به کار ما
امشب دعا کنید بیاید ز راه دور
مرکب سوار آل علی تک سوار ما
آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتی نبود سجده ی سجاده یار ما
زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا
زهرا کند دعا که بیایی کنار ما
#علی_اکبر_لطیفیان
#دیوان اشعار مذهبی
حاج محمداسماعیل فضل الهی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
آسمان گشته سیه پوش و مَلَک در زمزمه
باز مانده در غریبی یک علی بی فاطمه
باز از آه کسی عرش خدا لرزیده است
حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است
دختری شد زود راهی مثل مادر ، آه آه
خواهری آمد به جان ، دور از برادر آه آه
باز هم یک فاطمه از دست دنیا سیر شد
آیه های غربت آل علی تفسیر شد
فاطمه ها آن قَدَر مهمان دنیا نیستند
فاطمه ها رو به روی فتنه ها می ایستند
فاطمه ها را غم مظلوم دوران می کشد
فاطمه ها را غریبی علی جان می کشد
مثل هم بودند اگر چه فاطمه های خدا
داشت اما قم فراوان با مدینه فرق ها
شهر قم با یا علی گویان سر ِ دعوا نداشت
شهر قم بر آبرویش چون مدینه پا نذاشت
با ستمکاران عالم قم ید ِ واحد نداشت
کوچه های تنگش اصلا قنفذ و خالد نداشت
شکر حق این فاطمه دیگر شبیه مادرش
قاتلانش را ندیده در کنار بسترش
روی او نیلوفری و چادرش خاکی نشد
هیچ کس از گریه ی روز و شبش شاکی نشد
کینه های بدر ، آتش در گلستانش نشد
ریسمانی مزد دستان ِ علی جانش نشد
ماه قم را کس ندیده در خسوف و در هلال
نیست در حالاتش اصلا حرف ِ "صارَت کَالخیال"
حضرت معصومه جز هجران ، غمی در دل نداشت
حضرت معصومه مردم چل نفر قاتل نداشت....
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
ناشر:#دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
@fazlll
#امام_زمان_عج_مناجات
تضمینی بر غزل استاد علی اکبر لطیفیان
غفلت از راه تو بی یار شدن هم دارد
غرق در درهم و دینار شدن هم دارد
خواب شهوانی ما عار شدن هم دارد
"غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد"
هر که از غیر خبر داد محلش ندهند
هر که از عشق شد آزاد محلش ندهند
نزند بنده چو فریاد محلش ندهند
"هر که از چشم بیافتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد"
درد اینجاست که هر صبح نمی بینیمت
غم عظماست که هر صبح نمی بینیمت
سینه غوغاست که هر صبح نمی بینیمت
"عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد"
ما ز هجران تو در اوج غریبی هستیم
ما گرفتار بلایای عجیبی هستیم
در به در، بی سر و سامان نهیبی هستیم
"همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد"
دینمان گم شده ای یار دلت با ما نیست؟
نشده موعد دیدار؟ دلت با ما نیست؟
نوه ی حیدر کرار دلت با ما نیست؟
"ای طبیب همه انگار دلت باما نیست
بدشدن حس دل آزار شدن هم دارد"
اشک ها در اثر هجر شما جمع شده
خون دل در دل مردان خدا جمع شده
سوز و تاثیر ز الحان دعا جمع شده
"آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلمبار شدن هم دارد"
همه ی ندبه کنان سائل این درگاهند
از عطش سوخته افتاده میان راهند
منتظر در صف دیدار رخت ای شاهند
"از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد"
خسته ایم از غم هجران و جدایی آقا
ذکر ما صبح وشب این است کجایی آقا
کی رسد بر سر ما دست شفایی آقا
"نکند منتظر مردن مایی آقا
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد"
ما فقیریم فقیر غم دنیا هستیم
در جوانی همه گیر غم دنیا هستیم
بی سبب نیست شهیر غم دنیا هستیم
"ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد"
شاعر: #مجتبی_قاسمی
ناشر:#دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
@fazlll
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_فاطمه_زهرا_
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
ناشر:#دیوان اشعار_فضل الهی
@fazlll
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بیدار می شوی سرِ شب تا سحر چرا
بی تاب می شوی دل شب اینقَدَر چرا
هنگام گریه هات نَفَس کم می آوری
زهرا شده نفس زدنت مختصر چرا
نامحرمی که نیست چرا رو گرفته ای؟
ابری سیاه مانده به روی قمر چرا
از آنچه آمده به سرت دم نمی زنی
باید بگیرم از دَرِ خانه خبر چرا
حرف دهان مردم شهر اینچنین شده
حیدر خودش نیامده در پشت در چرا
شش ماه انتظار من و تو به باد رفت
افتاده از درخت وجودت ثمر چرا
دیگر دفاع از منِ خونین جگر مکن
خود را زدی عزیز علی در خطر چرا
شال مرا گرفتی و دستت زِ دست رفت
در پیش من زدند تو را بیشتر چرا
آخر برای مُردنم این روضه کافی است
مادر زدن کنار نگاه پسر چرا
شاعر: #مجتبی_شکریان
👇
ناشر#دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است
ماه سپهر عشق و فضیلت دمیدنی است
از انعکاس آینهی عشق و معرفت
زیباترین پدیدهی اخلاص دیدنی است
فوج فرشته روی زمین جمع گشته است
هرسو صدای بال ملائک شنیدنی است
پیوسته بوسه بر رخ او میزند علی
گلبوسه ازجمال ابوالفضل چیدنی است
مهرش نصیب هردل غافل نمیشود
با نقد جان، ولایت این گل خریدنی است
آید به گوش جان، نغمات فرشتگان
پیوسته میرسد #صلوات فرشتگان
آمد خبرکه فصل نشاط وطرب رسید
ایام شادمانی میر عرب رسید
دلهای حقشناس که غرق سرور شد
شوقی دگر به سینهی هر حقطلب رسید
شیواترین سرور دوعالم سروده شد
زیباترین پدیدهی عشق و ادب رسید
با زر نوشتهاند به هفت آسمان عشق
این ماه هاشمی است که حیدر نسب رسید
اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت
وقتی که نام نامی او روی لب رسید
غرق تجلیات گل یاس میشود
هرکس مرید حضرت عباس میشود
امروز آمدی که به فردا علم شوی !
در پیشگاه حضرت حق محترم شوی!
روزی پس ازحسین به دنیا قدم زدی
تا با عزیز فاطمه تو هم قدم است!
نسل تو در کرامت و عزت زبانزدند
دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی!
ازکودکی خویش نشان دادهای بناست
یک روز ساقی همهی این حرم شوی!
هرگز به زیر بار مذلت نمی روی
حتی اگر به دست اجانب قلم شوی!
جبریل با پرش به روی آسمان نوشت
فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت
روزی که جان نثار مسیر بلا شدی!
تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی!
در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت
گاهی حسن شدی و گهی مرتضی شدی!
ازچشمهی فرات گذشتی تو تشنهکام
آن گاه ساقی لب آب بقا شدی!
ازبس مقام و منزلت تو رفیع بود
شایستهی دعای همه اولیا شدی!
باب المراد خلق تو بودی و باز هم
باب الحوائج همهی ماسوا شدی!
ای کاشف الکروب غم از دل تو میبری!
دل را زموج غصه به ساحل تو میبری!
روح حیات می دهد آقا نسیم تو
یعنی دوباره زنده شدم از شمیم تو
درمصحف همیشهی جاوید روزگار
نورانی است قدر و جلال عظیم تو
بر روی دامن همهی سائلان عشق
دائم کرم چکیده زدست کریم تو
دلدادگان مهر و وفا و شرف شدند
مدیون مهربانی و خُلق رحیم تو
زائر به بارگاه تو احساس میکند
عطر حضور فاطمه دارد حریم تو
لطفی کن و «وفایی» خود را نوا بده
برما کرامتی کن و کربوبلا بده
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
ناشر#دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
#امام_زمان #مدح_امام_زمان
#نیمه_شعبان
فصل بهار و سبزه و سنبل رسیده
بر شاخسار عاطفه صد گل رسیده
از بین بستان نغمه ی بلبل رسیده
آری قیامت را کنون سَمبُل رسیده
جاری شده شور قیامت بین عالم
شوری به دل دارم بهاری گشته حالم
اصل بهار آمد نگار آمد بیایید
بر سینه ی خسته قرار آمد بیایید
ای عاشقان آن تکسوار آمد بیایید
حیدر رسیده ذوالفقار آمد بیایید
رویش نبی خویش علی زهرا خصایل
باشد تمام خوبی و جمع فضایل
او می رسد درد بشر درمان بگیرد
این غربت و این غصه ها پایان بگیرد
ویرانی کل جهان سامان بگیرد
دین خدا از یک دم او جان بگیرد
شکر خدا ما وارثان عاشقانیم
چشم انتظار دولت صاحب زمانیم
بر تشنگان معرفت دریای آب است
او بر ستمکاران این عالم عذاب است
لطفش به مظلومان دنیا بی حساب است
این الحسن ، این الحسینم را جواب است
لیلای شبهای بلند بی قراری
از حال مجنونت خبر داری ، نداری؟
باران رحمت بر بیابان خواهد آمد
بر پیکر بی جان ما جان خواهد آمد
سامان دلهای پریشان خواهد آمد
مرد خدا منجی انسان خواهد آمد
عطر بهار این زمستان خواهد آمد
( او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد )
گفتم شهیدان آه سینه شعله ور شد
هرچند آهم از گناهم بی اثر شد
سهم دل جامانده ام خون جگر شد
حسرت برایم آرزوی یک سفر شد
آری سفر در موج خون اینگونه خوب است
همزاد و همراه جنون اینگونه خوب است
ای خوش به احوال فدایی های راهش
دلداده های کعبه ی خال سیاهش
آن کشته های سر بدار بی گناهش
یاران یار و پارکابان سپاهش
یاد خمینی و شهیدان و رفیقان
یاد سلیمانی کنم در این بهاران
رفتند یاران تا که ما برجا بمانیم
باید وصیت نامه هاشان را بخوانیم
حالا که تبیین است جهاد ما ، برآنیم
این جمله را بر گوش عالم می رسانیم :
این انقلاب آخر رسد بر صاحب آن
بر مهدی صاحب زمان مولای دوران
میدان جنگ ما دگر در بین خانه است
حالا سلاح دشمنان ما رسانه است
تحریم بدخواهان تماماً یک بهانه است
کار و تلاش اقتصادی ... عارفانه است
دشمن نشانه رفته دین و نانمان را
از ما نگیرد غیرت و ایمانمان را
لعنت به آمریکا و بر آل سعودش
بر صهیونیست و بر وجود بی وجودش
بر آنکه جز شر و تباهی نیست سودش؟
ننگ است و نیرنگ است کل تار و پودش
با قاتل سردار ما سازش نه هرگز
دشمن ببیند روی آرامش نه هرگز
ما با ولایت تا شهادت بیقراریم
ما مردمان با وفای این دیاریم
در اوج سختی ها همیشه سفره داریم
هرچه که پیش آید کماکان پای کاریم
از هفت سین سفره نوروزی ما
سین سعادت با ولایت گشته معنا
ما را حواله داده زهرا بر رضایش
این آخری سالی دلم دارد هوایش
دارم هوای گریه در صحن و سرایش
زانو زدن در محضر گنبد طلایش
صحن رضا بر عالمین دارالشفا هست
آنجا برایم هم نجف هم کربلا هست
باید بخوانم شیعتی مهما شربتم
گریه امان میگیرد از حرف و تکلم
پیش نگاه خواهری غمدیده مردم
در زیر نیزه می شود جسم حسین گم
اینکه تنش مانده به زیر پا حسین است
ذکر لب زهرا و زینب وا حسین است
🔸شاعر:
#حسین_رحمانی
🔹 ناشر:
#دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
@fazlll
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت..
همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت
گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید
باری از شانه هر عبد پریشان برداشت
تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست
نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت
غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد
گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت!
پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم
باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت
بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم
گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت
کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ
تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت
دست در دست یداللهی مولا دادیم
پای ما را علی از خار مغیلان برداشت
دست خط علی امروز به تقدیر من است
سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت
من شب قدر فقط کرببلا میخواهم
باید از کرببلا توشه فراوان برداشت
من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است
کام مارا پدر از تربت جانان برداشت
علی امشب به سر سفره ی زینب رفت و..
طبق معمول عوض شیر و نمک نان برداشت
امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت..
هرچه برداشت قدم فاطمه گویان برداشت
آخرین لقمه ی نان را به یتیمانش داد
کوفه را زمزمه آه یتیمان برداشت
امشب ای کوفه علی پیش شما مهمان است
صبح فردا وسط خون خودش غلتان است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
________________________
🔹اhttps://eitaa.com/fazlll
ناشر
#دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#امام_رضا علیهالسلام
#چارپاره
🔹به حریمت پناه آوردم🔹
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
آشنایی ندیده چشمانم
آشنایی نخوانده در گوشم
میرسم چون کویری از آتش
چون شب تیرهای که نزدیک است
تشنهٔ آفتاب و بارانم
دیده کم آب و سینه تاریک است
آمدم تا کنار مرقد تو
دامنی اشک و آه آوردم
مثل آهوی خسته از صیّاد
به حریمت پناه آوردم
آمدم تا خزان قلبم را
با نگاهی پر از جوانه کنی
بشکند بغض و اشکهایم را
مثل تسبیح دانهدانه کنی
در طواف تو مثل پروانه
هستیام را به باد خواهم داد
تا نگاهم کنی تو را سوگند
به عزیزت جواد خواهم داد
شاعر#مصطفی_محدثی
ناشر#دیوان اشعار_محمداسماعیل فضل الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#غزل_مصیبت
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینهی سوزان میخورد
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفَست تا که بر آن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند
دستهاشان به سر از وای حسنجان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
(حسن لطفی)
#دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
#دیوان فضل الهی
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
#دیوان فضل الهی
🔸السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ سَیِّدِ الانْبِیاءِ،السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَاللِّواءِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ مَنْ عُرِجَ بِهِ الَی السَّماءِ🔸
عقیله بود که با دشمنان مقابله کرد
سلاح خطبه ی او نیت مقاتله کرد
جهاد زینب کبری جهاد تبیین بود
بنازم " اسکتوا " یش را که ختم غائله کرد
کلید هر فرجی صبر بود و در همه حال *
تحملش همه جا حل هر معادله کرد
چنان زمین و زمان ؛ پشت شمر می لرزید
شکوه لحن علی گونه خلق زلزله کرد
حماسه ساز پس از کربلا ببین امروز
عمارت اموی را شبیه مزبله کرد
کبود شد بدنش در مسیر عشق ولی
به وقت عاشقی از تازیانه کی گله کرد ؟
تمام همت خود را بلا به کار گرفت
مگر که عمه ی سادات ترک نافله کرد
نشسته نافله می خواند شام عاشورا
میان خیمه و گودال بسکه هروله کرد
چقدر زجر در اطراف خیمه ها پیچید
چقدر خون به دل عمه جان قافله کرد
کسی که بست به دستش طناب غافل بود
به دست خویش خودش را اسیر سلسله کرد
سرش شکست و نیاورد خم به ابرویش
در آزمون بلا با خدا معامله کرد
شکسته باد دهانش کسی که در بازار
به دور ناقه ی زینب مدام هلهله کرد
رباب را نتوانست منع گریه کند
میان همهمه نفرین به جان حرمله کرد
گرفت در عوض گوشواره معجر را
برای حفظ حجابش چنین مبادله کرد
* الصبر مفتاح الفرج
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#مدح_منقبت_مرثیه
#عقیله_بنی_هاشم
#جَبَلُالصَّبر
#اسارت_آل_الله
#دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#حضرت_رقیه_شهادت
#محاوره
از رو نی منو نگا کن بابایی
واسه دخترت دعا کن بابایی
دوباره بهم بگو "رقیه جان"
دوباره منو صدا کن بابایی
مثه اون روزایِ خوبِ مدینه
بیا دستامو حنا کن بابایی
از همون بالای نیزه هم شده
یه نگاه به این پاها کن بابایی
میدونی نمیتونم که راه برم
پس واسم فکر عصا کن بابایی
گلِسَر دیگه به کارم نمیاد
گرهی موهامو وا کن بابایی
واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه
مثه من خدا خدا کن بابایی
دردمو به هیچکی جز تو نمیگم
دردمو خودت دوا کن بابایی
من میخوام فقط که باخودت باشم
زود منو حاجت روا کن بابایی
سرِ تو جاش توی آغوش منه
هجرت از تشت طلا کن بابایی
تو کفن نداشتی من میخوام چکار؟
یه حصیری دست و پا کن بابایی
#دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
https://eitaa.com/fazlll
مادر بی نظیر
همسر شیر خدا حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی بِیْتُ الْولا حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی والا نَسَب معنی عشق و ادب
جلوه ی جود و سخا حضرت اُمُّ الْبَنین
قابل تمجید او رهرو توحید او
پاک چو آب بقا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر چار آفتاب آینه ی نور ناب
مادر کرب و بلا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر عبّاس او عطر گل یاس او
گلبُن عشق و وفا حضرت اُمُّ الْبَنین
مادر ایثار ها سایه ی گلزار ها
عطر خوش باغ ها حضرت اُمُّ الْبَنین
بانوی پاکیزه دل نور ازو مشتعل
عشق ازو بر ملا حضرت اُمُّ الْبَنین
عفّت او بی بدیل آیت حق را دلیل
مظهر حُجْب و حیا حضرت اُمُّ الْبَنین
خادم او «یاسر» و ، مهر ازو ظاهر و
شور دل بی نوا حضرت اُمُّ الْبَنین
محمود تاری «یاس»
🔹 #دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی