#ردمخالفان
🔴 بررسی روایت دوم
🔸 ۱. این روایت نیز بر فرض پذیرش صحت آن، ناظر به فلسفه و #عرفان نیست، بلکه در مذمت کسانی است که از فلسفه و عرفان پلی برای رسیدن به مطامع دنیوی میسازند.
عبارات بعدی که وصف این عالمان است شاهد این مدعاست. ریاکاری و رشوهپذیری و میل به مخالفین اهل بیت و …
🔸 ۲. در برخی روایات از #فقها و #متکلمین انتقاد شده است، این روایات را نمیتوان بر نفی فقه و کلام تفسیر کرد.
سیأتی علی امتی زمان لایبقی من القرآن الا رسمه و من القرآن الا اسمه، یسمون به و هم ابعد الناس منه، مساجدهم عامرة وهی خراب من الهدی، فقهاء ذلک الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنة والیهم تعود.
روزگاری بر امت من خواهید رسید که جز نگارش قرآن از آن چیزی باقی نیست و جز نام اسلام از آن نمانده است، مسلمان نامیده میشوند ولی دورترین مردم از اسلاماند، مسجدهایشان آباد است اما از بنای هدایت ویران است، فقیهان آن زمان بدترین فقهای زیر آسماناند، فتنهها از ایشان برمیخیزد و به ایشان برمیگردد. (بحارالانوار، ج۲،ص ۱۰۹)
🔸 ۳. #آیات و #روایات پر است از انبوه مطالب فلسفی در موضوعاتی
از قبیل #توحید، اسماء و صفات الهی، #معاد، #قضاء_و_قدر، #نفس و #روح و..
آیا باوجود این حجم عظیم از معارف
فلسفی که معصومان به مخاطبانشان القا نمودهاند، امکان دارد روایتی از آن حضرات صادر شود و مسلمانان را از فهم اجتهادی و نه تعبدی، بازدارد؟
ما یا باید بپذیریم که به پذیرش تعبدی و ظنی روایات مأموریم یا به حکم عقل ونقل، فهم یقینی معارف را در صورت امکان لازم بدانیم، و فلسفه مگر چیزی جز بحث آزاد برای فهم حقایق است. ( مظفری، بنیان مرصوص، ص ۸۰)
🔸🍀 ۴. علامه #طباطبایی در پرسشی به بررسی این روایات میپردازد:
پرسش:
روایاتی که در خصوص ذم اهل فلسفه به ویزه در دوره آخرالزمان وارد شده – چنانکه در کتب حدیثی از قبیل بحارالانوار و حدیقة الشیعه مسطور است – متوجه چه کسانی می شود و منظور از این احادیث چیست؟
پاسخ:
دو، سه روایتی که در بعضی از کتب در ذم اهل فلسفه در آخرالزمان نقل شده،
بر تقدیر صحت (⭕️ با این عبارت علامه طباطبایی ضعف سندی این روایات را اعلام می کند. همان طور که آیت الله #اعرافی در کتاب بررسی فقهی فلسفه ورزی و فلسفه آموزی، علاوه بر عدم دلالت این دو روایت، ضعف سندی ان ها را نیز اثبات می کند ⭕️ )،
متضمن ذم اهل فلسفه است نه خود فلسفه؛
چنان که روایاتی نیز در ذم فقهای آخرالزمان وارد شده و متضمن ذم فقها است نه فقه اسلامی
و همچنین روایاتی نیز در ذم اهل اسلام و اهل قرآن در آخرالزمان وارد شده:
«لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القرآن الا رسمه»
و متوجه ذم خود اسلام و خود قرآن نیست.
و اگر این روایتها که خبر واحد ظنی می باشند در خود فلسفه بود و مسائل فلسفی (چنان که در جواب سؤال دوم گذشت) مضمونا همان مسائلی است که در کتاب و سنت وارد شده، این قدح عینا قدح در کتاب و سنت بود که این مسائل را با استدلال آزاد بدون تعبید و تسلیم مشتمل شده است.
اصولا چگونه متصور است که یک خبر ظنی در برابر #برهان قطعی یقینی قد علم کرده و ابطالش کند؟!
(اسلام و انسان معاصر، صفحه ۹۴-۸۹)
♦️ فلسفه اسلامی:
✅ @feghheakbar