درباره آية الله ميرزا محمّد تقیّ شيرازی رحمة الله عليه میگفتند : ايشان به اندازهای قلبش پاك و صاف و نورانی بود كه أصلاً خيال رياست نمیكرد ؛ أصلاً خيال تفوّق نمیكرد ؛ معنی رياست را نمیفهميد . میگويند : آقا شيخ هادی طهرانی كه معروف بود همه علماء را بباد انتقاد میگيرد و تعييب ميكند ، از آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی و از رويّه و مرام و قدس و طهارت و صفای باطنی او نتوانسته بود إشكال بگيرد . بله ، فقط إشكالش اين بود كه میگفت : اين صفائی كه آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی دارد ، اين صفای اكتسابی نيست ، اين ذاتی اوست و بدرد نمیخورد .
او يك معصومی است ذاتی ؛ او خارج از موضوع است ؛ خوبی و بدی را بايد روی صفات اختياری بدانيم و آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی ذاتاً معصوم است و ذاتاً پاك است ؛ اينرا هم بعنوان عيب میگفتهاست .
از جمله میگويند : از آقای آقا شيخ محمّد بهاری رحمةالله عليه كه از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند ملّا حسينقلی همدانی رضوان الله عليه بوده ، سؤال كردند : ما میخواهيم به آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی رجوع كنيم ، آيا رجوع كنيم يا نكنيم ؟! ايشان میگويد : من امتحانش میكنم !
مرحوم آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی در صحن مطهّر سيّد الشّهداء عليه السّلام نماز جماعت میخوانده است و تمام صحن به ايشان اقتدا میكردهاند . روزی آقای آقا شيخ محمّد بهاری هم آمده سجّادهاش را پهلوی سجّاده ايشان انداخته و مقارن ايشان شروع كرده بود به نماز خواندن ، در حالی كه آقا ميرزا محمّد تقی شيرازی هم نماز میخوانده است ؛ بعد از فراغت از نماز به آن أفرادی كه سؤال كرده بودند گفته بود : از اين مرد تقليد كنيد ! برای اينكه در تمام حالات نماز أصلاً خطوری در قلبش پيدا نشد كه : اين آمده است پهلوی من اينجا ايستاده و در مقابل من نماز میخواند !
و میگويند باز همين آقای آقا شيخ محمّد بهاری در سفری زيارتی كه به سامرّاء میرفتند ، همپالكی آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی شد . (در آن وقتها كه مردم با كجاوه به مسافرت میرفتند ، اين طرف كجاوه يكنفر مینشست ، آن طرفش هم يكنفر ديگر) و ايشان میگفت : من يك مطلب علمی را پيش كشيدم و اُصولاً میخواستم آقا ميرزا محمّد تقیّ شيرازی را عصبانی كنم كه از ميدان بدر رود ، و يك جملهای ، يك كلامی خلاف بگويد ؛ ولی در تمام طول مسافرت بين كاظمين و سامرّاء كه هجده فرسخ است ، آنهم با قاطر ، آنچه كردم يك كلام از دهان ايشان بيرون نيامد ؛ حتّی بعضی أوقات من تصنّعاً میگفتم مثلاً : شما اين مطلب را نمیفهميد ؛ چنين و چنان و فلان ، ولی ايشان أبداً از آن مِنْهاجش تعدّی نكرد ، و همينطور آرام جواب مرا میداد .
رسول اللّه صلى الله عليه و آله : إنَّ العَبدَ لَيُشرِفُ عَلى حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنيا ، فَيَذكُرُهُ اللّه ُ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ ، فَيَقولُ : مَلائِكَتي إنَّ عَبدي هذا قَد أشرَفَ عَلى حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنيا ؛ فَإِن فَتَحتُها لَهُ فَتَحتُ بابا إلَى النّارِ ، ولكِنِ ازووها عَنهُ . فَيُصبِحُ العَبدُ عاضّا عَلى أنامِلِهِ ، يَقولُ : مَن سَبَقَني ؟ مَن دَهاني ؟ وما هِيَ إلّا رَحمَةٌ رَحِمَهُ اللّه ُ بِها . [1]
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : همانا بنده در آستانه رسيدن به حاجتى از حاجت هاى دنيا قرار مى گيرد ؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان ، ياد او مى كند و مى فرمايد: «فرشتگان من! اين بنده ام به حاجتى از حاجت هاى دنيا نزديك شده است . اگر آن را برايش بگشايم ، درى به سوى آتش گشوده ام . پس ، آن را از او دور كنيد». بنده، انگشت حسرت مى گزد و مى گويد : چه كسى بر من [در رسيدن به آن حاجت ]پيشى گرفت؟ چه كسى به من نيرنگ زد؟ در صورتى كه اين ، جز لطفى نيست كه خداوند در حقّ او نموده است.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله : يَقولُ اللّه ُ عز و جل:ما مِن مَخلوقٍ يَعتَصِمُ [بِمَخلوقٍ] [1] دوني ، إلّا قَطَّعتُ أسبابَ السَّماواتِ وأسبابَ الأَرضِ مِن دونِهِ ؛ فَإِن سَأَلَني لَم اُعطِهِ ، وإن دَعاني لَم اُجِبهُ ، وما مِن مَخلوقٍ يَعتَصِمُ بي دونَ خَلقي إلّا ضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ ؛ فَإِن دَعاني أجَبتُهُ ، وإن سَأَلَني أعطَيتُهُ ، وإنِ استَغفَرَني غَفَرتُ لَهُ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : خداى عز و جل مى فرمايد : «هيچ مخلوقى نيست كه به غير من چنگ زند ، مگر آن كه اسباب آسمان ها و اسباب زمين را از او قطع مى كنم . پس اگر از من خواست ، به او نمى دهم و اگر مرا خواند ، پاسخش را نمى دهم . هيچ مخلوقى نيست كه به من ، و نه خلق من ، چنگ زند ، مگر آن كه آسمان ها و زمين را ضامن روزىِ او مى گردانم . پس اگر مرا خوانْد ، پاسخش را مى دهم و اگر از من خواست ، به او مى دهم و اگر از من آمرزش طلبيد ، او را مى آمرزم».
نکات استاد بهبهانی زید عزه
شخصی نیازمند مبلغی پول بود.
به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف و توسل کرده بود.
بعد رفته بود از کسی قرض کرده بود تا کار خودش را راه بیندازد
حضرت رضا علیه السلام به یکی از اولیاء گفته بودند فلانی آمد از ما خواستید ما هم قبول کردیم ولی زود رفت و از فلانی قرض کرد...
#حقیر عرض میکنم اینکه چطور بدانیم حضرت قبول کرده هم یه راه هایی داره
May 11