eitaa logo
آرزوی‌بیـن‌الحرمــین"(:
1.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
- صَـل‌الله‌عَلیک‌یا‌اَباعــبدالله ! -چه‌خوش‌گفت‌شاعرشیرین‌سخن +چه‌گفت؟! -دلمان‌یک بغل‌سیرحرم‌میخواهد:))!'💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمِ رب الرُقَیه !
سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری؟ نمی دانی چقدر از عمه پرسیدم كجا بودی عمه بابام كجاست
هی به عمه میگفتم عمه اون سر آشناست .. جلو چشمامُ گرفت ..
یه جوری آزارش دادن دیگه شب تو خرابه گفت یا بابام بیاد یا منم همینجا میمیرم
یه جوری آزارش دادن شبِ آخر تو خرابه هر کاری کردن صدا گریه‌ش رو قطع کنه نتونستن؛ تا سر بریده رو دید آرام شد 💔
تصور کن سرُ بغل کرده آرام داره با بابا حرف میزنه !
منم سه ساله ات باباجون جا نخور فقط یه كم شبیه زهرا شدم
هی بهش گفتم میام میام میام موهامو نکش میام میام میام
چقد شکل هم شدیم بابا بابا من که چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن
نگام کن که چجوری پیرم کردن
کاشکی میشد بازم برام بخندی پلکای زخمیتُ دیگه نبندی
خیلی تنم درد میکنه بابایی از شبی که پرت شدم از بلندی
ببین لبم داره عجب شکافی نمیشه موی سوختمُ ببافی هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام بهم زدن یه سیلیِ حسابی
از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو
نگاه نکنید دستاش کوچیکه ؛ به خدا بزرگترین گریه های عالمُ باز میکنه 
اینقدر اون شب بهانه گرفت زینب هر جور بود آرومش کرد تا گفت بابات رفته سفر گفت عمه میگی بابا رفته سفر میگم باشه ، میگی عمو رفته سفر میگم باشه ، میگی علی اکبر رفته سفر میگم باشه ، اما مگه شیرخواره بی مادر سفر میره پس چرا رباب هی دستاشُ تکون میده
من بابامُ میخوام بزن ولی من بابامُ میخوام من دلم برا بابام تنگ شده :))💔
همچین که این سر رو آوردن بغل کرد؛ بابا یادته شبا میومدم رو پاهات میخوابیدم برام لالایی میخوندی برام قصه تعریف میکردی ؟
حالا منم پاهامُ دراز میکنم سرتو رو پاهام ‌میذارم میخوام برات لالایی بخونم لالا لالا ، گلم لالا بابای خوشگلم لالا