#همسرانه
👱♀به خودتان، نوع لباسی که میپوشید، ظاهر زندگیتان و دستپختتان توجه کنید.
❌بیانگیزگی شما در رسیدگی به اوضاع خانه، خورد و خوراک و پوشش در همسرتان نیز تاثیر میگذارد
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به تو که بهترینی 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸میگویند :
🌷یکی از خصوصیات گـل
🌸اینست که وقتی آنرا
🌷هدیه میدهی
🌸طرف مقابل لبخند میزند
🌷لطفا لبخند بزنید 😊
🌸و این سبد گـل را
🌷بـه رسم دوستی
🌸از مـن بپذیرید
🌷شـادیهایتان بسیـار
🌸دوستان بسیـار عـزیزم
شبتون بخیروشادی
#نکاتهمسرداری
🔴 بیرون نروید!
💠 اگر شوهرتان، اکثر اوقات شبانهروز بخاطر مشغله، بیرون از منزل است ساعاتی که داخل خانه است سعی کنید بهخاطر او بیرون نروید.
💠 گاهی رفتن به بازار یا مهمانی را بهخاطر حضور شوهر در خانه ترک کنید. و علت نرفتن خود را به همسرتان بیان کنید تا توجه و فهم شما را مشاهده کند.
💠 گذشتن از خواسته خود بخاطر همسر، شما را بیشتر محبوب کرده و بیشتر به یکدیگر نزدیک میشوید.
```````
☘☘🌾🍁⚘🌱
🔴 #داستان واقعی علی و فرزانه
مادر شوهرم به طور علنی دیگه حرفاشو میزد یکبار هم جلو من و شوهرم به دختر داییش گفت ان شاءالله به زودی عروس ما میشی مگه چه عیب داره یه مرد دوتا زن داشته باشه؟
تیر آخرش رو اینطوری زد که یکبارکه من برای سر زدن میخاستم برم خونه بابام شوهرم هم گفت دوش میگیره بعد میاد پیشم در مسیر راه یادم افتاد که چیزی رو فراموش کردم برگشتم خونه و دیدم که مادرشوهرم و دختر داییش .....
☘🌿🌾🍁🌱🌾
بخونید عبرت بگیرید
#همسرانه
❌ هنگامی که شوهرتان در کارها به شما کمک میکند مدام از او ایراد نگیرید !!
🔻همسرتان ميخواهد باري را از دوشتان بردارد و خانه را با كمكتان تميز كند؟ اگر ميخواهيد اولين دفعه كمك كردنش به شما آخرين دفعهاش باشد از او ايراد بگيريد. ميدانيم منظوري نداريد و ميخواهيد با كمك تجربههايتان مهارت او در انجام كارهاي خانه را بالا ببريد اما براي مردهايي كه يقين دارند به اندازه كافي باهوش هستند و از عهده هر كاري برميآيند، ايرادات شما اينطور شنيده ميشود که «بي عرضه هستي و مدام خرابكاري ميكني!»
🔻اگر تصميمتان را براي كمك گرفتن از همسرتان گرفتهايد، بهتر است بيخيال گفتن اين جملهها براي اصلاح كارهايش شويد و كمي خرابكارياش را تحمل كنيد تا آرامآرام مهارتش بيشتر شود. نگران نباشيد! همه چيز به مرور بهتر ميشود. چند سال قبل را به خاطر بياوريد. اولين باري كه غذا درست كرديد يا به خانه رسيدگي كرديد چه دسته گلهايي به آب داديد؟
☘🌿🌾🍒⚘🌱🌱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
همسرها باید مثل دو نفر شریک ، مثل دو نفر رفیق باشند
👈ما دیده بودیم که گاهی مرد ، زن را موجود درجه دو حساب می کرد!
‼️ اما موجود درجه دو نداریم.
✍هر دو مثل هم هستند
و هر دو از حقوق برابری در زمینه امور زندگی برخوردارند
👌مگر در جاهایی که خداوند متعال بین زن و مرد فرقی گذاشته که
آن هم روی مصلحتی است
👌و به نفع مرد و به ضرر زن نیست.
✍ باید مثل دو نفر رفیق ، در خانه با هم زندگی کنند...
🍀☘🌾🍒⚘🌱
#همسرداری
✳️دادن تصمیمات کلان به مرد خانواده
می دانیم که مرد مسئولیت سرپرستی خانواده و مدیریت کلان آن را بر عهده دارد و این مسئولیت به دلیل ویژگی های خاص جسمانی و عقلانی، بر عهده او گذاشته شده است. از سوی دیگر، مرد در صورتی قادر به انجام این وظیفه خواهد بود که همسر و فرزندان، تصمیمات اتخاذ شده از سوی او درباره خانواده را بپذیرند. تصمیماتی از قبیل شهر یا محل سکونت، ادامه تحصیل، اشتغال و .... بدون پذیرش از سوی زن، قابل اجرا نخواهد بود. گردن نهادن به این تصمیم ها از سوی زن، نشانه پذیرش حق سرپرستی مرد بر خانواده و رعایت حرمت اوست. ناگفته پیداست که مرد در اتخاذ تصمیم هایش درباره خانواده، باید با همسر خود مشورت کند و با مد نظر قرار دادن دیدگاه ها بهترین و معقولانه ترین تصمیم را که به نفع همه اعضای خانواده باشد اتخاذ نماید.
``````
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🥀
#ترفندهای_همسرداری
۱. طوری رفتار کنید که احساس کنند بی همتا هستد . گاهی مردها مثل پسربچه ها می شوند.
۲. وقتی گیج و سردرگم هستند به او نگو یید چه کار باید بکند وچه نکند . وقتی در این حالت هست سعی کنید به نحوی اورا به مسیر مناسب برگردانید .
۳. هرگز اورا با مردان دیگر مقایسه نکنید .
۴. درک کنید که برای کسب آرامش نیاز دارند تلویزیون تماشا کنند ، به خصوص مسابقه فوتبال ویا اخبار .
۵. درک کنید که خیلی دوست دارند گاهی برای رابطه جنسی شما پیشقدم شوید ، البته گاهی .
۶. سعی نکنید برای هر کاری که می کنند اورا سوال پیچ کنید و از او توضیح بخواهید . به قضاوت وانتخابش احترام بگذارید .
۷. به والدین وخانواده اش احترام بگذارید
```````
🌿🌾🍒🌴⚘🌱
#همسرانه
🌸اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، ساده ترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمت آمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید.
⚡️درشتی همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید. خشونت را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب، درباره مسئله مورد نظر، بحث و گفت وگو کنید.❤️🍃
`````````````
🍀🌿🌾🍁⚘🌾
#تربیت_کودک
تصور کنید در یک جمع یا مهمانی بدون مقدمه به شما بگویند :
لطفا یه دهن برای ما بخون تا فیض ببریم.
شما چه احساسی پیدا خواهید کرد؟
چه اضطرابی شما را فرا خواهد گرفت؟
زمانی که در مهمانی یا در سایر جمع ها به فرزند خود می گویید که : شعر مهد کودک را بخوان یا انگلیسی صحبت کن تا همه ببینند چقدر قشنگ انجام می دهی ، به فرزندتان استرس وارد می کنید.
به هیچ وجه کودک را مجبور نکنید تا کاری را انجام دهد. کودکان عروسک سخنگو نیستند.
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
3️⃣4️⃣فرنگیس
میدانستم دوباره برمیگردم و به خانهام سر میزنم. دلم قرص بود، اما ناراحت بودم. رو به روستا دست تکان دادم و با صدای بلند گفتم: «خداحافظ خالو. خداحافظ آوهزین. خداحافظ گورسفید.»
زنها شروع کردند به گریه و اشک ریختن. بچهها هم گریه میکردند. صورتهاشان کثیف و خاکی بود و اشک رد انداخته بود. جبار روی کولم، گاهی خواب میرفت و گاهی بیدار میشد و نان میخواست. مرتب میگفتم: «الان میرسیم و نان میخوری. کمی صبر کن.»
یکی از مردهایی که همراهمان بود، شروع کرد به خواندن مور. صدای مورش، آدم را دیوانه میکرد. صدای مورش که توی کوه میپیچید، حتی خارهای بیابان هم میتوانستند بفهمند که چه بر سرمان آمده است.
تپههای آنجا پوشیده از درخت بلوط بود. وقتی خسته میشدیم، کنار درختی مینشستیم. درختهای بلوط را که میدیدم، آرام میگفتم: «خوش به حالتان اینقدر اینجا میمانید تا تکهتکه شوید. کاش میشد من هم مثل شما اینجا بمانم.»
از پایم خون میآمد، اما اهمیت نمیدادم. برادرها و خواهرهایم را نوبتی کول میکردم. خسته شده بودند و ناله میکردند. توی راه، سعی میکردم برایشان حرف بزنم تا حواسشان پرت شود.
مرتب به مادرم میگفتم زودتر، تندتر. سعی میکردم کاری کنم سریعتر حرکت کنند. میدانستم خطر پشت سرمان است. صدای بمبها و توپها یک لحظه قطع
نمی شد بچهها دیگر حالی نداشتند. از دور، تانکها و نیروهای دشمن و خودی را میدیدیم. انگار در قلب جنگ بودیم و باید از زیر باران گلولۀ توپ و تانک فرار میکردیم.
صبح از آوهزین حرکت کردیم و غروب به گیلانغرب رسیدیم؛ با پای زخمی و دل پردرد.آنچه آنجا دیدیم، خیلی بد بود. شهری که قبلاً پر از شادی و صفا بود، حالا مثل یک خانۀ غمگین شده بود. مردم میدویدند و این طرف و آن طرف میرفتند. همه
نگران و وحشتزده بودند. مردها همه تفنگ داشتند و مشغول ساختن سنگر بودند. شهر پر از نظامیهای خودمان بود. بعضیها سوار بر ماشین، این طرف و آن طرف میرفتند. توی هر ماشین، میدیدی که شش هفت جوان گیلانغربی، با اسلحه و مهمات نشستهاند و به سمت جادۀ گورسفید میروند. کسی به آنها دستور نداده بود. خودشان خودشان را هدایت میکردند.
خودمان را به خانۀ یکی از فامیلها به نام مشهدی فتاح رستمی رساندیم. زنِ خانه تا ما را دید، به سینه کوبید. تندی به پیشواز آمد و بچهها را از کولمان پایین آورد. همانجا، دم در خانه، نزدیک بود از هوش برویم. توی خانه، دست و صورت و پاها را شستیم. خانه پر از آوارهها بود. زنِ فامیل، سریع دستههای نان کُردی را روی سفره چید و کاسهای ماست وسط سفره گذاشت. بچهها به طرف نان و ماست هجوم بردند. نان و آبی خوردیم و بعد شروع به صحبت کردیم.
تا صبح دست به زانو گرفتم و غمگین و عزادار، زیرلبی برای شهدایمان گریه کردم. زن فامیلمان گفت که عراقیها تا گیلانغرب هم آمده بودند، اما نیروهای خودی و مردم آنها را عقب راندند. من هم از ماجراهایی که به چشم دیده بودم، گفتم. زن فامیلمان فهمید که دلم خون است. گفت: «بیا استراحت کن، بعداً تصمیم میگیری که چه کار کنی.»
آن شب تا صبح گریه کردم.
بزرگترها همهاش در این مورد حرف میزدند که چه باید بکنیم. مادرم میگفت کاش برویم یکی از شهرهای دورتر. مردها هم هر کدام حرفی میزدند. پدرم و علیمردان هم هر کدام نظری داشتند. وقتی این حرفها را شنیدم، برگشتم و گفتم: «محال است من به شهر دیگری بروم. اگر جای دور بروم، دستم از خانهام کوتاه میشود. ما باید برگردیم. مگر اینها قرار است تا کی بمانند؟»
مردها هم گفتند: «اگر بمیریم، بهتر از این است که از اینجا خیلی دور بشویم. شما زنها هم باید همین نزدیکیها باشید. اگر نزدیک باشید، ما هم میتوانیم به شما سر بزنیم.»
فتاح رستمی گفت: «مردم گیلان غرب دسته دسته شدهاند و گروه تشکیل دادهاند؛ گروه عسگر بهبود، گروه صفر خوشروان و...»
هر دسته یک فرمانده داشت. سردستهها رفته بودند از سپاه اسلحه و مهمات گرفته بودند. رو به مرد فامیل گفتم: «پس کاکه، بدان که ما به روستامان برمیگردیم. نباید به شهر دورتر برویم. اگر بمانیم، همه با هم میتوانیم آنها را عقب برانیم. نظامیهای ایرانی این منطقه را خوب بلد نیستند، ولی ما همۀ راهها را میشناسیم.»
بعد مرد فامیل از ابراهیم و رحیم حرف زد که با گروههای گیلانغربی توی گورسفید مشغول جنگ بودند. یک لحظه که یاد آن دو تا برادرهایم افتادم، اشک از چشمم سرازیر شد. مرد فامیل دلداریام داد و گفت: «همه را به خدا میسپاریم. به امید خدا همه چیز درست میشود.»
ادامه دارد
4⃣4⃣فرنگیس
صبح زود، نان و چای خوردیم و همگی تصمیم گرفتیم به کوه برویم تا اگر در حین جنگ نیروهای عراقی وارد شهر شدند، دستشان به ما نرسد. به طرف کوههای چله حرکت کردیم. چله، جایی نزدیک گیلانغرب است و میتوانستیم
انجا پناه بگیریم. با پای پیاده به راه افتادیم. کفشی کهنه پیدا کردم و پوشیدم. با پارچه دور کفشم را بستم تا کفشم دیرتر پاره شود.
دوباره جبار را کول کردم و مادرم سیما را بغل گرفت و راه افتادیم. تعدادمان بیشتر شده بود. چهل نفر میشدیم. وقتی به چله رسیدیم، دیدم که مردم زیادی آنجا هستند؛ زن و مرد و بچه. همه داغدار و غمگین بودند. با آنهایی که میشناختیم، سلام و علیک کردیم. چند نفرشان با خنده گفتند: «فرنگیس، شنیدیم که دمار از روزگار عراقیها درآوردهای؟ دستت درد نکند.»
پرسیدم: «از کجا فهمیدید؟»
زنها با خنده گفتند: «از نیروهای خودمان شنیدیم.»
کمی که توی کوه نشستیم، نیروهای امداد آمدند. تعداد زیادی چراغ علاءالدین و چادر صحرایی آورده بودند. به همه چادر و پتو و چراغ دادند. با خوشحالی چادرها را گرفتیم و همانجا چادر زدیم. توپخانۀ خودمان تندتند توپ میفرستاد و عراقیها هم جواب میدادند. ما وسط این توپها بودیم. هم بمب های ایران و هم بمبهای عراق از روی سر ما رد میشد. چارهای نبود. هیچ کس حاضر نبود از آنجا تکان بخورد.
شب، هوا توی چادر گرم بود و جلوی درِ چادر دراز کشیده بودیم. وقتی به خواهرها و برادرهای کوچکم نگاه میکردم، دلم به درد میآمد. خوابشان نمیبرد. لیلا و جبار و ستار و سیما، با ناراحتی روی سنگها میغلتیدند و این پهلو و آن پهلو میشدند. برای اینکه با آنها شوخی کنم، گفتم: «بالش کدامتان نرمتر است؟!»
از حرفم تعجب کردند. با خنده گفتم: «اگربدانید بالش من چقدر نرم است!»
یکدفعه صدای خندهشان بلند شد؛ چون سنگ بزرگی زیر سرم بود. بعد آنها را کنار خودم جمع کردم و بنا کردم برایشان حرف زدن. لیلا پرسید: «کی برمیگردیم خانه؟»
گفتم: «هر وقت نیروهای خودمان آنها را نابود کنند.» بعد ادامه دادم: «لیلا، دیدی دلت برای آن سرباز دشمن میسوخت؟ همان دشمن ما را از خانهمان بیرون کرد.» لیلا چیزی نگفت و با ناراحتی به ستارهها نگاه کرد. توی کوه و آخرهای شب، ستارهها خیلی به زمین نزدیک بودند.
یاد وقتی افتادم که تابستان بود و بچه بودم و از کنارۀ چادر به ستارهها نگاه میکردم. چقدر خوب بود! اصلاً نگران چیزی نبودم. اما وقتی به خواهرها و برادرهای کوچکم و آن همه آدم که توی کوه بودند، نگاه میکردم، گریهام میگرفت. آرامآرام بنا کردم به گریه کردن. توی تاریکی شب، یک دل سیر گریه کردم.
صبح، پسرعمویم سید محمد رستمی رو به من کرد و گفت: «فرنگیس، فایده ندارد. بچهها تلف میشوند اینجا. باید برویم کمی عقبتر. حداقل جایی باشیم که بتوانیم زندگی کنیم. دور نمیرویم؛ فقط جای امنی پیدا کنیم.»
نمیشد آنجا ماند. دوباره بلند شدیم و به طرف کفراور حرکت کردیم. نزدیک پلیس راه، پر بود از سپاهی و ارتشی و نیروهای مردمی. با ماشینهای نظامی، مردم را عقب میبردند. ما و بچهها را که دیدند، جلوی یکی از ماشینها را گرفتند. وانت بود. به راننده گفتند که ما را از آنجا دور کند. راننده پرسید: «میخواهید کدام سمت بروید؟»
با عجله گفتم: «به کفراور میرویم.»
کفراور نزدیک بود. خانۀ یکی از فامیلهامان به اسم نوخاص پرورش آنجا بود. او از اقوام پدرم بود. خانهاش بزرگ بود. به سختی به روستا رسیدیم. بیست نفر میشدیم. من و شوهرم و خانوادۀ من. جمعیت زیادی بودیم.
صاحبخانه بسیار میهماننواز بود. وقتی خسته و نالان به آنجا رسیدیم، نوخاص و اهل و عیالش، با شادی به استقبال امدند
صورتمان را میبوسیدند و ما را به داخل خانه راهنمایی کردند.
کمی که خستگی در کردیم، نوخاص گوسفندی سر برید. با صدای بلند گفت: «جانم فدای میهمانان عزیزم. مگر من مرده باشم و به شما سخت بگذرد.»
بچهها با شادی دور گوسفند جمع شدند. من هم توی حیاط نشستم. نوخاص با مهارت شروع به پوست کندن گوسفند کرد. از خون گوسفند، به پیشانی بچهها میزد. بچهها میخندیدند و میگفتند: «خوشگل شدیم؟!»
ادامه دارد
#راهکار
✨﷽✨
⁉️چگونه فرزندم رانمازخوان کنم ؟
✍راهکارهای تربیتی جهت نمازخوان شدن فرزندانمان :
👈۱. خودتان الگوی خوبی باشید. اگرشمانمازعاشقانه و اول وقت نخوانید و مثل کلاغ نوک به زمین بزنید انتظار نداشته باشید فرزندتان نمازخوان شود.
👈۲. بعدازنماز کودک یکی دوساله به بالا رادرآغوش بگیرید و رفتاربامحبت تری با او داشته باشید تافرزند ببیندشما هر وقت نماز میخوانید مهربانتر میشوید و به این وسیله به نماز علاقه مند میشود.
👈۳. او را از کودکی به نماز جماعت و نماز جمعه و حرم و مساجدو مراسم مذهبی ببرید مخصوصا اگر برایش این مکانها را با جایزه وخاطره و تشویقی شیرین کنید.
👈۴. امر به نماز را درست وقتی فرزند به سن بلوغ رسید نگذارید بماند باید چند سال قبل از سن تکلیف او را مشتاق به نماز کنید و نماز را به آموزش دهید.
👈 ۵. برای مشتاق کردن کودک به نماز قبل سن تکلیف برای دختران یک چادر نماز و جانماز و مهر و تسبیح قشنگ وبرای پسرهم همین ها غیر از چادر را تهیه کنید.
👈۶. چون به سن تکلیف نرسیده و نماز برایش واجب نشده او را همیشه مجبور به نماز خواندن نکنید. مثلا میتوان قبل از اذان با کودک کمی بازی کرد بعد موقع اذان که شد بگویید دخترم اذان میدهند من میخواهم نماز بخوانم تو چه؟
دستور ندهیم پیشنهاد بدهیم.
👈۷. از کودکی هر وقت نماز میخواند به او محبت بیشتری کنید و نماز خواندنش را برای دیگران و در جمع خانواده و فامیل تعریف کنید و تشویق و تحسینش کنید.
👈 ۸. با خانواده های مذهبی و دوستان خوب معاشرت و رفت و آمد کنید.
👈۹. با ورود فرزندتان به دوره ی نوجوانی برای او دلیل بیاوریدکه چرا نماز بخوانیم ولی کوتاه بگویید و سریع رد شوید. انتظار تاثیر زود و سریع نداشته باشید زیرا نوجوان در دوران خامی است تا پخته شود و حرف شما را بفهمد زمان میبرد.
👈۱۰. نسبت به نماز خواندنش یا نخواندنش حساسیت زیادی نشان ندهید و مدام به او گیر ندهید .حساسیت زیاد جلو تفکر او را میگیرد و نماز با اجبار فایده ندارد بگذارید از درون مسئولیت پذیر شود.
👈۱۱. در دوران نوجوانی فرد دچار سردرگمی است و به دنبال انتخاب راه و هویت خود است به او راه درست را دهید و بگذارید زمان بگذرد و راهش را انتخاب کند. مدام نصیحتش نکنید بدتر گیج و کلافه می شود.
👈۱۲. از روش غیر مسقیم استفاده کنید مثل اهداى کتاب و سی دی و نرم افزار . هم میتوانید به او هدیه کنید و یا جایی جلو چشمش قرار دهید تا خودش ببیند واستفاده بکند.
👈۱۳. نوجوان به دلیل تغییرات هورمونی رشد دچار کمی سستی و احساس خستگی است خوابش زیاد شده و اکثرا سنگین خواب میشوند. شاید شمافکر کنید او تنبل شده . برای نماز صبح او را با دعوا و داد بیدار نکنید . او را با محبت و نوازش و بوسه و صدازدن با القاب زیبا مثل دختر عریزم و... بیدارش کنید. یک بار هم شایدکافی نباشد پس صبورانه یک بار قبل نماز خودتان و یک بار بعد نماز او را با محبت بیدار کنید.
👈۱۴. در جلو جمع مدام او را امر به خواندن نماز نکنید. پنهانی و با لحن پر از محبت به او یادآوری کنید.
👈۱۵. گاهی نوجوان به دلیل دیده نشدن با نماز نخواندن میخواهد خود را نشان تان دهد. پس او را ببینید و به او توجه کافی بکنید.
👈۱۶. هیچ گاه بچه های نمازخوان را سرش نکوبید و او را با آنها مقایسه نکنید، مقایسه اثر عکس دارد و او هم از نماز بدش می آید و هم از آن بچه ی نمازخوان.
👈۱۷. وقتی به سن تکلیف رسید برایش جشن عبادت بگیرید.
👈۱۸. نقل داستانهای شیرین و در حد سن کودک و نوجوان از نماز بزرگان و استفاده از اشعار و احادیث زیبا
👈۱۹. ترک مستحبات در ابتدای کار و طول ندادن نماز و رعایت توانایی کودک و نوجوانپ
👈۲۰. تقویت عشق و علاقه به اهل بیت که یکی از راههای جلب انسان به عبادت و نماز است.
👈و نکته پایانی : اگر در رفتار نماز خوانها مهر و محبت و انصاف دیده شود ، میل بچه ها به نماز خواندن بیشتر میشود.
✴️ سه شنبه👈28 دی/جدی 1400
👈15جمادی الثانی 1443👈18ژانویه2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌺 ولادت امام سجاد علیه السلام به روایتی.
🔥هلاکت ولید بن عبدالملک " 96 ه ق" آن ملعون امام سجاد علیه السلام را به شهادت رساند.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ روز خوش یُمنی است و برای هر کار وحاجتی خوب است خصوصا:
✅ مسافرت.
✅ ازدواج خواستگاری عقد.
✅ شکار و صید و دام گذاری.
✅ نو پوشیدن.
✅ انواع ملاقات ها و درخواست از آنها.
✅ آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و غیره...
✅ و داد و ستد و تجارت خوب است.
🚘 مسافرت:سفر خوب و مفید است.
💠 به کانال ما در موضوع خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید اصل وباتمام آداب تضمینی
https://eitaa.com/jennat/22153
https://eitaa.com/jennat/22153
👶مناسب زایمان نیست.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج اسد است و برای امور زیر نیک است:
✳️ خرید حیوان و چهارپایان.
✳️ ورود به خانه نو.
✳️ شروع امور دائمی و همیشگی.
✳️ دیدار روسا و طلب حاجت از آنها.
✳️ عهد و پیمان گرفتن از رقیب.
✳️ شروع به شغل و کار.
✳️ آغاز درمان و معالجه.
✳️ و جراحی خوب است.
👩❤️👨مباشرت.مباشرت و عروسی امشب (شب چهارشنبه ) کراهت دارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، سبب قولنج می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه " نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون.......
و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸🍒🍁 زندگیتون مهدوی🍁🍒 🌸
#برای_یک_بانو
✅ اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش.
برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.
✔ در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد.
اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد.
```````
🌿🌾🌱🍒🍁🍁
🍃💕🍃
#سیاست_های_زنانه
قلب شوهرت رو تسخیر کن❤️
خانم ها بدانند؛
♨️وقتی مردها احساسی میشن فکر می کنند اورست رو فتح کردن، همون لحظه که رومانتیک شد بمبارانش کن❗️
♨️بگو: واااااااااای عزیزم چقد تو مهربونی تا موتورشون گرم شه بیشتر مهربون شوند.
```````
🍁🍁🌾🍒🍁
#همسرانه
#زنان_بدانند
✅مردان زنان وسواسی را که دائم غر میزنند
🔻هر چیزی را نمی خورند
🔻و دائم در حال دوا و درمانند
🔻دوست ندارند
🔹زنی می خواهند که راحت و طبیعی زندگی می کند
```````
🌿🍁🍁🌱🌾
زندگیتان را به میدان غر زدنهای دائمی تبدیل نکنید.
💚میدانیم که همسرتان باز هم کمد را به هم ریخته اما به جای غر زدن یا جنجال به پا کردن برای موضوعات ساده، به این فکر کنید که آیا خودتان بیعیب و نقصید؟
💙مطمئن باشید که همه ما گاهی به خاطر کاستیهایمان دیگران را رنجانده یا ناامید میکنیم.
💜پس به جای آنکه مدام خودتان را در مقام قاضی یا معلم قرار دهید، از کنار مشکلات کوچک آسانتر بگذرید و صحبت کردن در مورد آنها را به زمانی که آرامترید موکول کنید.
👈 باور کنید انتخاب کلمات بهتر در زمان آرامش تاثیر حرف شما را چند برابر خواهد کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀☘🌾🍁🍁🌱🌾
#همسرداری
گفتن جملاتی که باعث میشود همسرتان ارضاروحی شود جملاتی همانند:
❤دوست دارم
❤دلم برات تنگ شده
❤تو واقعا برام جذاب هستی
❤بیاهمدیگرو در آغوش بگیریم
❤دوست دارم باتو نزدیکی کنم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖☘🌿🌾🌱🍁🌾🌱🍁
اگه میخواین توی رفتارتون و برخوردتون با همسرتون موثر تر و لطیف تر باشین:
🍃وقتی همسرتون حرف میزنه مستقیم نگاهش کنین و مرتب با سر حرفش رو تایید کنین یا جملات تاییدی بهش بگین. مثل درست میگی و ... و مهمتر از همه اینکه لبخند به لب داشته باشین😊
🍃اگه نقدی هم به حرفش دارید، همون اول نزنین توی ذوقش. اول سعی کنید با چند تا نکته مثبت توی حرفهاش تاییدش کنین و بعد نظر خودتون رو با ملایمت بگین. مطمئن باشید که اینطوری اثر حرفتون خییییلی بیشتره.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍀☘🌿🌾🌱🍁🍁🌾
براي خانمايي که شوهرشون تا دير وقت سركار هستند 😊
البته بقیه خانما هم میتونن بنویسنا😃
👇👇👇👇👇
👑پادشاهه خانه ی من جایی همین نزدیکیها مشغول رنج است
کم میخوابد.
استراحتش کم است.
دستانه مردانه اش لطیف نیست اما حکمتش را نمیدانم که چرا آرامش بی پایان دارد؟
پادشاهه خانه ی من خسته میشود اما خستگی در میکند ازما💗
غمگین و آزرده میشود در محیط خارج از قلمرواش اما جز لبخند چیزی به همراه ندارد.
آغوشش جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامشه بی حساب
نظیرش را در بخشندگی ندیده ام....
هرچه که دارد به معرض سخاوت میگذارد.
چه افتخاریست خدمت در جوار چنین گوهری.
چه برکتیست که خستگیش بامن به در میشود.
به خود میبالم که از وجود من لذت میبرد.
دستانم خالی است...چیزی برای عرضه ندارم.
اما تا آخرین شماره ی نفس ها قدر دانم.
قدر دانم که...
پادشاهه من بهترین مرد زمین است.💋
#نامه_عاشقانه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
☘🌿🌾🌾🌱🍒🍁
نمیدانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟ چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر میکنند؟!
باور کنید تمام سوتفاهمها، از همین حرف نزدنها شروع میشود!
به یکدیگر اجازهی حرف زدن بدهیم. بگذاریم مشکلمان را کلمهها حل کنند.!
باور کنید هیچ چیز به اندازهی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد!
کلمهها قدرتی دارند که میتوانند کوههای درون فکر ما را جا به جا کنند و دیوارهای بین ما را از بین ببرند!
به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید؛ در این روزگار، افسردگی و سکوت فقط ما را از یکدیگر دور میکند!
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌾🍁⚘🍁🍁🌱🌿🌿☘🍀
♥️
🔖پنج ویژگی شخصیتهای جذاب را بشناسید و همسرتان را مجذوب خود کنید‼️
💕 هوش
💕 مهربانی و درک
💕 حس شوخ طبعی
💕 شخصیت هیجان انگیز
💕 سرزنده، خوشدل و امیدوار
افراد شوخ طبع و بازیگوش از سربه سر گذاشتن، بازی با کلمات، بداهه گویی و درگیر چالش شدن به شکل خوشدلانه، لذت می برند.
آنها از چیزهای غیر معمول لذت برده و در ایجاد شرایطی که مردم نیز بتوانند لذت ببرند، بسیار خوب عمل می کنند.
راز #جذابیت در زیبایی نیست بلکه در شادی نهفته در درونت است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌿🌾🍁🍒🌱🌱⚘
#خانومی
"احترام برای مردان اکسیژن است...!"
💋 آنها به محیطی جذب میشوند که در آن مورد احترام قرار میگیرند و از محیطی که به آنها احترام گذاشته نشود؛ دوری میکنند. چون بیحرمتی برایشان دردناک است.
👈 وقتی به شوهرت احترام میگذاری، دنیای او را پر از اکسیژن میکنی و او به سمت شما کشیده میشود.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🍁🍁🍁🌱🍁🍒🍁🍁🌱