eitaa logo
فراتر از استاندارد
7 دنبال‌کننده
11 عکس
0 ویدیو
0 فایل
ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس سازمان بسیج علمی پژوهشی و فناوری استان یزد
مشاهده در ایتا
دانلود
👈موانع شناور 🔸کار پردردسر و زمان‌بری بود؛ نمی‌دانستم به مکافاتش می‌ارزد یا نه. ماهر عبدالرشید تهدید کرده بود که می‌خواهد دوباره خرمشهر را بگیرد و ما در مقابل حمله احتمالی عراقی‌‌ها موانع دفاعی مناسبی نداشتیم. آن زمان دست‌وبال ما از لحاظ تجهیزات خالی بود و به همین دلیل سعی می‌کردیم از امکاناتی که از عراق غنیمت می‌‌گرفتیم، نهایت بهره را ببریم. یکی از این غنایم ظاهراً کم‌ارزش موانع خورشیدی‌شکلی بود که عراق در ساحل فاو مستقر کرده ‌بود. بعد از فتح فاو از بچه‌‌های تخریب خواسته ‌بودم این موانع خورشیدی‌ را جمع کنند تا برای استفاده در روز مبادا به انبار ببریم. آنها هم موانع خورشیدی‌ را از بین گل‌ولای درآورده بودند، جوش‌‌هایش را شکسته و به صورت میلگرد به عقب منتقل کرده بودند. حالا انگار روز مبادا فرارسیده بود و وقت استفاده از میلگردها بود. اما من شک داشتم که بتوانیم با این میلگردهای کهنه و با آن همه مکافات، مانعی در مسیر حمله عراق درست کنیم. گفتم استخاره می‌‌گیرم. هرچه قرآن بگوید، انجام می‌‌دهم. قرآن را باز کردم. آیه «زُبَرَ الْحَديد» آمد و داستان قوم یأجوج و مأجوج که می‌خواستند به منطقه‌ای حمله کنند و ذوالقرنین به کمک مردم در مقابل آنها با آتش و آهن سدی درست کرد. دیدم دیگر جای هیچ شک و سؤالی نیست. بی‌معطلی طرح ایجاد موانع را در جلسه فرماندهی تیپ مطرح کردم و موافقت همه را گرفتم. بعد از آن بلافاصله بچه‌‌های تخریب دست‌به‌کار شدند و عملیات ساخت موانع شروع شد. دشمن در جزایر ام‌‌البابی و ‌‌ام‌‌الرصاص مستقر بود و خیلی راحت می‌‌توانست از طریق دهانه کارون با یک حرکت سریع وارد خرمشهر شود. برای همین باید موانع را در دهانه کارون قرار می‌‌دادیم تا مسیر نیروهای عراق بسته شود. اما یک مشکل وجود داشت. اینجا دیگر مثل فاو نبود که بشود موانع را روی ساحل مستقر کرد و ما باید این موانع آهنین را روی آب نگه می‌‌داشتیم. با کمی فکر، راه‌حل را پیدا کردیم؛ چاره‌ کار استفاده از یونولیت بود. بی‌معطلی به تعداد موانع، یونولیت تهیه کردیم و موانع را روی یونولیت‌‌ها سوار کردیم. اما باز هم مشکلی وجود داشت؛ این امکان وجود داشت که ماهی‌ها به مرور زمان یونولیت‌‌ها را بخورند و موانع زیر آب برود. برای نجات یونولیت‌‌ها از دست ماهی‌‌ها باید ماده‌ای پیدا می‌کردیم که ماهی‌‌ها از آن بیزار باشند و به سادگی در آب حل نشود؛ بهترین ماده، روغن سوخته بود. با کمک بچه‌‌های پشتیبانی مقداری روغن سوخته تهیه کردیم و بدنه یونولیت‌‌ها را با آن چرب کردیم. بالأخره موانع آماده استقرار شد. آنها را یکی‌یکی در دهانه کارون شناور کردیم و بعد از آن هم برای محکم‌‌کاری همه را با سیم بکسل به هم متصل کردیم. حالا نه‌تنها ماهر عبدالرشید بلکه خود صدام هم نمی‌‌توانست از این موانع شناور عبور کند.
🔹فراتر از استاندارد (ابتکارات رزمندگان یزدی در دفاع مقدس) 1⃣1️⃣ اسکله رولی 🔺عملیات، ضربتی و فوری بود. قرار بود یک شب قبل از شروع عملیات والفجر 8 وارد جزیره ام‌الرصاص شویم و بعثی‌ها را به خودمان مشغول کنیم تا متوجه عملیات اصلی نشوند که شب بعد در فاو انجام می‌شد. برای این کار ابتدا باید نیروهای غواص از کارون عبور می‌کردند. ... ادامه داستان 🔰@festandard
👈 اسکله رولی 🔸عملیات، ضربتی و فوری بود. قرار بود یک شب قبل از شروع عملیات والفجر 8 وارد جزیره ام‌الرصاص شویم و بعثی‌ها را به خودمان مشغول کنیم تا متوجه عملیات اصلی نشوند که شب بعد در فاو انجام می‌شد. برای این کار ابتدا باید نیروهای غواص از کارون عبور می‌کردند و به محض رسیدن به آن طرف، با چراغ‌قوه علامت می‌دادند. بعد از آنها نوبت نیروهای تخریب و اطلاعات عملیات بود. آنها باید خیلی زود از کارون رد شده و وارد منطقه می‌‌شدند. همه چیز برنامه‌ریزی شده بود، اما یک مشکل جدی وجود داشت؛ دشمن آن طرف کارون و در ساحل به صورت متوالی سیم‌ خاردار توپی و حلقوی کشیده بود. نیروهای تخریب برای عبور از آنها باید ساعت‌‌ها وقت می‌‌گذاشتند تا با سیم‌‌چین، سیم‌‌های گره‌خورده را از هم جدا کرده و مسیر را باز کنند. این کار باعث افزایش تلفات و ‌‌شکست عملیات می‌‌شد. با بچه‌‌های تخریب به شور نشستیم تا راه‌حلی پیدا کنیم. هر کسی ایده‌‌ای را مطرح کرد. بعضی از راهکارها زمان‌‌بر بود و برخی پرهزینه. بالأخره بعد از مشورت زیاد به بهترین و ساده‌‌ترین راه‌حل رسیدیم: ایجاد اسکله‌‌های کوچک و دست‌ساز. ساخت و کاربرد این اسکله‌‌ها بسیار ساده بود و فقط به مقداری تخته چوبی و برزنت نیاز داشتیم. بعد از موافقت فرماندهان دست‌به‌کار شدیم. با برزنت، تخته‌‌های چوبی را به هم وصل کردیم و تعدادی اسکله رولی ساختیم. عملیات که شروع شد، اسکله‌‌ها را با قایق به آن طرف کارون بردیم. در منطقه دشمن هر جا که به سیم‌ خاردار برمی‌‌خوردیم، اسکله‌‌ای را روی سیم‌‌ها پهن می‌‌کردیم و بچه‌ها بدون معطلی و جراحت از مانع عبور می‌‌کردند.