eitaa logo
دبیرستان فضه
258 دنبال‌کننده
988 عکس
300 ویدیو
19 فایل
⁦مدرسه معرفتی فضه ⁦💠 خیابان ایثارگران شمالی، خیابان امامزاده، پلاک ۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد باد تمام کسانی که رفتند و برای آب و خاک و ناموس خود مردانه جنگیدند یادتان گرامی مردان واقعی روزگار❤️ روز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد 🌺
هدایت شده از دبستان فضه
فراخوان دعوت مادران و دختران فضه س جشن به مناسبت روز دختر و دهه کرامت # همکاری با مسجد و شهرداری
✨معرفی کارگاه های تابستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز دخترانمون در متوسطه یک مهمان امام رضا بودند❤️❤️❤️ جشن و مولودی در کنار امتحان ها حال و هوای امروز مدرسه بود...😃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالها میگذرد حادثه ها می آیند انتظار فرج از نیمه خرداد کشم 🏴 سالگرد رحلت امام خمینی (ره) تسلیت باد.
🔸 *سومین یادوارۀ قهرمان امت، بستۀ آموزشی ساخت را تقدیم می‌کند:* ۱. انواع انیمشین‌ها ۲. انیمشین دو بعدی ۳. معرفی نرم افزار toon boom ۴. ابزارهای طراحی، حرکت‌گذاری، صداگذاری، نمونه‌های آماده نرم‌افزار. ۵. جلوه‌های ویژه ۶. معرفی چند نرم‌افزار اندرویدی 🧕 *مدرس:* سرکار خانم بیگیان 📅 *زمان:* چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷-۱۵ 🌐 این آموزش به صورت *مجازی* برگزار می‌شود. 💸 *هزینۀ این دوره:* ۵ صلوات هدیه به شهید قاسم سلیمانی 🌷🌷🌷🌷🌷 جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر در پیام‌رسان بله یا ایتا به آیدی @ghahremaneommat3 پیام ارسال نمایید. https://ble.ir/ghahremaneommat
سلااام😍 امروز یکی دیگه از روزهای شاد و جذاب و در عین حال غم انگیز مدرسه است، روز جشن فارغ التحصیلی دختران نهم از متوسطه یک و ورودشون به متوسطه دو و شعبه زیبای فضه در جنت آباد👏👏👏👏 ما که حال هوای مادرانی رو داریم که دخترانشون به ثمر نشسته و شاهد پرکشیدنشان به اجتماع بزرگتر هستند🥺🥺🥺 منتظر اخبار برنامه باشید...
در هیاهوی شاید روزمرگی های دنیای خودم بودم که در هماهنگی متوسطه یک دکتر جانمان دعوت نامه ای را ارسال کردن و اصرارکه همه باشند . وقتی متن را خواندم ،دیدم دخترک هایی که از همان ابتدا با ویژگی های خاص و منحصر به فرد وارد مقطع دبیرستان شدند؛حالا هرکدام خانمی شدندو در تلاش برای رهایی از پوسته خود و رسیدین و شکوفا شدن هستند. همینطور که بند بند دعوت نامه را میخواندم خاطراتی با اشک و لبخند در ذهنم تداعی میشد از کلاس های مجازی برنامه صبحگاهی که: مجری خواب ماند بگیر تا اتوبوس که به هرمز و چابهار سفر کرد . از مشهد های خیالی تا زیارت حقیقی استوری های مورچه ای که گاه به رگبار می بستیم و گاه یک دیگر گلباران می کردیم از هیجاناتی که با تنها صلاح به اصطلاح بلاک کردن و یا تماس های تصویری انجام میشد. از تولد های مجازی و اهنگ شاپرک جان و تا موسیقی های دلخواه و تبریک های با بهترین ادیت های تصویری. پاتوق همیشگی که تا اسم اردو می آمد *کمال* که اولین و قطعا بهترین انتخاب بود . شب زنده داری ها و‌بازی های مافیا که از کجا معلوم شاید در همین بازی ها، مافیای واقعی خود را پیدا کردیم و از بازی زندگی مان بیرون کردیم تا فقط او باشد . عکس هایی بی هدفی باهم میگرفتیم و در اخر راهی می شد برای در کنار هم بودن... همینطور خاطرات در ذهنم ورق می خورد که نگاهی به تقویم انداختم مناسبت امروز برایم جالب بود وقتی از ابتدا به نیت تو شدن گام برمیداربم اخرین روز متوسطه یک، ماهم مصادف می شود با روز دحوالارض. یعنی زمبن چنان تکان میخورد که برای ساکنانش که انسان کامل باشد اماده شود و خشکی از دل آب سر دربیاورد. و ما امروز عهد میبندیم که برای همیشه از تو راضی میمانیم و تکانی به قلبمان میدهیم که دلمان اقامتگاه انسان کامل شود ❤️ به امید فضه شدن تک تک مان.