eitaa logo
دبیرستان فضه
268 دنبال‌کننده
1هزار عکس
317 ویدیو
19 فایل
⁦مدرسه معرفتی فضه ⁦💠 خیابان ایثارگران شمالی، خیابان امامزاده، پلاک ۱۱
مشاهده در ایتا
دانلود
دبیرستان فضه
طبق وعده و قراری که هفته گذشته باهم داشتیم؛ معرفی کتاب ها آغاز خواهد شد. اولین کتاب فردا چهارشنبه ۱۷مهر ماه معرفی خواهد شد و ما زنگ تفریح دوم، منتظر تک تک شما هستیم.😍🌱 پ.ن: ممنون از زهراعلی احمدی بابت تیزر ✨
🔹🔹صبحگاه های چهارشنبه از جنس ورزش_بازی متولی این هفته پایه نهم عکاس ریحانه ابراهیمی پایه هشتم نشاط صبحگاهی برای شروع کلاس کارگروه برنامه و اجرا متوسطه ۱
آنچه چهارشنبه در کلاس انشا پایه‌ نهم گذشت😋😍👇🏻
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸خوشمزگی های انشا✍🏻😋 کلاس انشا بستری متفاوت برای پرورش خلاقیت و جرئت ورزی و همچنین تجربه‌ی فضایی همدلانه و پویاست. ما در کلاس انشا یاد می‌گیریم نوشتن در سرتاسر زندگی ما در جریانه و میتونه ابزاری باشه برای اینکه حرف‌های قلبمون رو به گوش برسونیم، درونمون رو کشف کنیم و با هر خطی که می‌نویسیم، جهانی خلق کنیم... امروز دانش آموزان پایه نهم، با آگاهی از این موضوعات، تصمیم گرفتند متن‌هایی از جنس همدلی و محبت، برای دوستشان بنویسند و واژگان خود را که با دقت و ظرافت کنار هم چیده بودند، به یادگار به او هدیه دهند. آن‌ها در نوشته‌هایشان به توصیف دقیق حال و هوای کلاس و همچنین تکه‌هایی طنز از ماجراهای دوستانه‌ی خودشان پرداخته بودند که بسیار دلچسب بود. اما شاید براتون جالب باشه: قرار همیشگی ما سر زنگ‌های انشا اینه که از ایده‌های خود دانش آموزان برای پیشبرد روند کلاس استفاده کنیم تا حالِ خوب یادگیری، از یک دانش آموز به دانش آموزی دیگر منتقل شود. امروز دانش آموزان پایه نهم تصمیم گرفتند با همکاری یکدیگر، غذایی ساده اما پر زحمت تدارک ببینند و در کنار هم لحظات به یادماندنی را سپری کنند😍 پس از آماده شدن غذا، کنار هم در فضایی دوستانه به خواندن انشاها پرداختند و مثل همیشه، نکاتی را جهت ارتقای سطح نوشتاری‌خود، به همراه معلم مطرح کردند. 🟥ذکر این نکته بسیار مهم است که صفر تا صد پیشنهادات برای این جلسه انتخاب غذا گروهبندی تقسیم وظایف تهیه مواد لازم آماده سازی و پخت غذا به عهده‌ی خود دانش آموزان پایه نهم بوده است😍
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام مجدد 👋 چهارشنبه سومین دورهمی معرفی کتاب 📚 منتظر تک تکتون هستیم😍 این معرفی توسط زهرا مهمان نواز هست👌 ممنون از زهراجان علی احمدی بابت تیزر 🌱
دبیرستان فضه
تاریخ خواهد نوشت که چگونه ما فرزندان انقلابی ایران، کلمات را به قوت قلم‌هایمان، به سان موشکی در هوا
📌📌📌📌 سلااام سلاام بالاخره نتایج مسابقه نویسندگی قلم نوجوان ایرانی اعلام شد! رتبه اول : زهرا زبردست زهرا علی احمدی رتبه دوم : زکیه زهرا رمضانی ریحانه موسوی ثنا حسینی مهرانه نظری رتبه سوم : ریحانه کریمی امتیاز و رتبه ها علاوه بر محتوا ،رعایت اصول نگارشی و املایی انجام شد.
آثار زیبا و تاثیرگذار دخترای گلمون😍👇🏻
پادکست با موضوع قطعا سننتصر به قلم: زهرا زبردست پایه هشتم
《به نام خدا》 موضوع: قلم سلاح من ⚔📝 می نویسم از جرم هایت ، از کودک کشی و ظلم هایت ، می نویسم تا برملا شود باطن کثیفت! می نویسم تا همه بدانند زیر آن نقاب آزادی، چه نیت پلیدی پنهان است ! می نویسم از استعمارت از بی کشوری و ظلم بسیارت، از بی حیایی و بی حرمتی هایت ! می نویسم از اینکه خجالت سرت نمی شود، کودک و زن و پیر سرت نمی شود! می نویسم از اینکه زیر نقاب حقوق بشر ، چه نا حقی هایی پنهان است ! به قلم: زهرا علی احمدی پایه هشتم
صدا ها اثر دارند... صدای کودکی در غزه صدای شیون و زاری مادری در کنار فرزندش صدای الله اکبر پس از پیروزی و اثر این صدا دنیا را تحت تاثیر گذاشته است نمیتوانم سلاح در دست بگیرم و به کمک تو بیایم ولی با جانم برای تو مینویسم نمیتوانم به دفاع از تو و خانواده ات برخیزم ولی با قلمم دنیا را از وضع زندگی و شجاعت های تو اگاه میکنم نمیتوانم تورا در اوغوش بگیرم ولی با جان دل از حس عمیقی که نسبت به تو دارم مینویسم کلی نتوانستن در میان من و تو مانع است ولی با وحدت قلوبمان دشمن مشترک را از زمین محو خواهیم کرد. به قلم: زکیه زهرا رمضانی پایه هشتم
قطعا ما پیروز این جنگیم ..... چرا که انسانیت در ما ظهور کرد و در شما غروب ..... از این بگویم که کودک و بزرگ برایتان فرقی نداشت یا از گریه کودکان که دل را می سوزاند اما شما برایش جشن گرفتید بگویم؟ حرف زیاد است اما چشم هایم برای گفتن ظلم هایتان و مظلومیت آنها همراهی نمی کند.... حتی از تصور گریه دختر بچه ای بر سر جسد مادر یا پسری بالای سر تن نصفه جان خواهر ..... بدنم می لرزد و دستانم سرد می شود چه گونه این صحنه را دیدید و ادامه دادید؟! حال می خواهم بگویم چرا تسلیم نمی شوم..... تسلیم نمی شوم چرا که درد دارد بشنوم برادرم در کنارم خواهرم جان می دهد ... درد دارد برایم که ببینم مادرم دارد درد می کشد ..... درد دارد ، با هر اه پدرم بر سر بدن خواهر و برادر هایم ، وجودم آتیش می گیرد و انگار کسی با چوب می خواهد آن را خاموش کند .... چوب ، همان چوبی که حرف های مردم برایم می سازد ..... خودمان نیاز مندیم .... مردم ایران ...... این همه بچه ی فقیر دارین خودمون ....... مگر فرشته با فرشته فرق دارد؟ مگر دست با دست فرق دارد؟ مگر زخم ها همه‌ی درد انگیز نیستن ؟ چطور می گویی؟؟ درک نمی کنم و حتی نمی خواهم درک کنم که چه گونه ببینم خانواده ام زیر آوار هستند و خودم در رستورانی در حال غذا خوردن هستم ..... این کف بازار هم نیست ..... حتی نمی خواهم در آن وضعیت نفس بکشم ...‌ چه برسد که بگویم پس ماشین فلان مدل من چه؟ بگذریم ..... تسلیم نمی شوم و آرزو هایم هم می دهم ..... درست است که برایشان برنامه دارم اما این نکته فراموش نشود که من آرزوهایم را نمی خواهم با جوهر خون خواهرم بنویسم ..... اگر می توانم با فروختن لیست ماشین فلان و خانه ی فلان تر و جیب پر تر .... آرزوی کوچک دویدن در کوچه های شهر بدون برخورد با جسد و خون را بخرم .... چرا نه؟ هدف من هم همان است که به آرزوهایم برسم و بزرگ ترین آرزویم انسانیت است.... بزرگ ترین آرزویم شادی خانواده ام است ... پس خدا با من است چرا که من با خدایم به سراغتان آمده ام ..... و این خدا است که من را در راه انسانیت قرار داد ..... پیروز من هستم ، پیروز آرزوی های کوچک و بزرگ ما است ! ونه خواب های شیطانی شما ..... دست در دست ، با ارزوهایی مشترک برای آزادی آرزوهایمان ، خواب هایتان را به کابوسی ابدی تبدیل می کنیم .... و این نور است که در تاریکی می تابد ... نور کلمه ای که حتما شنیدنش شما را به آتش می کشد .... عادت کنید ، به کلمه اش عادت کنید ، شاید برایتان آسان ترش کند که به خود آیید و ببینید که هیچ وجودی ندارید و فقط نور است و شما به باد فراموشی رفته آید .... تا آن روز ایستاده ایم ، برای ما ، برای خودم ، برای خواهرم ، برای وجود واحد خودمان ..... به قلم: ریحانه موسوی پایه هشتم