هدایت شده از جعبه ناشناس مکتوب
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام یکم بیشتر فعالیت کن
حوصلم سر رفت
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⏱ساعت: ۱۱:۳۴:۰۵
⏰تاریخ: جمعه آذر ۱۴۰۳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
طراحی و کدنویسی : @Im_Azad
🆔 @harf_n
↫مکتوب
💬 | #پیام_جدید متن پیام: سلام یکم بیشتر فعالیت کن حوصلم سر رفت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⏱ساعت: ۱۱:۳۴:۰۵ ⏰تا
سلام چشم . شما کمک کنید زیاد بشیم ماهم فعالیتامونو زیاد میکنیم .
مولا علی فرمود فرصت ها را دریابید که چونان ابر میگذرند ...
دیگر سیاُمِ آذر ماهِ هزارُچهارصدُسه خورشیدی نخواهد برگشت . دیگر تو در این زمان نخواهی بود . دیگرحتی همین لحظه همین الآنی که پیام مکتوب مرا میخوانی نخواهد برگشت !
پس با هر مشکلی با هر درد و رنجی که قلبت را میآزارد ، برخیز ! اگر با سختی هایت کلنجار بروی به هیچ نمیرسی ! پس مبارزه کن و برخیز و ادامه بده ! غم هایت را درآغوش بگیر و بلند شو !
هدایت شده از خب که چی؟!
یلدا؟!
ما امسال،
شبهای طولانیمان
یکی و دو تا نبود...
انگار، دل آدم بیقرار باشد،
حال و هوای زمین و زمان به سامان نباشد،
روزها از تقویم قِل میخورند و بی خانه و کاشانه میشوند
طولانیترین شب سال ما،
شب ۳۱ اردیبشهت بود؛
همان وقتی که خودمان گوشه خانه بودیم
دلهایمان جنگل ارسباران،
لابهلای درختها، دنبال مردِ مردم میگشت
طولانیترین شب سال
شب ۷ام و ۱۵ام تیر بود
وقتی نفر به نفر
چشم انتظار برگههای سفید بودیم
تا به وصیت پیر جماران عمل کنیم؛
"نگذاریم کشور به دست نااهلان بیوفتد"
طولانیترین شب سال،
شب ۶ مهر بود
زمانی که آنوری ها هروله میکردند
و ما چشم انتظار بودیم
تا سید دوباره بیاید،
خطبه بخواند،
روح بدمد در جان پر التهاب ما
طولانیترین شب سال
شب ۱۰ مهر بود
زمانی که یک به یک موشکها را نگاه میکردیم
تا ببینیم عوض جان عزیزان ما
بر سر کدام غاصب فرود میآید
القصه؛ ما شبهای طولانی زیاد داشتیم. الان فقط قرار است یک دقیقه بیشتر، دلمان برای پارههای جانمان تنگ شود...همین.
مکتوبات ادمین...
⇨@monster80_90
تقویم ِ چهارصدُسه ثابت کرد ، طولانی ترین شبِ سال ، شبی بود که یک ایران در بستر بودند و خادمشان در میان دره های ورزقان !
شبی که مردم نمیدانستند چگونه باید بخوابند ... شبی که هرثانیه اش برای قلب های ما یک سال گذشت ...
با مایی که طولانی ترین شبِ سالمان را در اردیبهشت تجربه کرده ایم ، از یک دقیقه بیشتر بودن شبِ یلدا خرف نزنید !
هدایت شده از موسیقـیِ شَـب ؛
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ؛
بعدِ حافظخوانیِ شبهای یلدا بیشتر ..
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یلدای من آن شب است که در شهر نجف ؛
شصت ثانیه بیشتر نام ِحیدر ببرم !
#شعر
بر سرای قلبِ من عشقت حکومت میکند
برق چشمت حدّ عشقم را حکایت میکند
بوی زُلفت نام خودرا هم ز یادم میبرد
عالم از چشمم میُفتد تا نگاهت میکند
کافرم آری، دو چشمت بت پرستم کرده است
چشم لیلا را که مجنونش عبادت میکند
پس دمی بگذار تا باتو کنم من درد دل
دست خویشم نیست ،قلبم باتو صحبت میکند
ناز بر عاشق نکن ، نازت دلم را میبرد
خندهی لبهای تو دیگر کفایت میکند
هرکجا که میروم تنها تورا میبینمت
هر مکان روی تو پیش دیده جَلوَت میکند
عشق من باتو چنان هستش عمیق ، ای نازنین
عشق من عشقِ زلیخا را مزمّت میکند
از زمانی که تورا دیدم دگر بیخواب شدم
چشم بیخوابم به بیخوابی هم عادت میکند
من برای چشم تو شاعر شدم ، (عارض)شدم
من نمیدانم قلم ازچه شکایت میکند
#شعر