eitaa logo
جعبه کمک های اولیه
7 دنبال‌کننده
136 عکس
36 ویدیو
1 فایل
اینجا؟ یه گوشه برای گذاشتن خرت و پرتای دوست داشتنیم @kimteaaa _آممممم،خب،اینجارو، سر هیچی، ازم گرفتن :) ایتا جعبه‌ ی دوست داشتنیم رو شکست:(
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از امیلیام، پیام آخر رو چک کنید.
شغلی که بهت میخوره؛ صاحب کافه کتاب از طرف من برای؛ Te'a
نوشته های 2024 رو هم خوندم؛ بعلاوه 2023 و واقعا یک تجربه ی عالی بود. هم گریه کردم هم آه کشیدم هم خندیدم و هم خوشحال شدم. همیشه خواهم نوشت. و دوباره بهم یادآوری شد که انسان بسیار فراموش کاره ولی این نوشته ها خیلی چیزا رو یادم آورد و این ریکاوری باعث شد افکارم جمع و جور بشه...
امشب نوشته هام در 2022 و 2023 رو خوندم اصلا انگار یجور دیگه حالم خوب بود... انگار بین الان من و اون فقط شرایطمون نیست که فرق کرده،حالمون هم دستخوش تحول شده! انگار الان سطحی تر و زمخت تر شدم ولی خوب یادمه! خوب یادمه که تمامی این تغییرات، ریز ریز، آروم و آروم اتفاق افتادن دقیقا روز به روز! و من در تک تک اون لحظات دست و پا زدم... تو بین این دست و پا زدنا، فراموشش کردم، دلخوشی هامو، خودمو... و مدت هاست فکر میکنم این منم! نه این من نیستم. امیدوارم بعد این کنکور لعنتی دوباره به خودم برگردم، لطیف و منحصر به فرد، باید جدا بشم از دیگران؛ همونطور که هميشه هستم. _ یه نوشته هم بود از لحاظات پایانی 1402 و خیلی حس خوبی بهم داد... واقعا روزای خوبی رو داشتم‌:) حتی آبله مرغونی که ماه های پایانی سال گرفتم هم خیلی بهم خوش گذشت(با اینکه سال خوبی نبود به هیچ وجه) ولی چیزی که کاملا فراموش کرده بودم این بود که آخرین کاری که توی 402 انجام دادم تماشای اسم من لوکی وان است،بود و خب خیلی قشنگ بود، خدای من، مرور خاطرات همجوره قشنگه... _وای، یه نوشته پیدا کردم اصن الله الله ^^ خیلی نمکه ولی حتی یادم نمیاد درباره کیه:|
نکته بعدی نوشته ها این بود که پیشرفت هامو متوجه شدم. خب، بیشتر نوشته هام انگلیسی بود و اولین پیشرفتی که کاملا احساس شد سیر صعودی انگلیسیم بود(😄)
و متوجه شدم تمرکزم رو خودم کمتر شده و بیشتر دارم به آینده فکر میکنم دقیقا فرق نوشته های 22 و اوایل 23 با 24 تو همین مسئله‌س اون موقع ها خیلی بیشتر تو خودم بودم، حواسم به خودم بود و متمرکز رو خودم بودم این ور داستان، دیگه اون تمرکز کمرنگ شده و جاشو داده به فکر کردن و امیدواری و برنامه ریزی آینده(یه بخشیش که خوشم نمیومد و خوب نيست هم متعلقه به وقت گذروندن با بخش های بیگانه که بمونه برا خودم! ) _ و کاملا روشنه که این تفاوتِ یاد شده یکی از مؤلفه های becoming an adult هستش و اینو درک میکنم ولی اگه ترکیبی باشه از این دو خیلی خیلی بهتره کِرِزُزززز باید اینو مواظب باشم.
هورا د ویکند!
جعبه کمک های اولیه
- بهتون افتخار میکنم:)!
وای خیلی قشنگ بود کاش تبریک گیرنده بودم نه تبریک گوینده😂😭
خب، میخام یه فکت علمی جاذاب بگم مرتبط با علوم جنایی ( اینهمه فیلم و سریال دیدن از این ژانر بیخود نبوده که!) آها ،دوست دارم اینم اشاره کنم کهههه سریالی که باعث شد این موضوع رو بکاوم سریال گل شیطان بود (خیلی دوستش داشتم) اول از همه کِلی عزیزم، لطفا آشنا شو با یه ترکیب آلی فوق خفن به نام لومینول ★ از این ترکیب در پزشکی قانونی بسیار استفاده میشه... مثلا؟ وقتی لومینول تو یه محیط پراکسید قرار بگیره، خب اکسید میشه داخل پرانتز : تو شیمی ده فکر میکنم _ با رادیکال ها آشنا میشی؛ تو این اکسید شدن رادیکال های آزاد تولید میشه که بسیار فعال هستن(اینو داشته باش قرار لازم شه) حالا این وسط، ما خون داریم👹🕶 اونم از نوع مقتول! همونطور که مستحضرید، خون هموگلوبین داره، هموگلوبین هم آهن داره بله بچه ها؟ _بعلههههه دوباره داخل پرانتز!تو شیمی یازدهم با فرایند هابر دوست میشی و اونموقع اینو قشنگ درک میکنی: آهن Fe خون نقش کاتالیزگر بازی میکنه و باعث تسریع اکسد شدن لومینول عزیز میشه اینجاس که اتفاق جاذابی رخ میده که باز تو شیمی خوندی دربارش لومینول ما در طی این اتفاقات، حسابی برانگیخته میشه، حالا برای اینکه به حالت پایه برگرده انرژی اضافی رو به صورت نور مرئی (به قول کتاب شیمی:) گسیل میکنه طیف رنگی طول موج اش هم سبز آبی هست فکر میکنم (از لامپ های فرابنفش هم استفاده میکنن) اینجور میشه که خون مقتول مشخص میشه و شرلوک سرنخ میابه حالا یادته گفتم رادیکالا فعالن؟ساختار منحصر به فرد لومینول رو هم اضافه کن، کاتالیزگری آهن رو هم،، اینا روی هم حساسیت بالایی به لومینول میدن پس حتی اگه خون شسته شده باشه بازم رد ش مشخص میشه. حالا، این لومینول یه اشکالی داره! از متن منم میتونی بفهمیمیش، اگه میدونی که هیچی اگر نه بدون سرچ سعی کن بگیش، اگر درست بود جایزه داری ازم کلی خانم
جعبه کمک های اولیه
خب، میخام یه فکت علمی جاذاب بگم مرتبط با علوم جنایی ( اینهمه فیلم و سریال دیدن از این ژانر بیخود نبو
واه، چقدر طولانی شد! اولین بار بود برا کسی توضیح میدادم من حتی از کنفرانس ها هم شونه خالی میکنم!)