جایزه شما :
(بپر کاغذ قلم بیار. زود)
چند نقطه روی یه کاغذ بزار ( به صورت یک مجموعه¹)، نقاط رو نام گذاری کن (نقطه3،2،1،و...)حالا یسری از نقاط رو بهم وصل کن
اون طرف کاغذ همین نقاط (باهمون نام ها) رسم کن، هر کدوم از نقاط که تو مجموعه قبلی وصل نبودن (بینشون خطی نبوده) رو به هم وصل کن و★هر نقطه که بهم وصل بودن رو، ایندفعه وصل نکن!
حالا در مجموعه ی یک؛ خط هایی که، مثلا از نقطه ی 2، گذشته رو بشمار و همچنین خط هایی که از همون نقطه (نقطه 2) در مجموعه ی دو، رد شده رو هم بشمار
جمع این دو تا عدد مساوی هست با یکی کمتر از تعداد کل نقاط هر مجموعه!
_ این پاره ای از یک مدل ریاضیاته اگه گفتی اسمش چیه؟
داخل پرانتز، همه ی توضیحات بالایی با اسم های مشخص و کاملا ریاضی طور، با یک بیان دیگری تعریف میشن
و من برای استفاده ی عمومی اینطور بیان کردم🤡
جعبه کمک های اولیه
جایزه شما : (بپر کاغذ قلم بیار. زود) چند نقطه روی یه کاغذ بزار ( به صورت یک مجموعه¹)، نقاط رو نام
کاش یکی هم بود برام معما طرح میکرد=)
امروز (واقعا) یک روز طولانی بود:)
بسیار پرکار و البته مفید
و جالب اینجاست که روز طولانی من هنوز ادامه داره، کارام تموم نشده ولی من کاملا energetic و خوشحالم.
امروز دقیقا وقتی له له میزدم که تو لایو استریم کنسرت هوبی باشم، پاشدم رفتم کتابخونه و اینجوری بودم که ' با چشم خویشتن دیدم که جانم میرود ^^ 🥲
تو کتابخونه هم تنها اپ باقی مونده، یعنی ایتا رو قفل کردم که دیگه هیچجوره حواسم پرت نشه از درس
از اونطرف اواخر روز به دلیل روزه کم میاوردم و هنگ میکردم..
و خب تا همین الان که ساعت دو عه با خیال راحت میگم که از وقتم خیلی خوب استفاده کردم
و الان، همین الان میخام برم آرشیو حواشی کنسرت رو ببینم ( من فک میکردم پسرا هم هستن! الان اومدم میبینم هیچی ب هیچی😐😔😄)
در کل، تو زندگی ام همینه..
مطمئنم یه جا جبران میشه، اینکه از یه سری چیزا بزنی تا یه چیز بهتری رو بدست بیاری:)))
و خب واقعا نمیدونیییید چه قدر حال مکنه آدم تو همچین موقعیت هایی وقتی تیک میزنه کارا و درسا و مبحثای مطالعه شده رو!
امروز اصلا خسته نشدم؛ (هر سری که به کنسرت فکر میکردم، هیجاناتم میزد بالا و انرژیم بیشتر میشد)
و دلیل مهم بعدی این بود که،
دیسیپلینـم رو حفظ کرده بودم و با اینکه پر حاشیه ترین روزم بود (امروز این وسط منِ درونگرا دوست جدید پیدا کردم) کار ها رو تا حد امکان جلو بردم و این عالی میتونه باشه؛)
.
اینم اضافه کنم که با اینکه بسیار مشتاق بودم و حتی ذوق داشتم! هنوز نرفتم سراغ قسمت جدید قلب های مدفون.
بعلاوه اینکه امشب کلی با وینتربیر ذوقیدیم و بالا پایین پریدیم، دقیقا مثل هفت سالگیم!
#wind
عجب!
پس ایتایی که میگن اینه..
(وی برا بار دوم اخطار گرفته سپس تعهد داده)
این دختر دومین فرار از مدرسه رو تو رزومه خودش ثبت کرد🎀💀
_البته درس نداشتیم:|