eitaa logo
کلاس اولی من
24هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
3هزار فایل
به نام خدا @dehghan2016 کلاس اولی من 👇 https://eitaa.com/firststudent برای هماهنگی تبلیغ و تبادل از اینجا شروع کن👇 https://eitaa.com/joinchat/107348382C259fa9b08c کانال اخبار مدارس👇 https://eitaa.com/joinchat/740819599C456ffdeab2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کلاس اولی من
5641590594.mp3
1.62M
"شعر مادر"❤️ ❤️مامان جونم چه ماهی ❤️قوربونت برم الهی ❤️مامان بالا بالا خیر ببینی ایشالا ❤️برام زحمت کشیدی ❤️نتیجشو ببینی ❤️سالم باشی تومادر ❤مریض نشی تو مادر ❤️کلاغ پر گنجشک پر ❤️اگه گفتی چی چی پرپر ❤️اخم مامان جونم پر ❤️،رنج مامان جونم پر شعر و آهنگ روز مادر 👆 ازالان تمرین کنن بزارید گوش بدن❤️😍 بصورت بازی کلاغ پر باهاشون بازی کنید❤️ @firststudent
کلاس اولی من
و حس آخرین لمس‌ها هیچ‌گاه از خاطر دست‌ها نمی‌رود. ❤️
امشب چقدر هوا براىِ دوست داشتَنت خوب است ...! ❤️
فلش کارت نشانه ن
فلش کارت نشانه نـ ن
شعر و داستان نشانه ن نـ (نرگسِ قصه ی ما) نرگس یه دختری بود که خیلی نازنازی بود یه روزِ تعطیل نرگس ناراحت و پریشون نشست تو کنجِ ایوون نمیدونست چیکار کنه تا مشکلش رو حل کنه مشکلِ نرگس این بود اون هرچقدر تلاش کرد تو الفبایِ فارسی حرف ن رو حفظ نکرد دنبال چاره می گشت یه چند دقیقه گذشت به فکرِ چیزی افتاد یادش اومد معلّم یه شعرِ ن بهش داد باعجله با شتاب رفت به سراغِ کتاب کاغذ رو ازتوش برداشت جلویِ چشم هاش گذاشت شروع به خوندش کرد:😍 نـ نـ نـ هستم نـ غیراخر هستم اول،وسط،هرجایی غیراز آخر نشستم اول شبیهِ نرگس وسط مثلِ مهندس نقطه ی ریزی دارم رویِ سرم میزارم ازاین که تنها نیستم خیلی زیاد خوشحالم برادرم هم اینجاست همین جاپیش شماست اسمِ برادرم است ن ن ن آخر آخر شبیهِ داستان آخر مثلِ زمستان ن آخر نیم دایره یه نقطه رو سر داره آخر میاد همیشه به غیرازاین نمیشه نرگسِ قصه ی ما دیگه ناراحت نبود چون از همیشه بهتر نون رو یاد گرفته بود
داستان ن کوچولو ن کوچولو جلو دوید و گفت: “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن یک نان پخت و به او داد. ن کوچولو نان را خورد و دوباره گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن هر چه نان پخت، ن کوچولو خورد.خمیر نان تمام شد. آتش تنور خاموش شد. اما ن کوچولو هنوز گرسنه بود. مامان ن به ن کوچولو گفت: “ نان تمام شد. حالا بیا بغلم تا قصه‌ی نان را برایت بگویم”. ن کوچولو پرید بغل مامانش و گفت: “ بگو…بگو…”! مامان ن گفت:” یکی بود، یکی نبود. ن کوچولویی بود که همیشه به مامانش می‌گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! ن کوچولو قصه را شنید و زود خوابش برد، مثل همیشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا