دردناک ترین خاطره کودکیم همینه. سر جمع یه بار رفتم شیراز اونم یه خرد سال بودم اونم جلوی خوابگاه دانشگاه عمم، یه گنجشک بی‌نوای مرده رو دیدم و بعد از این همه سال ، هنوز یادمه.

من یه روز می خواستم برم بیرون اومدم درو ببندم با جسم یک کلاغ مرده مواجه شدم. خیلی دردناک بود با اینکه من کلاغ ها رو زیاد دوست ندارم ولی واقعا دلم براش سوخت

دلیل این کارشون اینه که سگ ها جدیدا خیلی به آدما حمله میکنن.اگه خبرا رو خونده باشی، میبینی که چند وقت پیش یه بچه هم در اثر حمله سگ مرده بود. معتقدم که جمعیت سگ ها باید کنترل بشه ولی نه به این شکل،با کشتنشون.

کاش واقعا یکم انسان ها میفهمیدن که این کاراشون باعث ارامش توی زندگیشون نیست و نه تنها ارامش نمیاره بلکه زندگیشون رو خراب تر هم میکنه:)

ولی کلاغ ها هم با وجود یه ذره ترسناک بودنشون واقعا دلنشینن:)

و به نظرم واقعا باهوشن. یه ویدیو جالب در موردشون دیده بودم بذارید پیدا کنم بفرستم.

خبرارو نشنیدم اما سگا واقعا گناه دارن مخصوصا تکخال بی گناه من که کشته شد

خب من فقط با صداشون مشکل دارم که وقتی می یام بخوابم نمی زارن اگرنه که آره خیلی باحالن. مخصوصا وقتی زیر آفتاب پر هاشون می درخشه

اسکرین شات خواستم بگیرم ، قاطی کردم ✨. (قاتی درسته یا قاطی؟)

می‌خوام از موجودات اکلیلی به نام پزشک های مملکت بهتون بگم.✨