50.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_تصویری
🎥 زندگی با دعا
🎞 قسمت اول: دعا و مناجات و تحقق جهان پیشرو (گوش سپردن به ندای بیصدای حقیقت)
🎙 استاد حکیم، اصغر طاهرزاده
(از اساتید عرفان و شارح فصوص الحکم)
🗓 رمضان الکریم/ اردیبهشت ۹۹
📿 کانال فتوحات عرفانی:
💠 @fotuhat
ادامه ترجمه جدید #فصوص_الحکم (۲۶)
فوصف الحق لنا ما جرى لنقف عنده و نتعلم الأدب مع اللَّه تعالى فلا ندَّعي ما نحن متحققون به و حاوون عليه بالتقييد، فكيف أن نُطْلِق في الدعوى فنعمَّ بها ما ليس لنا بحال و لا نحن منه على علم فنفتضح؟
حضرت حق ماجرای ملائکه (و اعتراض آنها) را توصیف کرد تا ما نزدش بایستیم و ادب مع الله را بیاموزیم و آنچه را که ما نیز مصداق آنیم و به طور مقید (محدود) برآن احاطه داریم، ادعا نکنیم. لذا چگونه ادعای مطلق بکنیم و آنچه را که نه حال ماست و نه به آن علم داریم به طور کلی مدعی باشیم و در نتیجهی آن رسوا شویم؟
ادامه ترجمه جدید #فصوص_الحکم (۲۷)
فهذا التعريف الإلهي مما أدَّب الحق به عبادَه الأدباءَ الأمناءَ الخلفاءَ. ثم نرجع إلى الحكمة فنقول: اعلم أن الأمور الكلية و إن لم يكن لها وجود في عينها فهي معقولة معلومة بلا شك في الذهن، فهی باطنة لا تزال عن الوجود العينی.
این تعریف الهی [از ماجرای ملائکه و آدم] از مواردی است که حضرت حق با آن بندگانِ باادبِ امانتدارِ جانشین خود را، ادب میآموزد.
به بحث حکمت (فص آدمی) باز میگردیم و میگوئیم: بدان که "امور کلیه" هرچند که وجود عینی ندارند ولی بدون شک در ذهن، معقول و معلوم هستند؛ پس امور کلیه "باطن" هستند و از وجود عینی جدا نمیشوند.
ادامه ترجمه جدید #فصوص_الحکم (۲۸)
و لها الحکم و الاثر فی کل ما له وجود عینی بل هو عینها لا غیرها اعنی اعیان الموجودات العینیة و لم تزل عن کونها معقولة فی نفسها فهی الظاهرة من حیث اعیان الموجودات کما هی الباطنة من حیث معقولیتها.
امور کلیه در هر چیزی که وجود عینی دارد، حکم و تاثیر دارند؛ بلکه وجود عینی -یعنی اعیان موجودات عینیه- عین امر کلی است و غیر از آن نیست.
امور کلی، فی نفسه معقولند و از معقولیتشان منفک نمیشوند، پس [در نتیجه، امور کلی] از حیث اعیان موجودات، ظاهرند همانطور که از حیث معقول بودنشان، باطن هستند.
31.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_تصویری
🎥 زندگی با دعا
🎞 قسمت دوم: دعا و احساس مسئولیت نسبت به عالم و آدم
🎙 استاد طاهرزاده
🗓 رمضان الکریم/ اردیبهشت ۹۹
📿 کانال فتوحات عرفانی:
💠 @fotuhat
ادامه ترجمه جدید #فصوص_الحکم (۲۹)
فاستناد كل موجود عيني لهذه الأمور الكلية التي لا يمكن رفعها عن العقل، و لا يمكن وجودها في العين وجوداً تزول به عن أن تكون معقولة.
پس هر موجود عینی، مستند به این امور کلیه است، امور کلیه ای که رفعشان از عقل ممکن نیست و وجود عینی آنها به نحوی نیست که از معقول بودنشان منفک شوند.
#فصوص_الحکم (۳۰)
و سواء كان ذلك الوجود العيني مؤقتاً أو غير مؤقت، نسبة المؤقت و غير المؤقت إلى هذا الأمر الكلي المعقول نسبة واحدة. غير أن هذا الأمر الكلي يرجع إليه حكمٌ من الموجودات العينية بحسب ما تطلبه حقائق تلك الموجودات العينية، كنسبة العلم إلى العالم، و الحياة إلى الحي. فالحياة حقيقة معقولة و العلم حقيقة معقولة متميزة عن الحياة، كما أن الحياة متميزة عنه.
و فرقی نیست که آن وجود عینی زمانمند باشد یا غیر زمانمند، نسبت زمانمند و غیر زمانمند به این امر کلی معقول یکی است، جز آنکه حکمی از موجودات عینی -بر حسب اقتضای حقیقتشان- به این امور کلی بر میگردد مانند نسبت "علم" به "عالم" و "حیات" به "حی" بنابراین حیات حقیقتی معقول است و علم نیز حقیقتی معقول است که متمایز از حیات است همانطور حیات متمایز از علم است.
#فصوص_الحکم (۳۱)
ثم نقول في الحق تعالى إن له علماً و حياة فهو الحي العالم و نقول في المَلَك إن له حياة و علماً فهو العالم و الحي. و نقول في الإنسان إن له حياة و علماً فهو الحي العالم. و حقيقة العلم واحدة، و حقيقة الحياة واحدة، و نسبتها إلى العالم و الحي نسبة واحدة
حال در مورد حضرت حق میگوئیم که علم و حیات دارد پس او حیِّ عالم است، در مورد فرشته [نیز] میگوئیم که حیات و علم دارد پس عالم و حَیّ هست و در مورد انسان [نیز] میگوئیم که حیات و علم دارد پس او حیّ عالم است این درحالی است که حقیقت علم یکی است و حقیقت حیات [نیز] یکی است و نسبت آنها به عالم و حَیّ، یکی است.
#فصوص_الحکم (۳۲)
و نقول في علم الحق إنه قديم، و في علم الإنسان إنه محدث. فانظر ما أحدثته الإضافة من الحكم في هذه الحقيقة المعقولة، و انظر إلى هذا الارتباط بين المعقولات و الموجودات العينية.
اما در مورد علم حق میگوئیم که "قدیم" است و در مورد علم انسان میگوئیم که حادث شده است. پس نگاه کن که نسبت [مثل اضافه علم به انسان] چه حکمی را در این حقیقت معقول پدید آورد و به این ارتباط [و اثرگذاری] بین معقولات و موجودات عینیه نگاه کن.
#فصوص_الحکم (۳۳)
فكما حَكَمَ العلمُ على مَنْ قام به أنْ يقال فيه عالم، حكم الموصوف به على العلم أنه حادث في حق الحادث، قديم في حق القديم. فصار كل واحد محكوماً به محكوماً عليه.
همانطور که "علم" بر کسی که این صفت را داراست حکم میکند که او را عالم بنامند، دارنده این صفت نیز چنین حکم میکند که علم را حادث گویند در مورد کسی که حادث است و قدیم گویند در مورد کسی که قدیم است. پس هر کدام از "علم" و "عالم" هم حکم میکنند و هم حکم میپذیرند.
#فصوص_الحکم (۳۴)
و معلوم أن هذه الأمور الكلية و إن كانت معقولة فإنها معدومة العين موجودة الحكم، كما هي محكوم عليها إذا نسبت إلى الموجود العيني. فتقبل الحكم في الأعيان الموجودة و لا تقبل التفصيل و لا التجزّي فإن ذلك محال عليها، فإنها بذاتها في كل موصوف بها كالإنسانية في كل شخص من هذا النوع الخاص لم تتفصَّل و لم تتعدَّد بتعدد الأشخاص و لا برحت معقولة
و معلوم است که این امور کلی اگر چه معقول هستند اما معدوم العین و موجود الحکم هستند [یعنی وجود عینی ندارند اما دارای حکم و اثر بر موجودات عینی هستند] همانطور که در هنگام نسبت به موجود عینی، محکوم علیه هستند. پس امور کلیه، حکم را در اعیان موجود میپذیرند درحالی که تفصیل و تجزّی (بخش بخش شدن) را نمیپذیرند زیرا این تفصیل و تجزی در مورد آنها محال است. پس امور کلی بذاته در هر چیزی که متصف به آن باشد موجود است مانند "انسانیت" که در هر شخصی از انسان موجود است و نه تفصیل میپذیرد و نه به سبب تعدد اشخاص انسان متعدد میشود و همیشه معقول است.