عشق و علاقه وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره) یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در او به وجود آورده بود، آن چنان که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن، شبانه روز تلاش و مجاهدت میکرد.
مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد. به اخبار وقایع داخلی و خارجی، به ویژه تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد میکرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جانش را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحثها به خوبی استدلال میکرد. میگفت این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفان عالم است و هر گونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد میتواند جبهه مستضعفان و علاقهمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.
با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنا بود و به همین خاطر با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباط تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزبالله و همین طور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود.
با آغاز جنگ سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آل الله، آگاهانه عازم سوریه شد. اعزامهای داوطلبانه مکرر و حضور مداوم در جبهه سوریه، روحیه رزمندگی را در وجودش تثبیت کرده بود. در دو سال آخر حیات ظاهری خود، به معنی واقعی کلمه زندگی «رزمنده» را داشت.
به خاطر تعلقی که از نوجوانی به جمعآوری و ثبت اسناد و مواریث دفاع مقدس داشت، در جبهه سوریه نیز به گردآوری اسناد جنگ همت گماشته بود هر بار که به ایران میآمد، آثاری از جنگ را به همراه داشت؛ از جمله تصاویری که با دوربین خود ثبت کرده بود و آثاری که تکفیریها در صحنههای درگیری به جا مانده بود.
اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی میدانست که در تاسوعای سال ۱۳۹۲ در منطقه «حجیره» برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب (س) انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیریها شد.
در آخرین اعزام خود در دی ماه ۱۳۹۲ به یکی از یاران نزدیکش اعلام کرد که این سفر او بیبازگشت است. از دو ماه پیش از اعزام، به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه در بعد از ظهر ۲۹ دی ۱۳۹۲ هم زمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار، در حالی که فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق را برعهده داشت. در اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.
✨🌷
چشم و دل دانی چه
خواهند این حوالی؟
بودنت را دیدنت را
قانع امـ حتی کمی ..️.
#دلتنگی
🦋🦋🦋
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
@friendsofshohada
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
✨🌷
رسوایی معشوق نہ جرمی است ڪه بخشند..!!
عـاشق نبرد شڪوه بہ دیوان قیامت..!!
#شهید_محمود_رضا
🦋🦋🦋
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
✨🌷
بی ما چگونه است گذرگاه لحظه ها؟
بی تو جهنّم است بهشت بَرین ما!
#شهید_محمود_رضا
#دلتنگی
#قاسم_بن_الحسن
🦋🦋🦋
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
@friendsofshohada
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🥀
شرط عشق جنون است
ما که ماندیم، مجنون نبودیم...
#امام_زمان
#دوستان شهدایی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
@friendsofshohada
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
در ادامه ۲ خاطره را از همرزمان شهید بیضایی در کتاب «تو شهید نمیشوی» که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را مرور میکنیم.
من خجالت میکشم توی صورت حاج قاسم نگاه کنم👇👇
اسفند سال ۱۳۸۸ بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان آقا مهدی و آقا حمید باکری مراسمی برگزار شده بود. تهران بودم آن روزها. محمودرضا زنگ زد و گفت: «میآیی مراسم؟» گفتم: «میآیم. چطور؟» گفت: «حتما بیا. سخنران مراسم حاج قاسم است». مقابل تالار با هم قرار گذاشته بودیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. پیدایش کردم و با هم رفتیم و نشستیم طبقه بالا. همه صندلیها پر بود و جا برای نشستن نبود. به زحمت روی لبه یکی از سکوها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو. در طول مراسم با محمودرضا مشغول صحبت بودیم. ولی حاج قاسم که آمد محمودرضا دیگر حرف نمیزد. من گوشی موبایلم را درآوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم. محمودرضا تا آخر، همین طور توی سکوت بود و گوش میداد. وقتی حاج قاسم داشت حرفهایش را جمعبندی میکرد، محمودرضا یک مرتبه برگشت گفت: «حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد. این کت و شلواری را که تنش هست میبینی؟ باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد!»
موقع پایین آمدن از پلهها به محمودرضا گفتم: «نمیشود حاج قاسم را از نزدیک ببینیم؟» گفت: «من خجالت میکشم توی صورت حاج قاسم نگاه کنم؛ بس که چهرهاش خسته است.» پایین که آمدیم، موقع خداحافظی با دیالوگ مشهور سلحشور در فیلم آژانس شیشهای به او گفتم: «این شما، اینم مربیتون!» دلخور شدم که قبول نکرد برویم حاج قاسم را از نزدیک ببینیم. محمودرضا خودش هم همین طور بود؛ همیشه خسته. پرکار بود و به پرکاری اعتقاد داشت. میگفت: «من یک بار در حضور حاج قاسم برای عدهای حرف میزدم. گفتم من این طور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پر کار هستند و شهدای ما در جنگ این طور بودهاند. حاج قاسم حرفم را تایید کرد و گفت: بله همین بود».
🇵🇸دوستان شهدایی🇮🇷
در ادامه ۲ خاطره را از همرزمان شهید بیضایی در کتاب «تو شهید نمیشوی» که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگ
حکایت یک جمله ناب ۳۲ روز قبل از شهادت
👇👇👇👇
چند هفته بعد از شهادتش، یکی از همسنگرهایش جملهای را به زبان عربی برایم پیامک کرد که اولش نوشته بود: «این سخنی از محمودرضاست.» جمله این بود: «إذا کانَ المُنادِی زینب (س) فأهلا بِالشَهادة.» یعنی اگر دعوت کننده زینب (س) است، پس سلام بر شهادت.
چیزی در جواب آن بزرگوار نوشتم که در دو دقیقه بعد خودش تماس گرفت. از او پرسیدم: «این حرف را محمودرضا کجا زده؟» گفت: «آخرین باری که تهران بود و با هم کلاس برگزار کردیم، این جمله را اول کلاس روی تخته سیاه نوشت. من هم آن را توی دفتر یادداشت کردم.» تاریخ کلاس را پرسیدم، گفت: «۲۷ آذر بود.» حساب کردم، ۳۲ روز قبل از شهادتش بود.
✨🌷
سوریہڪہمیرفت،همیشہسٰاڪسفررو همسرشمۍبست.
توآخرینسفربہهمسرشگفتہبود
ڪہسٰاڪروایندفعہخودش
میخوٰادببندھ.سٰاڪروسبڪ
بستہبودوحتےقرصھـٰایۍ
روڪہبخٰاطردندوندردش
همیشہهمرٰاھدٰاشتتوسٰاڪنذٰاشتہبود.
میگفت:پرسیدم:قرصھـٰارونمیبر؎؟
گفت:ایندفعہلٰازمندٰارم-!シ🌱
#شھید_محمود_رضا_بیضایی
#خاطرات_شهدا
🦋🦋🦋
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
@friendsofshohada
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
🇵🇸دوستان شهدایی🇮🇷
عشق و علاقه وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره) یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خا
به دلیل لیاقت و استعداد ذاتیاش توانست در بسیاری از زمینهها رشد کند و مسئولیتهای بزرگی از جمله فرماندهی نیروهای عملکننده در عملیات های متعددی را تقبل کند. او در اوایل رویارویی و نبرد با تکفیری ها نیز کاملاً آمادگی عملیات های متعدد کوچک و محدود چریکی را داشت. یکی از عملیات ها موفق و مورد تمجید فرماندهی قرارگاه، کمین های شبانه با تله های انفجاری بود که با همکاری مجاهد ابوکوثر، فرمانده گردان های حیدریون انجام می شد.
شهید بیضایی یکی از شجاعترین فرماندهان در آن زمان(سال آغازین جنگ در سوریه) بود. او فرمانده عملیاتی تیپ حیدریون در منطقه غوطه شرقی دمشق و معاون هماهنگ کننده با گردان های حزب الله در منطقه عملیاتی زینبیه بود. شهیدی که دست راست فرماندهی منطقه دمشق یعنی مهمترین و حساس ترین منطقه عملیاتی در کل سوریه، ستون و پایه اصلی فعالیت محور مقاومت در این منطقه بود.
اگر شکستی متوجه این محور می شد، کل مقاومت ضربه سنگینی می خورد و جبران آن بسیار سخت و دشوار می شد چرا که امکانات دشمن مورد حمایت آمریکا و عربستان خیلی بیشتر و بهتر از محور مقاومت بود و انتقال امکانات بسیار سخت بود. چون که فرودگاه در محاصره دشمن و پروازها فقط نصف شب آن هم در هر فرصتی که مناسب بود با ریسک بسیار بالا صورت می گرفت. شاید در 10 یا 20 روز فقط یکبار فرصت پرواز پیش می آمد و این امر کار را برای نیروهای جبهه مقاومت اسلامی سخت و سخت تر می کرد.
اوایل حضور در منطقه، گردان های زینبیون و فاطمیون و غیره تشکیل نشده بودند و فقط گردان های حزب الله مجاهدان لبنانی، گردان های حیدریون مجاهدان عراقی و تعداد اندکی از نیروهای گارد ریاست جمهوری سوریه بودند که ارتش سوریه هم متأسفانه از عملیات و طراحی عملیات، آفند و پدافند، آرایش نظامی و ... هیچ تخصصی نداشتند و به همین دلیل و در هیچ منطقه ای از سوریه به تنهایی نمی توانستند از خط نگهداری کنند.
با توجه به اینکه وسعت منطقه عملیاتی بسیار بود، نیروی رزمنده برای پوشش کل منطقه نداشتیم و به نیروهای سوری نمی توانستیم اعتماد کنیم تا اینکه با تدبیر شهید بیضایی نیروهای سوری به گروه های 15 نفری تقسیم شدند و زیر نظر فرماندهی حیدریون و حزب الله آموزش دیدند.
نیروهای قرارگاه اکثر در رسته های مختلفی تخصص داشتند که با تفکر و پیشنهاد شهید بیضایی زیر نظر کادری مجرب، آموزش های تخصصی کلید خورد و با پیشرفت کار، پادگانی از طرف ارتش سوریه در اختیار قرار گرفت. آموزش ها گسترش یافت و موجب تشکیل هسته نظامی نیروهای مردمی با دستور سردار شهید قاسم سلیمانشهید بیضایی در بحث آموزش تاکتیک عملیات و اطلاعات و شناسایی و تخریب، شب و روز و خواب و خوراک نداشت چرا که باید همیشه به خط مقدم سرکشی می کرد و کم و کسری، اشکالات پدافندی و نحوه گسترش نیروها را ارزیابی می کرد و برای رفع اشکالات هماهنگی های لازم را انجام می داد. شهید بیضایی فرمانده ای واقعا گمنام و مظلوم بود.
#شھیــــــــدانــــــــہ
یــادت باشــد ️
♢ شهیــد #اسـم نیســت،
رســـم است!!!
♢شهیــد #عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی🍃
فراموش بشـــود!!!💔
《 #شهید مسیــر است،
زندگیـست،راه است،
مــرام است! ️
شهید #امتحـان پس داده است..
شهیــد راهیست بـه سوے خــدا!!!》🕊
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#سیره_شهدا
❣شهید محمودرضا بیضایی در نامه ای خطاب به همسرش نوشت:
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم؛ و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست؛ و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً. نمیخواهم حرفهای آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاً در مسیر تحقق وعده¬ی بزرگ الهی قرار گرفتهایم؛ هم من، هم تو، بحمدالله. خدا را باید بخاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.
🔹پندار ما این است که شهدا رفته اند...
🍃🌸مزار شهید آقا محمودرضا بیضایی
وادي رحمت تبریز
🆔 @friendsofshohada
🍃شهید محمود رضا بیضایی❤️
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً...
.
صلوات میفرستیم برای حل شدن مشکلات، برآورده شدن حاجات تمام شیعیان(و اعضای گروه)، ان شاءالله شهدا شفیع ما باشند..💕
.
صلوات میفرستیم و هدیه میدهیم به حضرت زهرا سلام الله علیها از طرف شهید محمود رضا بیضایی😍🌱
سهم شما چند صلوات...؟؟
تولد بزرگ مرد تاریخ مبارک🌹
شادی روح همه شهدا بخصوص حاج قاسم عزیز۵صلوات.
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#معرفی_کتاب
کتاب «تو شهید نمیشوی» روایتهایی از زندگی شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی به قلم برادران احمدرضا بیضایی؛
این کتاب راوی فراز و فرودهای زندگانی ساده اما پربرکت شهیدی است که از خانه تا دانشگاه، از کودکی تا جوانی، از تبریز تا تهران و از تهران تا سوریه، به آرمان جهانی امامخمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام میاندیشید، و همواره میگفت:«شیعه به دنیا آمدهایم تا موثر در تحقق ظهور باشیم».
چیزی از زندگینامه شهید در این کتاب نیست، یعنی اینکه از اول بیاید و برای ما بنویسد که شهید در چنین روزی به دنیا آمد نه بلکه خاطرات گلچین شدهی شهید است که برادرش جمعآوری کرده
در کل کتاب خوبی است که خلوص این شهید بزرگوار را نشان میدهد .
نویسنده: احمدرضا بیضایی
انتشارات:راهیار
اگر "العجل" بگوییم
و برای ظهور آمـاده نـَشویمڪوفیان آخرالـزمـانـیم
ظـہـور ټـو پایانِ جنگهاست'!
#شهید_محمود_رضا_بیضایی🌷
🦋🦋🦋
May 11
#تلنگرانہ⚠️
گناههایکوچیك
مثلهمـونسنگریزههاییـهڪه
توڪفشگیرمیڪنهو
نمیزارهدرستراهبـری
💔👌👌
میگفت:
همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید.
پرسیدم:
چرا؟
گفت:
اینا چشماشون معجزه میکنه
هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه
نگاهتون بهش بخوره...
عشقســهحرفه،شهیـدچهارحـرف..!
شهــدایكپـلـهازعاشقـیهمجـلوزدن...♡!
#شهید_سعید_کمالی
#شهیدانہ
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا🇮🇷👇
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
🆔@friendsofshohada
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••