ماجرای عقد آسمانی شهید صفری به روایت همسر ایشان
همسر شهید نوید صفری در رابطه با خاطره جاری شدن صیغه محریمت آنان در جوار مزار مطهر شهدا و ساعت به یادماندنی قرائت خطبه عقدشان میگوید: سال گذشته یعنی سال 95، در سالروز میلاد پربرکت امام حسن عسکری(ع)، در جوار شهدا بود که خطبه محرمیتمان خوانده شد. حال و هوای بهشتی بهشت شهدا، حال و هوایمان را عوض کرده بود. هرچه بود آرامش بود و آرامش. باهم عهد بستیم همراه و کمک حال هم باشیم برای رسیدن به خدا و رضایت او ...این روز مصادف بود با سالروز تولد قمری شهید مدافع حرم، رسول خلیلی و ارادت هر دوی ما به این شهید بزرگوار، شیرینی این روز را برایمان دوچندان و به یادماندنیتر کرد. روز قبل از محرمیت آمده بود بهشت و شهدا را برای مراسم دعوت کرده بود. میگفت حتی شهدای شهرستانی را هم دعوت کردم. به قول خودش آن لحظات بین زمین و آسمان ترافیکی شده... الحمدلله که تو رسیدی و من شیرینی وصالت به پروردگار، به لطف خودش در جانم نشسته و دل مرا نیز به شادی و آرامشت، آرام کرده.
خطبه عقد این شهید به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید با اشاره به آن روز خاطره انگیز میگوید: نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق میزد، آیه 23 سوره احزاب دلش را آرام کرده بود.
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»: «برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.»
چه زیبا به عهدت با خدا وفا کردی که به جرگه شهدا پیوستی مرد آسمانیام.
همہدوستدارنبرنبھشت ..
امـٰاازطرفۍهمترسازمُردندارن-!
بھشترفتنجرأتمُردنمیخواد ..
وچہزیباشهدااینجرأتروتفسیرڪردن'!
#شادی_روحش_صلوات🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹♥️🕊›
"برادرشهیدم
گذشتۍازروزهاۍخوشجوانۍات!
دعـاڪنبرایم
تـااینجوانۍ،مـرابهبازۍنگیرد ...
#شهید_نوید_صفری
زندگینامه
حسن قاسمی دانا در شهریور ماه سال 1363 به دنیا آمد. او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش 3 برادر دیگر هم دارد. از اهالی مهربان شهر مشهد بود.
سال 1389 دیپلم را گرفت و در دانشگاه حقوق شهرستان بردسکن قبول شد، اما به آن جا نرفت و در کنار پدرش به پخت نان پرداخت. به رزم علاقه زیادی داشت و بسیجی فعالی بود.
همیشه در رزمایشهای عمومی، داوطلبانه حضور داشت.
به چهارده معصوم(ع) ارادت ویژهای داشت. طوریکه تمام دو ماه محرم و صفر را عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد. همیشه به شهادت فکر میکرد و دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای ائمه(ع) را خواهان است.
با آغاز جنگ در حرم معصومین(س) حسن هم لباس رزم پوشید و در فروردین ماه سال 1393 به طور داوطلبانه به سوریه رفت.
او خودش را یک افغانستانی مهاجر ساکن ایران معرفی کرد وهمراه آنان برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم به سرزمین شام رفت.
در همان مدت کوتاهی که در آنجا بود در عملیات های زیادی شرکت کرد و لیاقت های بی شماری را از خود نشان داد.اما طولی نکشید که در عملیات امام رضا (ع) که شامل پاکسازی خانه به خانه بود با اصابت چند گلوله به شهادت رسید.
وی از 25 فروردین ماه در سوریه حاضر شد و جمعاً به مدت 22 روز در منطقه حاضر بود و در صبح جمعه 19 اردیبهشت در سن 30 سالگی به آرزویش دست یافت.
پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدن این کلیپ رو از دست ندید
و تا جای ممکن منتشر کنید . . 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید قاسمی دانا
جبهه فرهنگي رو دریابید
که اماممان تنها نماند .
#وصیت_شهدا
وقتی پای داعش به سوریه باز شد. خودش را یک مهاجر افغان ساکن ایران، معرفی کرد و اسم مستعارش را حسن قاسمپور گذاشت و ۲۵ فروردینماه سال ۱۳۹۳ راهی سرزمین شام شد و ۲۲ روز آنجا بود. در آخرین عملیات چون هشت نفر بودند، رو به فرمانده عملیات کرد و گفت: اشکالی ندارد چون هشت نفر هستیم اسم عملیات به نام آقا علی بن موسی الرضا (ع) باشد؟ فرمانده بیدرنگ قبول کرد. اما نمیدانست که قرعه شهید شدن به نفر هشتم خواهد رسید که از قضا مشهدی است.
او وقتی در برابر داعش و نیروهای تکفیری قرار میگرفت، رجز میخواند که ما فرزندان علی و زهراییم. رسمی که بعد از شهادتش ادامه پیدا کرد و همرزمانش در هنگام حمله میخواندند: «أنا شیعة علی ابن ابیطالب».
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلکل شیرین شهید حسن قاسمی دانا با شهید مصطفی صدرزاده😄🖐🏼
#کلیپ 🎥
✅ بچه مسجدی شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا
▫️توی حلب شبها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش میرساند. ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم، با چراغِ خاموش میرفتیم.
▫️ یک شب که با حسن میرفتیم تا غذا به بچهها برسونیم، چراغ موتورش روشن میشد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناصها بزنند!!!!
▫️خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را میزنند. دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخواندهای؟ که شب روی خاکریز راه میرفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد میشد. نیروهاش میگفتند فرمانده بیا پایین تیر میخوری». در جواب میگفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است».
▫️حسن میخندید و میگفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاقهایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید!
راوے: بچه مسجدی شهید مصطفی صدرزاده
♦️پیام رسان فرهنگ نماز باشیم
💠 امام حسین ع :
🕋اهل مسجد زائران خدایند
بر صاحب خانه است که به زائرش هدیه دهد.
❣سلام خدمت شما دوستان ❣
به نوبه ی خودم
از شما
تشکر میکنم بابت همراهی تون
از شمادوستان عزیز هم میخواهم که دعامون کنید که تواین راه ثابت قدم وخدمتگزار❤ اهل بیت و شهدا❤ باشیم 👉
ومن الله توفیق
💠خاطره ای از#شهیدحسن🌷🌷
یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
#راوی:مادرشهیدحسن قاسمی دانا🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#روحشان_شاد🕊
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌸نحوه شهادت شهید حسن قاسمی دانا به روایت از شهید مصطفی صدرزاده
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهیدحسن قاسمی دانا🌷🌷
#نام_یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
بسم رب الشهداء و الصدّیقین
وصیتنامه حقیر محمدحسن قاسمی دانا
اکنون که در این فرصت ناچیز دست به نوشتن وصیت نامه بردهام امیدوارم که هرچه زودتر این زندان تن را ترک گفته و از این سنگینی سینه و غم و اندوه رها شوم.
بیتابم، و هر روز برایم سختتر میگذرد.
اول خدا را شکر میکنم که پاسدار شدم. ان شاالله پاسدار بمانم. ثانیا روی سخنم با پدر و مادر عزیزم است که اگر مرا با اسم حسین(ع) آشنا نکرده بودند چه بسا زندگی به این شکل پیش نمیرفت و پا در راه حسین(ع) نمیگذاشتم. اگر خطری برمن وارد شد و دچار آسیب یا شهادت شدم به جز شکر خداوند راضی نیستم که کاری انجام دهید. خوشحال باشید که میوهی دلتان به ثمر رسیده است.
برادر و خواهر عزیزم! کانون خانواده و راهنمایی شما بود که مرا به راه پاسداری کشید. جبهه فرهنگی را دریابید که اماممان تنها نماند.
پدرم را وکیل خود در امور مالی و ادای دین خود قرار میدهم هرآنچه دین برگردن من است همان وامی است که به صورت قرض الحسنه گرفتهام. هشت روز، روزه قضا به دلیل بیماری در ماه رمضان امسال داشتهام که متاسفانه ادا نشده است.
و هشت روز نماز قضا که در این لحظات افسوس میخورم که ای کاش نمازم را بهتر خوانده بودم. از پدرم خواهش دارم حداقل یکماه نماز قضا برای من بخواند.
والسلام علی من اتبع الهدی
محمد حسن قاسمی دانا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
💠 دعای روز بیست و هشتم ماه #رمضان
🔹 اللّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَکرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیک مِنْ بَینِ الْوَسَائِلِ یا مَنْ لایشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ.
🔸 خدایا بهرهام را در این ماه از مستحبات فراوان کن و مرا با تحقق درخواستها اکرام فرما و از میان راهها، راهم را به سویت نزدیک گردان، ای که پافشاری مردمان مشغولش نسازد.