شوخ بودن امیر باعث نمی شد به زیاده گویی بیفتد و در لباس خوش صحبتی، بدِ دیگران را بگوید.
خیلی وقت ها گُل انداختن حرف هایش با مادر بعد از اینکه از ماموریت بر می گشت به شب نشینی تا ساعت چهار و پنج صبح تبدیل می شد اما هیچ وقت سمت بدگویی پشت سر دیگران نمی رفت...
برشی از کتاب #هیچ_چیز_مثل_همیشه_نیست زندگینامه #شهید_مدافع_حرم امیر سیاوشی به قلم الهه آخرتی
🌷🌷🌷
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی
#کتاب
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
تقدیم به شهید مدافع حرم محسن حججی🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
➢❞امیرالمؤمنین عليه السلام❝ :
کار اندکے که ادامه اش میدهے از کار بسیارێ که از آن خسته شوی امیدوارکنندھ تر اسټـــــ…
﴿ قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ﴾
حکمت 278 نهج البلاغه↺
#نهج_البلاغه
#حکمت
#دویست_و_هفتاد_و_هشت
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
برشی از کتاب📖
"نیمه پنهان🌙"
#شـــــہیــد_ناصـــــر_ڪاظمے 🌹
سال ۵۶بود همه از امام حرف میزدن ولی من هیچ تصویری از امام تو ذهنم نبود🙁 و من آن چیزهایی که از امام شنیده بودم عاشقش شده بودم در مدرسه بیشتر دبیرها هم هوایم را داشتن، آنها دانشجو بودن و فعال و مذهبی.
سال ۵۵ با معدل ۱۹/۹۴ دیپلمم را گرفتم و همان سال دانشگاه قبول شدم دلم میخواست داروسازی بخوانم یا پزشک👨🏻⚕ شوم و اگر نشد زبان بخوانم کار تحقیقاتی را خیلی دوست داشتم. همان روزهای اول دانشگاه دلم میخواست روی پای خودم بایستم برای همین با پدرم مشغول کار شدم، انقلاب فرهنگی شده بود و دانشگاهها تعطیل شد، کردستان و پاوه هم خیلی شلوغ شده بود، امام گفته بود همه باید به مردم پاوه کمک کنند، من هم دلم میخواست برم ولی پدرم اجازه نمیداد.😥
یک روز یک اعلامیه در دانشگاه دیدم که کوملهها برای سر ناصر کاظمی جایزه گذاشتن دلم میخواست هر طور شده من هم بروم، شنیده بودم خیلی از دخترها آنجا میرون و در مدرسه درس میدن. حرف حرف امام بود دلم میخواست هر طوری هست خودم را آماده کنم هر طوری بود آن سال فارغ التحصیل شدم، آن روزها میگفتند مهم نیست کجا باشی باید ببینی کجا میتوانی خدمت کنی. تابستان🌞 آن سال مدیر ما من را به عنوان مدیر دبیرستان معرفی کرد، شدم مدیر مدرسه دخترانه که دبیرانش همه از من بزرگتر و مرد بودن کم کم شرایط و محیط مدرسه را تغییر دادم و کادر آموزشی را عوض کردم، دوتا از دوستانم را آوردم برای معاونت، یک روز دوست معصومه معاون دبیرستانم آمد مدرسه کلی با هم صحبت کردیم و بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت منیژه من یک برادر دارم پاسداره توی کردستان، اگر اجازه بدی میخواد بیاد باهات حرف بزنه.
آن روز معصومه کلی از او تعریف کرد. درست همانطور بود که میخواستم خوشحال بودم و برای خودم برنامه میریختم. به غرب میرفتم و تدریس میکردم میشوم همسر یک پاسدار.…
#قسمت_اول
#خـــــط_مـقـدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
تقدیم به بسیجی مدافع امنیت محمد حسین حدادیان 🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
﹄ #خــ𓄺ط_مــ𓄺ـــقدم ﹃ 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
سم که داشت کم کم اثر می کرد دستهایت در دست دُردانه ات حسن بود…
بی جان و بی رمق می شدی اما مسیر نگاهت ختم می شد به چشمهای نورانی فرزندت. سامرا، غریبانه در آغوشت گرفت، اما غریب نبودی در آخرین لحظات.
حُسین غریبم اما در غربت بی انتهای صحرای کربلا، در آخرین لحظات حیات، نه مسیر نگاهش به چشمان نورانی علی اصغرش ختم می شد و نه دستانش در دست علی اکبرش گرم و نه آغوش بردارانه عباس بود تا...
#سالروز_شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#سامرا #کربلا
#حسین_غریب_مادر 😔
#ریحانه_مهرپویا ✒️
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویژه_استوری 🎞
بدۍهای منـــــو بخشیدۍ بہ حســـین ...😔
#دوشنبہ_های_امام_حسنی 💚
#خــ𓄺ط_مــ𓄺ـــقدم ﹃
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
تقدیم به شہید دفاع مقدس غلام محمد خندان🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
┄✦🍀✦༻﷽༺✦🍀✦┄
✍قسمتی از نامه #امام زمان عج
به شیخ مفید:
✅ ما زندگی تو را شاهدیم
ما #عبادتهای نیمه شب تو را دیدیم،
#پسندیدیم تو را "
می خواهیم گاهی با تو
#درد_دل بکنیم
با تو حرف بزنیم...
🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
📌زمینه سازے ظـهور = قدمی برداریم
#سہ_شنبه_های_مہدوۍ ✨
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
برشی از کتاب📖 "نیمه پنهان🌙" #شـــــہیــد_ناصـــــر_ڪاظمے 🌹 سال ۵۶بود همه از امام حرف میزدن ولی من ه
برشی از کتاب📖
"نیمه پنهان🌙"
#شـــــہیــد_ناصـــــر_ڪاظمے 🌹
آذر سال شصت بود که ناصر و خانوادش به خواستگاری آمدند. ناصر کمی از خودش گفت و از زندگی در کردستان، موقع خداحافظی سرش پایین بود و گفت کسی که با من میخواد زندگی کنه باید بامن بیاد کردستان با همه سختیهایش.جلسه دوم که آمدند ناصر از علایقش و از کارهایی که انجام داده و میدهد گفت، خودش را که حسابی معرفی کرد از من پرسید حرفهایم را که شنید فهمید گیر آدم دگمی نیفتاده، حسابی تخلیه اطلاعاتیم کرد.خیالش که راحت شد از سختی هایی که ممکن است اتفاق بیفتد گفت در آخر سرش را بالا گرفت و گفت با این همه خطر حاضرید با من بیایید؟ بار آخر پدرش هم آمده بود؛ ولی احساس میکردم که راضی نیستن، آن موقع نمیدانستم چرا؟ بعدها پدرش به من گفت که از چشمانش میدیدم که ماندنی نیست، دلم نمیخواست که تو رو در این حال ببینم. برای بار اول به او نه گفتم ناصر برگشت کردستان و من هم سعی کردم فراموش کنم. چند روز بعد ناصر از آقای محلاتی خواست تا از امام برایش کسب تکلیف کند امام فرموده بودن که پدرت را راضی کن. بالاخره خواستگاری انجام شد بعد ناصر پیغام داد که برای عقد از امام وقت گرفته. یک روز برای خرید رفتیم اما ناصر نیامد خودم بهش گفته بودم تا عقد نکردیم نمیخواهم ببینمتان. یک آینه خریدیم و یک انگشتر هزار تومانی. آخر اسفند نوبت عقدمان بود که عملیات فتح المبین شروع شد و همه ملاقاتها با امام کنسل شد بالاخره رفتیم قم و آقای مرعشی نجفی صیغه عقد ما را جاری کرد موقع برگشت مادر شوهرم حلقه را به ناصر داد و در ماشین ناصر حلقه را دستم کرد.…
#قسمت_دوم
#خـــــط_مـقـدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
تقدیم به شهید مدافع حرم
مصطفی زاهدی بیدگلی 🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
بچهها دعا کنید که نَمیرید! و سعی کنید نَمیرید! و تمام تلاشتونُ کنید که نَمیرید! بچه بسیجی باید مثل ارباب بیکفنش #شهید بشه...
#نمیرید
#ارباب_بی_کفن
#حاج_حسین_یکتا
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊ای رئوف همیشه خوب ، سلام
پیش تو می شود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید،شد ناکام
کاش قلب مرا تکان بدهی
دیگر این بار رخ نشان بدهی
#چهارشنبہ_امام_رضایے
#دلتنگ_مشهد
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
﴿..و پیامبر گفت ای پروردگار من،همانا قوم من این قرآن را مهجور و متروک گذاشتند.﴾
تقدیم به خلبان شهید حسین طیارزاده🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷