قسمت سیزده.m4a
5.35M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی
#قسمت_سیزدهم
#دختر_شینا
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#قسمت_سیزدهم
گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم، از توی آینة بغل ماشین، صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد.
مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانوادة صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا می رفت.
راننده گفت: «ماشین نمی کشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سر ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. آه از نهاد صمد درآمده بود. بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند.
نزدیک امامزاده، باغ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغول چیدن آلبالو شد. چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ اما هر بار خودم را سرگرم کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش. صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: «این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.» تا عصر یک بار هم خودم را نزدیک صمد آفتابی نکردم.
بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانة ما می زد. اما برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار یک جفت گوشوارة طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پول زیادی بابتش داده. یک بار هم یک ساعت مچی آورد. پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعت گران قیمتی است. اصل ژاپن است.»
کم کم حرف عقد و عروسی پیش آمد. شب ها بزرگ ترهای دو خانواده می نشستند و تصمیم می گرفتند چطور مراسم را برگزار کنند؛ اما من و صمد هنوز دو کلمه درست و حسابی با هم حرف نزده بودیم.
یک شب خدیجه من را به خانه شان دعوت کرد. زن برادرهای دیگرم هم بودند. برادرهایم به آبیاری رفته بودند و زن ها هم فرصت را غنیمت شمرده بودند برای شب نشینی. موقع خواب یکی از زن برادرهایم گفت: «قدم! برو رختخواب ها را بیاور.»
#داستان_شبانه
#دختر_شینا
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۴۰۴ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه عنکبوت و روم
✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚
شهید دکتر مالک رحمتی
#قرآن
#ختم_قرآن
#خط_مقدم
https://www.aparat.com/v/k20166b
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
📚معرفی_کتاب
یار مهربان تقدیم میکند😊👇
📔 #به_رنگ_خاک
✍نویسنده: افروز مهدیان
📚ناشر: روایت فتح
| خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ دانش آموز دبیرستانی بود.
یکی از برادرهایش کتابی از « صادق هدایت» خوانده بود.
بعد از آن کمی افسرده شده بود.
کسی توی خانواده نفهمیده بود، اما حسین متوجه تغییر حالت برادرش شده بود.
ساعت ها می نشست کنارش دلجویی می کرد و مشورت می داد.
خواهرهای بزرگتر هم که ازدواج می کردند، طرفِ اولِ مشورت شان حسین بود.
بزرگتر از سنش فکر می کرد.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
🌹🕊 شهید- سید محمد حسین- علم الهدی
#دفاع_مقدس
#معرفی_کتاب
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
🌹 16 مهر؛ سالروز شهادت سردار حسین همدانی
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
92.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای ماندگار؛
✅ اگر به دفاع از مظلوم و مستضعف برنخیزید مسلمان نیستید
🔔 سخنرانی شهید حاج حسین همدانی برای اولین بار منتشر شد
🗓 تاریخ سند: 1365/03/27
📍 محل سند: پادگان تیپ قدس سنندج
📌 طراحی و آمادهسازی عملیات کربلای 4
ادامه مطلب👇
https://defamoghaddas.ir/3216
👈 سردار شهید حاج حسین همدانی: این سازمانهایی که همهاش به دفاع از ظالم تشکیل شدهاند و صدای هیچ آزادیخواهی، صدای هیچ مسلمانی بهجز این امت ما بهجز این مسلمانان ایران بیرون نمیآید. واقعاً انسان دلش به درد میآید.
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔆امیدواری آیه 140 سوره آل عمران به مقاومون:
🔻اگر (در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید).
🔻این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق میگردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد.
🔻و خدا ستمکاران را دوست ندارد.
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی
@tasna_ir
🌐تسنا را به دیگران هم معرفی کنید
قسمت چهاردهم.m4a
5.5M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی
#قسمت_چهاردهم
#دختر_شینا
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝