#صفحه ۴۲۵ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه احزاب
✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚
شهید یعقوبعلی داغی
#قرآن
#ختم_قرآن
#خط_مقدم
https://www.aparat.com/v/k363d08
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#معرفی_کتاب 😍📚
یار مهربان تقدیم میکند😊👇
📖کتاب :" حکایت زمستان "
🖋نویسنده : سعید عاکف
🖨انتشارات:ملک اعظم
📖تعداد صفحه:۲۶۴
معرفی این کتاب زیبا👇
❄️❄️حکایت زمستان ❄️❄️
📃 برشی از کتاب:
بسته بودن دایمی چشمهایم،درد و زجر این شکنجه ها را دو چندان می کرد.😔وقتی چشم ها باز باشد و انسان ببیند که چه بلایی می خواهد بر سرش بیاید،بدن به خودی خود،با انقباض و انبساط واکنش نشان می دهد.
🍂این کتاب زیبا🍂🍂
به روایت خاطرات یکی از رزمندگان دفاع مقدس به نام عباس حسینمردی میپردازد. این کتاب به روایت خاطرات این آزاده، از دوران کودکیاش تا زمانی که وارد عرصهی جبهه شده میپردازد. عباس حسینمردی با توجه به خانوادهای که در آن بزرگ شده بود، از همان ابتدا شیفتهی اهل بیت (ع) بود. او بهواسطهی مبارز بودن پدر و برادرش، به میدان مبارزه علیه شاه کشیده شد و در عملیاتهای زیادی شرکت کرد و در یکی از همین عملیاتهای جنگ، به شدت مجروح شد، تا جایی که دشمن قصد داشت او را زندهبهگور کند.عباس حسینمردی قرار بود در صحنهای از صحنههای نبرد، توسط دشمن در یک گور دستهجمعی دفن شود، اما در آخرین لحظات بهواسطهی توسل به حضرت ابوالفضل العباس (ع)، به شکلی معجزهآسا از مرگ حتمی نجات پیدا کرد. پس از این اتفاق، این رزمنده در میان چندین اردوگاههای مخوف و درست در قلب دشمن، به دفعات دست به عملیاتهای شهادتطلبانه زد، اما…
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
یکی از نکات قابل توجهی که سعید عاکف در این کتاب به آن اشاره میکند، مسئلهی ارتباط رزمندگان جنگ تحمیلی و آزادگان با توسل به اهل بیت (ع) است که درست در لحظاتی که فکرش را هم نمیکنند، آنها را نجات میدهد.عباس حسینمردی قرار بود در صحنهای از صحنههای نبرد، توسط دشمن در یک گور دستهجمعی دفن شود، اما در آخرین لحظات بهواسطهی توسل به حضرت ابوالفضل العباس (ع)، به شکلی معجزهآسا از مرگ حتمی نجات پیدا کرد. پس از این اتفاق، این رزمنده در میان چندین اردوگاههای مخوف و درست در قلب دشمن، به دفعات دست به عملیاتهای شهادتطلبانه زد، اما…⚡️
شهید دفاع مقدس🕊🌹
#دفاع_مقدس
#معرفی_کتاب
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
قسمت بیست و سوم.m4a
3.27M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی
#قسمت_بیست_سوم
#دختر_شینا
#داستان_شبانه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#بیست_سوم
مادرشوهرم همان شب، در بیمارستان رزن توانست آن یکی فرزندش را به دنیا بیاورد. قل دوم دختر بود. فردا صبح او را به خانه آوردند. هنوز توی رختخوابش درست و حسابی نخوابیده بود که نوزاد پسر را گذاشتیم توی بغلش تا شیر بخورد، بچه با اشتها و حرص و ولع شیر می خورد و قورت قورت می کرد. ما از روی خوشحالی اشک می ریختیم.
با تولد دوقلوها زندگی همة ما رنگ و روی تازه ای گرفت. من از این وضعیت خیلی خوشحال بودم. صمد مشغول گذراندن سربازی اش بود و یک هفته در میان به خانه می آمد. به همین خاطر بیشتر وقت ها احساس تنهایی و دلتنگی می کردم. با آمدن دوقلوها، رفت و آمدها به خانة ما بیشتر شد و کارهایم آن قدر زیاد شد که دیگر وقت فکر کردن به صمد را نداشتم. از مهمان ها پذیرایی می کردم، مشغول رُفت و روب بودم، ظرف می شستم، حیاط جارو می کردم، و یا در حال آشپزی بودم. شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر کنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم.
بعد از چند هفته صمد به خانه آمد. با دیدن من تعجب کرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی.»
می خندیدم و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»
اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد. گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»
#داستان_شبانه
#دختر_شینا
#خاطرات
#شهادت
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۴۲۶ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه احزاب
✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚
شهید ابوالفضل خدایار
#قرآن
#ختم_قرآن
#خط_مقدم
https://www.aparat.com/v/g6061q6
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
- زمین گیرنشید ، آسمان گیر بشید . .
#تلنگرانه
#شهادت
#دفاع_مقدس
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝