eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
586 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
70 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @ghayeb_313 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
محمود باقری شادهی🌹 نام پدر: فریدون نام مادر: معصومه تاریخ تولد: ۱۳۴۸/۷/۲۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۱/۶ محل شهادت: سد دربندی خان گردان حضرت زینب سلام الله علیها محل مزار: گلزار شهدای بهشت‌زهرا (س) قطعه ۴۰ ردیف ۵ شماره ۱۰ 🌸وصیت نامه: ای برادران و خواهران آگاه باشید که پیروزی نزدیک است وان شاالله همگی به‌زودی زود به زیارت اباعبدالله حسین (ع) خواهید رفت. آگاه باشید که این جنگ همان سفره رحمت الهی هست که به لطف خدا در کشور ما پهن گشته است. پس بیائید و تا می‌توانید از این خان رحمت الهی توشه‌ای هرچند کوچک برگیرید و به یاری اسلام بشتابید. امیدوارم که ملت ایران امام را تنها نگذارند و با کمک‌های جانی و مالی خود اسلام و مسلمین را یاری دهند 📚منبع : گنجینه شهدای لشگر۱۰سید الشهداء (ع)🇮🇷 / تولید محتوا دفاع مقدس خط مقدم ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
احمد عراقی🌱 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
°•╼﷽╾•° 📖 کتاب 🔷 قسمت ۱۱۰ *⃣ ساعت ۴ صبح بود روز ۱۷ آذر با صدای یک انفجار از خواب پریدم بلند شدم و نشستم هنوز در عالم خواب بودم پتو را کنار زدم یک دفعه از جا پریدم، جنازه متلاشی شده یک عراقی در کنارم بود. ❇️ شاهرخ تا مرا دید با خنده گفت: برادر عراقی چطوره؟! با تعجب گفتم تو می‌دونستی زیر پتو جنازه است؟ گفت مگه چیه ترس نداره *⃣سریع بلند شدم و پرسیدم راستی چه خبر گفت؟ خدا را شکر بیشتر سنگرها پاکسازی شده نیروهای دشمن از همه محورهای عملیاتی عقب‌نشینی کردند دشمن هم نزدیک به ۳۰۰ کشته و زخمی و تعداد زیادی هم اسیر داده چهار دستگاه تانک دشمن هم منهدم شده نیروهای دشمن خیلی غافلگیر شدند. ❇️ پرسیدم از سید مجتبی خبر داری گفت آره توی اون سنگر داره با بیسیم صحبت می‌کنه با شاهرخ رفتیم سمت سنگر سید، وقتی وارد شدیم سید داشت پشت گوشی داد می‌زد تا آن زمان عصبانیتش را ندیده بودم صحبتش که تمام شد شاهرخ با تعجب پرسید آقا سید چی شده؟! جواب داد هیچی خیانت!! *⃣بعد از اینکه آرام شد گفت توپخانه که پشتیبانی نکرد الان هم میگن نیروهای پشتیبانی رو فرستادیم جای دیگه، بعد نفس عمیقی کشید و ادامه داد: بچه‌های ما حسابی خسته شدند هوا روشن بشه مطمئن باش عراق با لشکر تانک به جنگ ما میاد. 📍ادامه دارد... ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
🔴احتمالا امشب غزه، شب بسیار سختی خواهد داشت. دوستان حتما صدقه بدهید و برای مردم و رزمندگان دعا کنید. ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
audio1000009383(2).mp3
36.71M
🎧کتاب صوتی " گلستان یازدهم" ‼️خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان 🖋نویسنده: بهناز ضرابی زاده 📖قسمت: ۴۱ ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
۵۰ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه بقره ✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از بزرگوار محمد گرجی ✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚 ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 و لینصرن الله من ینصره... ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
°•╼﷽╾•° 📖 کتاب 🔷 قسمت ۱۱۱ 🌀نماز صبح را همان جا خواندیم سید و شاهرخ و دیگر فرماندهان از سنگر بیرون آمدند و منطقه را بررسی کردند شاهرخ گفت: یک جاده بزرگ از سمت راست ما میاد و به سنگر نفربر می‌رسه یک جاده هم از روبرو میاد و به اینجا ختم می‌شه ، اگه تانک‌های دشمن از این دو محور حمله کنند خیلی راحت به صورت گازنبری ما را محاصره می‌کنند. ❇️ بعد ادامه داد: شما مجروحان و نیروهای اضافه را از خط خارج کنید ما اینجا هستیم. ساعت ۸ صبح بود من و شاهرخ در کنار نفربر بودیم دو نفر دیگر از بچه‌ها ۲۰ متر آن طرف‌تر داخل سنگر دیگری بودند بچه‌هایی که دیشب شجاعانه به خط دشمن زده بودند دسته دسته از کنار ما عبور می‌کردند و با خستگی بسیار عقب می‌رفتند. 💢سنگرها و خاکریزهای تصرف شده امنیت نداشت نیروی پشتیبانی هم نبود هر لحظه احتمال داشت که همگی محاصره شویم. از نیروهای پیاده عراق خبری نبود ساعتی بعد احساس کردم زمین می‌لرزد به اطراف نگاه کردم رفتم بالای خاکریز علت لرزش را پیدا کردم از انتهای جاده روبرو تانک‌های عراقی به سمت ما می‌آمدند یکی دو تا سه تا ۱۰ تا اصلاً قابل شمارش نبود. ❇️ تا چشم کار می‌کرد تانک بود که به سمت ما می‌آمد به جاده دوم نگاه کردم آنجا هم همین وضعیت را داشت هر دو سنگر ما روی هم ۶ گلوله آر پی جی داشت اما چند برابر آن تانک می‌آمد معادله جالبی بود هر گلوله برای چند تانک. 💢نفس در سینه‌ام حبس شده خیلی ترسیده بودم شاهرخ با آرامش گفت چی شده چرا ترسیدی؟! خدا بخواد ما پیروز می‌شیم بعد ادامه داد: این‌ها خیلی می‌ترسند کافیه بتونیم تانک‌های اولشون رو بزنیم مطمئن باش فرار می‌کنند از طرفی ما باید اینجا مقاومت کنیم تا بچه‌ها بتونن توی سنگرهای عقب مستقر بشن. 📍ادامه دارد... ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝