#نماز، قبل افطار
♦️حاج قاسم هنگام افطار میگفت نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛ در این لحظهها اجر این نماز بیشتر است
✅ @frontlineIR
⭐️علامه حسن زاده آملی
✅ #ماه_رمضان به سه قسمت تقسیم میشه
١-دهه اول رحمت
٢-دهه دوم مغفرت
٣-دهه سوم اجابت
پس دهه اول را دعا کنیم
رحمت خدا نصیب حال ما بشه
و کلمه طیبه را زیاد بخوانیم
لا اله الا الله
دهه دوم را استغفار بخوانیم
تا عفو شویم.
استغفرالله و اتوب الیه
دهه سوم برای طلب بهشت
و رهایی از جهنم دعا کنیم.
اللهم اجرنی من النار وادخلن الجنه
@frontlineIR
حاج میثم مطیعی-radio aghigh.mp3
13.23M
مناجات : هر چه هستم فقط تو را دارم
...
🔴 @frontlineIR
🖋 #سیره_شهدا
وقتی از کار برمی گشت، با وجود خستگی کار، درخونه یک ثانیه هم بیکار نمینشست.
برای راحتی من خیلی #زحمت میکشید🌹 واگر میدید ازانجام کاری خسته شدم انجام اون کار رو به عهده خودش میدونست...
هیچوقت نمیذاشتن من از انجام کارهای خونه خسته بشم
می گفتم حسابی #کدآقایی هستی برای خودت...😌
می گفت:
- حضرت محمد(ص) به حضرت علی(ع)فرموده🌹:
مردى كه به زن خود در خانه #کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها #روزه باشد و شبها به قیام و #نماز ایستاده باشد به او میدهد✨
#شهید_مدافع_حرم
محمدکاظم توفیقی🌹
@frontlineIR
🌹 #شهید_سید_علیرضا_جوزی 🌹
برادران و خواهران بدانید:
که مرگ انسان دست خداست و تا خداوند متعال اراده نکند هیچ اتفاقی نمیافتد پس از جبهه رفتن و جهاد رفتن فرزندان تان جلوگیری نکنید .
انسان روزی به دنیای فانی می آید و روزی به دنیای آخرت میرود و مرگ هم برای همه هست پس چه بهتر که مرگ در راه خداوند در سنگر عشق باشد
در سنگری که هزاران نفر از عزیزان همانند پروانه به دور شمع سوختند و با سوختن آنها هزاران نفر دیگر روشن شدند.
✅ @frontlineIR
«۱۰ اردیبهشت» سالروز آغاز عملیات بیتالمقدس؛
💢شکست هیمنه پرطمطراق ارتش بعثی در عملیات «بیتالمقدس»
@frontlineIR
#آغاز_عملیات_بزرگ_بیت_المقدس
1361/02/10
بیش از بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی استکبار علیه جمهوری اسلامی ایران می گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ ارتش عراق قرار داشت . عملیات فتح المبین در منطقه غرب دزفول و شوش به پایان رسیده و نتایج شگفت انگیز آن روح تازه ای در کالبد رزمندگان اسلام دمیده بود . فرماندهان جنگ بر آن بودند تا فرصت ابتکار عمل از دشمن گرفته شود ، به ویژه آنکه فصل گرمای طاقت فرسای جنوب کشور در راه بود، لذا آزاد سازی مناطق خرمشهر ، شلمچه ، هویزه و بخش های دیگر طرح ریزی شد. البته دشمن در غرب رودخانه کارون که در خرمشهر جاری است ، استحکامات و موانع احداث و 36 هزار نفر از نیروهای خود را در خطوط پدافندی پیچیده ای متمرکز و مستقر کرده بود . گذر از چنین خط به یک معجزه شبیه بود .
✅ @frontlineIR
💢پاسخ حیرتآور «شهید محسن #وزوایی» به یک ضد انقلاب دلسوز!
چه بکشیم چه کشته شویم پیروزیم
یکی از بستگان ما خیلی مخالف انقلاب بود، ولی محسن را دوست داشت، از نخبگان علمی بود که در یکی از کشورهای اروپایی سمت بالای پزشکی داشت، ایشان هر وقت محسن را میدید، میگفت محسن هوش و علم تو حیف است. تا اینکه محسن مجروح شد و وقتی این فامیل ما خبر را شنید سریع خودش را به ایران رساند
آن روزها محسن فقط میتوانست برخی حرفهایش را بنویسد و امکان صحبت نداشت. این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند. با آن علاقهای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت یکباره بهم ریخت و گفت: «محسن ببین چه کردی، کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند، گفتم دنبال این انقلاب نرو.» چند دقیقهای صحبت کرد و در تمام مدت محسن فقط نگاه میکرد و چشمش تکان میخورد. محسن به من اشاره کرد تا کاغذی برای او ببرم، با سختی روی کاغذ نوشت: «چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم، چون در هر دو حال تکلیف خود را انجام دادیم» و اشاره کرد این را بالای سرش بچسبانم، به فامیلمان اشاره کرد این نوشته را بخواند، نوشته را که خواند منقلب شد، گفت محسن تو چه روحی پیدا کردی از عظمت روح تو من ماندهام.
@frontlineIR
من را بخر نرخ خودم را شڪستهام
چوب حــراج بر تن من خورده با گناه
بالحسین الهی العفو❤️
@frontlineIR
🔻 #پای_درس_شهدا
🔅ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته است؟!
عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازهی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟!
بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاریها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، میرم منزل دخترم.
ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل."
با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالیشان بدتر از خودش بود.
ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده.
📚 قسمتي از کتابِ سلام بر ابراهیم۲ (#شهيد_ابراهیم_هادی)
@frontlineIR
چه شد که از محمد حسین حافظ قرآن به کودکان اینستاگرامی آرایش کرده که مجبورند برقصند و مانکن باشند تا مورد اقبال مردم قرار بگیرند رسیدیم ؟!
#سواد_رسانه
@frontlineIR
#درس_زندگی
✅ شیوه صحیح انتقاد از اعضای خانواده و دوستان و آشنایان
🔸زمان انتقاد :
زمانی انتقاد کنیم که شخص مورد نظر ، آمادگی روحی و ذهنی لازم برای شنیدن انتقاد را داشته باشد.
🔸مکان انتقاد :
هیچگاه در جمع ، انتقاد نکنیم.
🔸زبان انتقاد:
با رویی گشاده و گفتاری دوستانه و لحنی مهربانانه انتقاد کنیم.
🔸شکل انتقاد :
تا حد ممکن انتقادها را به صورت غیرمستقیم بگوییم.
🔸میزان انتقاد:
انتقادات زیاد موجب می شود که فرد مورد نظر احساس کند ما فردی عیب جوییم و فقط به دنبال نقص های او می گردیم.
🔸گفتن خوبی ها در کنار انتقاد :
باید ، پیش و پس هر عیبی ، خوبی های او را هم به او یادآوری کنیم.
🔸قالب انتقاد:
گاهی می توان در قالب یک نامه یا پیامک انتقاد کنیم.
🔸نیت انتقاد:
انتقاد ، تنها و تنها باید برای اصلاح عیب فرد مورد نظر آنهم با نیت خشنودی خدا انجام شود.
🔸حفظ حریم خصوصی در انتقاد :
نباید انتقاد از یک فرد را به کسی دیگر به جز خود او گفت.
🔸عیب جویی ممنوع :
انتقاد به معنای ذرّه بین به دست گرفتن و به دنبال عیبهای دیگران گشتن نیست.
🔸زمینه سازی برای شنیدن و پذیرش انتقاد :
پیش از انتقاد از خودمان انتقاد کنیم.
سعی کنیم خود به آنچه که می خواهیم عمل کنیم. سخنان مقدماتی برای ورود به انتقاد خیلی مهم است.
@frontlineIR
🌸آیت اللہ بهجت(رہ) :
✅شب که انسان می خوابد، ملائکه موکل بر انسان، او را برای نماز بیدار می کنند.
⛔و بعد چون انسان اعتنا نمی کند
و دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند.
دوباره می خوابد، باز او را بیدار می کنند…
♦️این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست،
بلکه بیداریهای ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد.
🎁اگر انسان استفاده کرد و برخاست،
آنها تقویت و تایید می کنند و روحانیتمی دهند.
وگرنه متأثر می شوند و کسل برمی گردند.
🌼اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید، اقلاً به آنها سلام کنید و تشکر نمایید!
🆔 @frontlineIR
#مواسات_شهیدان
🕊مواسات در سیره شهید #حسن_باقری
💠وقتی همسایه ما شدند، هنوز غلام حسین دبستان هم نمی رفت. بچه مهربانی بود. می آمد؛ در می زد و می گفت: نان نمی خواهید؟ کاری ندارید؟
💠می فرستادم دنبال کارهایم. سریع نان و قرص هایم را می گرفت می آورد. مادرش را هم خبر می کرد که هر کاری دارم انجام دهد.
✍کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی)
🌹 @frontlineIR