شیروانیِ قرمزِ او
ز احوالات 1403/5/19
روزی که آمیخته با ذوق و لبخند بود
مکالمه ی طولانی با وصله وجود >>
اون صدای خنده:))
شعر های فروغ روز خوبی بود
چقدر حس دلبریه که از موهام و لباسم راضی ام! >>>
شیروانیِ قرمزِ او
خیالت باز ، مرا رها نمیکند حتی برای یک لحظه . شبتون بخیر اهالی ِکلبهٔ سبز ِمحان 🪐🤍
امیدوارم از شب هجران که عاقبت
شادم کند به دولت صبح وصال دوست
شبتون به خبر💚🌚
شیروانیِ قرمزِ او
و قسم به صدای خنده ات، که من همچنان در انتظار شمام:).. صبحتون همراه با رایحه زندگی 💚🌿
و قسم به بودنت، که صدایت دلیل ارامش است :)
صبحتون بخیر 🌿💚
شیروانیِ قرمزِ او
عطر ِچای ِآمیخته با عطر ِتنت ، مرا به آسمان ها برد !
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است
چای می نوشيد و قلب استکان می ایستاد:)
شیروانیِ قرمزِ او
اون ادمی که میدونه تو ریپی اما بازم بهت پیام میده 🛐🛐🛐
اون ادمی که میاد میگه با دیدن فلان واژه، فلان متنت ذوق کردم 🛐🛐🛐
شیروانیِ قرمزِ او
و او جان ماست :) مکتوب میماند در محان:)
جان ماست او
مکتوب میماند در محان:
سلام از جنس دلهره هایت
به تویی که جان مایی:)
میخواهم برات بنویسم اما چه کنم که عاجزم؟
حتی دستانم هم به حسادت یاری نمیکنند قلبم را:)
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بیشک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
همیشه میگفتم هیچ کس من را نمیفهمد از کجا آمده ای که مرا انقدر درست میشناسی؟
همیشه معجزه بودی:)
همیشه بودی:) همیشه هستی:)
چه بگویم؟ عیانه همه چیز:)
نمیدانی که در شنیدنِ نامم از میانِ لبهایت چه قدرتی نهفته است.
نمیدانی چگونه آرام میکنی دل بیتاب را:)
نمیدانی چگونه به جان میدارمت:)
پاورقی :بقیه حرف ها رو بیا در گوش خودت بگم:)
پاورقی²:نمیدونم چرا انقدر ادبی شد:)))