eitaa logo
گاه عاشقے
119 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
واین هم مبلغ واریز شده برای کمک ساخت منزل مسکونی هموطن مان این سهم ناچیزی از ما بود و علاوه بر این دعا میکنیم بصورت ارگانی نیز کارها پیش بره و هم این عزیر و خانواده به آسایش برسند و هم عزیزان جهاد گر روسفید ار پروژه انتخابی با سلامت و دلخوش به جهاد خود ادامه دهند . خدا از همگی قبول کند من الله توفیق ⚘️⚘️⚘️🌻🌻🌻 @gahe_ashegi
در کنجی از حرم خیمه‌ای برافراشته انتظار می‌کشد تا زائران خسته از راه برسند و دمی آرام گیرند، لبی تر کنند و جانی تازه. چای‌خانه حرم مطهر حتی برای آن‌ها هم که زیاد اهل چای نیستند، گذرگاه خوبی است تا لذت نوشیدن یک نوشیدنی داغ و شیرین را در جایی که دوست دارند، تجربه کنند. اما برای آن‌ها که چای جزوی از زندگی روزمره‌شان است، حضور در این چای‌خانه طعم دیگری به نوشیدنی دل‌خواهشان می‌دهد. یک لیوان چای میهمان حضرت فقط زائر امام رضا(ع) می‌فهمد چقدر نوشیدن یک چای در حرم آقا می‌چسبد. @gahe_ashegi
صلوات خاصه امام رضا (ع).ogg
176.8K
🔊 | صلوات خاصه حضرت امام رضا(ع) @gahe_ashegi
خاطرات آزادگی قسمت هفتاد و هفتم
402.7K
خاطرات آزادگی قسمت هفتاد و هفتم
گاه عاشقے
#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت هفتاد و شش بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست او
قسمت هفتاد وهفتم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... پس از این‌ کار با حرکت صف غذا به سمت اسرا هر ظرف شوربا در میانه یک حلقه قرار گرفته و هر صمون هم بین دو نفر از اعضای حلقه تقسیم شد. شوربا مخلوط جوشیده ای از عدس سبز ، برنج ، آب و نمک بود که برنج آن کاملأ له شده و به لعاب افتاده بود و عدسهایش نسبتأ خام و قابل شمارش بودند ، صمون هم نانی بود شبیه به نان باگت یا نان ساندویچ لقمه ای خودمان منتها با آرد کامل و سبوسدارِ گندم که رویه ای کاملأ برشته و گاه سوخته و میانه ای نسبتأ خام و خمیر داشت!! قاشقی هم در کار نبود و اسرای تشنه و چند روز گرسنه مانده ، اینک ناگزیر بودند با دستانی چرک و غالبأ خون آلود که چند روزی میشد رنگ آب را هم به خود ندیده بودند ! در معرض پرتوهای سوزان آفتاب و انبوه مگسها ، اولین صبحانه ی دوران اسارت خود را میل کنند!! اسرا از طرفی با توجه به تشنگی شدید ، گرمای هوا ، نیاز به دستشویی و وضعیت بهداشتیِ دستان خود رغبتی به خوردن نداشتند و از طرفی باید گرسنگی شدید چند روزه و ضعف ناشی از آن را چاره میکردند ، ابتدا هر اسیری سهم صمون خود را چند تیکه کرده و پس از خیس کردن در شوربا به دهان برده و آرام آرام میخورد! از آنجا که اسرا از چند روز پیش چیزی نجویده بودند فکهای آنها در جویدن نانهای سفت و خشن صمون مشکل داشت!! وقتی نانها تمام شد یک نفر‌ از اسرای حلقه ، قصعه ی آش را بلند کرده و اسرای دیگر به نوبت و بصورت هورت کشیدن از گوشه ی آن دو قلپ از شوربا را به دهان میکشیدند تا بالاخره محتویات ظرف تمام شود!! دو قصعه و دوازده صمون ما مجروحین با کمی فاصله در کنارمان روی زمین مانده بود و کسی را یارای تکان خوردن و جابجایی آنها و تکه کردن نانها نبود ، مجروحینی که میل و توان خوردن داشتند گاه نگاهی توأم با حسرت به نان و شوربا و گاه نگاهی توأم با استمداد به دیگر اسرا داشتند. اما گویا فراموش شده بودیم !! یا اینکه دیگر اسرا جرأت نمیکردند بدون مجوز به ما نزدیک شوند!! قصد کردم مترجم را صدا زده و از او بخواهم چند نفر از اسرای سالم را به کمک مجروحین بیاورد !! نمیخواستم او را برادر یا آقا خطاب کنم ، با صدای گرفته ای که به نامفهومی رسیده بود و با عنوان انتخابی خودش صدایش کردم : مترجم !!... مترجم !!.... ادامه دارد ...