eitaa logo
گاه عاشقے
125 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
5 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ 📿 🌷: 🌱هر جا‌ خــــــــــدا امتحانت کرد و یک خورده‌ عقب رفتی غصه‌ نخور... ! ♨️این‌ امتحان‌ لازم‌ بود تا به‌ ناقص‌ بودن‌ خود پی‌‌ ببری یک کمی‌ تلاش‌ کنی‌ جبران‌ می‌شود... امتحان‌ فضل‌ خداست؛ و برایِ‌ رشد نافع‌ و لازم! @gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مامانم میگه بیا ناهار حاضره🤦‍♂😐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
458K
خاطرات آزادگی قسمت صد و بیست و دوم
گاه عاشقے
#قصه_خاطرات_آزادگی بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آ
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری قسمت یکصد و بیست و دوم ... مهار نسبی ضربه پا باعث خشم خمیس شده و ابتدا او و سپس عدنان و صباح هر کدام چند ضربه  کابل نه چندان محکم بر سر و بدن من زدند! من همچنان زانوانم را کاملأ جمع کرده ، خود را مچاله نموده و دستانم را دور سرم حلقه کرده بودم تا هم از تابش مستقیم آفتاب در امان باشم و هم از اصابت ضربات کابل آن دژخیمان!! در همان حال بودم که آنها از ما روی برگردانده و به سمت صفوف نامنظم اسرا برگشتند. خمیس در حالی که به عمد پاشنه پوتینش را بر پای راست من که در اثر اصابت گلوله ، زخمی و به دلیل عدم رسیدگی و درمان ، عفونی و متورم شده بود گذاشته و فشار میداد!! یک مترجم را فرا خوانده و به کمک او صباح را به عنوان جایگزین عدنان به اسرا معرفی کرد، او گفت که از فردا عدنان به مرخصی رفته و صباح جانشین او برای میزبانی از شما خواهد بود! فشار پای خمیس باعث خروج عفونتها و خونابه زیادی از پای من شده و درد تا عمق وجودم را میآزرد !! شدیدأ احساس ضعف میکردم و در حال از دست دادن هوشیاری خود بودم!! اما خوشبختانه قبل از غلبه ضعف و بیهوشی ، خمیس به عمل وحشیانه  خود پایان داد و پس از برداشتن پوتین خود از روی پایم به سمت من برگشت و با وجود اینکه فشار و چرخش چند باره پای او بخوبی نشان از عمدی بودن این کار او داشت اما چنان که گویی تعمدی در این کار نداشته نگاهی به پای غرق در چرک و خون من کرد و گفت ای واای! متوجه پای تو نبودم!! و بعد هم قاه قاه خندید و با کمک مترجم خطاب به اسرا گفت که صفوف خود را منظم کرده و آماده آمارگیری باشند! اسرا که از گرما ، تشنگی و تیغ تیز آفتاب خسته و کلافه شده بودند سریعأ صفوف دوازده نفری خود را منظم کرده و آمارگیری شروع شد ، هر نفر توسط سه نفر و با سه ضربه  آرام کابل شمارش میشد ، شمارش که تمام شد هر سه نفر اعداد خود را با هم مقایسه کردند ، پس از اطمینان از صحت آمارها عدنان سه برگ کاغذ چند تا شده و یک خودکار را از جیب خود خارج کرده و پس از باز کردن و امضا به امضای صباح و خمیس هم رساند و سپس یک برگ را به جیب خود برگردانده و به هر یک از خمیس و صباح هم یک برگ داد. پس از تحویل ما به صباح! خمیس اعلام کرد که فردا هم جمع دیگری از مجروحین و بیماران را برای درمان به بیمارستان خواهند برد! بعد اضافه کرد که فعلأ در رفتن به داخل ساختمان یا ماندن در حیاط مخیر و آزاد هستید! او سپس از سربازان  خواست که از اسرا فاصله گرفته و در سایه درخت نزدیک به دروازه ورودی بمانند و از دور‌ مواظب ما باشند و خودش به همراه عدنان و صباح محوطه را به سمت ساختمان مجاور ترک کردند .... ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید کمی دیر شده آمدنت دارد همه ی جهان به هم میریزد اللهم عجل لولیک الفرج سلام امام زمانم🌻 ❤️ @gahe_ashegi
‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ هر فاطمه میخواند این را در بقیع؛ از حسین انگشتر و از تو حرم غارت شده... ... @gahe_ashegi ‎ ‌ ‌
آقای حاج حسین اسکندری🌷: 🌴 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ صبح روز دوشنبه ، یکم آبان و هفتم ربیع الثانی و نیز عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد ان‌شاءالله. 📿 ذکر روز دوشنبه : یکصد مرتبه: 💐 یا قاضی الحاجات💐 ☘️🌴☘️🌴☘️🌴☘️ بنویسید مرا عاشق و بیمار حسن و بخوانید مرا نوکر دربار حسن هر گدا عاقبتش شاه جهان می‌گردد گر شود از سر اخلاص گرفتار حسن جز در خانه‌ی دوست حاجت خود را نبرم لطف و احسان و کرم هست فقط کار حسن کاش می‌سوخت تنم بلکه شبی تا به سحر می‌شدم شمعی به روی تربت تار حسن گر چه آقام ندارد سر خاکش حرمی مهدی فاطمه هر شب میشه زوار حسن شیعه تا روز جزا هست عزادار حسین و حسین بوده خودش عمری عزادار حسن پیش چشمان پسر شد رخ مادر نیلی بود سیلی همه عمر باعث آزار حسن تا ابد ز کوچه‌ی مدینه برمی‌خیزد ناله و آه جگر سوز و شرر بار حسن سفره دار کرم است، اهل مدینه به خدا تیر باران بدن نیست سزاوار حسن نــوكـــر نـوشـــت: زیباترین طلیعه‌ی نابِ غزل، حسن در بحثِ جود واژه‌ی ضرب‌المثل، حسن ذڪر لب زمین و زمان تا ابد حسین ذڪر لب حسین بُوَد از ازل، حسن صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين 🌸🌷🌺🌹 *اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .* 🌸🌷🌺🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ☀️ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﺎﺯﻩﺍﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ... ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺒﺢ ﺯﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﻮﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻭ ﯾﮏ ﭼﺘﺮ ﺁﺭﺍﻣﺶ ⛱ سلام صبح اولین دوشنبہ 🍂🍃 آبان ماهتون شاد و زیبا ☕️🎈 @gahe_ashegi
برای ارادت به امام زمانت و برای رسیدن به آرامش و گشایش هر روز با امام زمانت خلوتی داشته باش و ده مرتبه دعای فرج را بخوان (.. الهی عظم البلا الهی بلا و گرفتاری ام بزرگ شده و فقط بدست شما و مدد شما رفع می‌شود 🍃 @gahe_ashegi
نیایش صبحگاهی🌸 خدایـا🙏 دراین صبح زیبای پائیزی تمنا دارم درهای مهربانیت را بـه روی دوستـان وعزیزانم بـگشایی و روزی حـلال سلامتی وتندرستی مهربانی و آرامـش را برای همه آنها مقرر بفرمایی .... @gahe_ashegi
  چه کسی می‌گوید که غم آلوده وسرد است پاییز🍂 یاکه یادآور درداست پاییز ؛🍁 دل من می داند که درختان بلند عاشق پاییزند،🍂 من واین جنگل نارنجی برگ🍁 زاده ي آبان همین پاییزم🍂 عاشق خنده پاییز به میلاد تنم🍁 و چه زیباست که دراین پاییز 🍂 گل زیبای بهارت روید😊🎂🥐 ســــلام اولین روز از ماه آبان به خیر و خوبی🍁🍂 آبان ماهی های عزیز تولدتون مبارک 🤩🥳🥳
درهابراےکسانےگشوده مےشوند ک جسارت درزدن داشته باشند جسارت داشته باش باامید باعشق بامحبت باتلاش دربزن حتمادرها گشوده خواهندشدبسوےروشنایے زندگیتون پرازامید @gahe_ashegi ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌♥️
442.4K
خاطرات آزادگی قسمت صد و بیست و سوم
گاه عاشقے
#قصه_خاطرات_آزادگی بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آ
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری قسمت یکصد و بیست و سوم این تخییر بین بد و بدتر بود! اسرا از طرفی مایل بودند تن و بدن رنجور شده و ضعیف خود را از زیر تیغ تیز آفتاب تابستانی خلاص کرده و خود را به سایه‌ی تفتیده و بدبوی داخل ساختمان رسانده و با آبی هر چند ولرم و غیر بهداشتی رفع تشنگی کنند و از طرفی ضعف و بیماری و رفتار ددمنشانه‌ی عراقیها چنان توان جسمی و روحیشان را تحلیل برده بود که یارا و انگیزه‌ی برخاستن و حرکت نداشتند!! با این وجود نیاز به آب به تدریج به گزینه‌ی غالب تبدیل شده و حرکتی را در صفوف اسرا رقم زد ، حرکتی که در آن اسرای جوانتر و سالمتر پیشقراول شده و بقیه نیز به تناسب سن و وضعیت جسمانی خود به تدریج از آنها پیروی کرده و به داخل ساختمان رفتند ، در این حرکت اما مجروحین و بیمارانی که برای حرکت و جابجایی به کمک دیگران وابسته بودند فراموش شده و زیر آفتاب رها شدند ، چند دقیقه‌ای از رفتن اسرا به داخل ساختمان گذشته بود ولی ظاهرأ کسی به فکر انتقال مجروحین به داخل ساختمان یا نوشاندن جرعه‌ای آب به آنان نبود ، عراقیها و مترجمین نیز در دسترس نبودند!! صدای ناله‌ی اسرای بیمار و مجروح ، هر انسانی را دگرگون میکرد! قصد کردم فریاد بزنم و طلب کمک کنم اما مرا یارای فریاد کشیدن هم نبود صدای خش‌داری که از سینه و حنجره‌ی مجروحم خارج میشد بزحمت تا یکی دو متر دورتر از خودم قابل شنیدن بود! دستانم را به دیوار تکیه کردم که برخیزم اما جای لگد سرگرد صلاح بر روی جناغ سینه‌ام چنان دردآلود بود که این کار نیز میسر نشد ، احساس شکست و سرخوردگی داشتم ، به چشم خود زجر کشیدن هموطنانم را میدیدم در حالی که بظاهر زنده بودم اما جسمم از زندگی و توان تهی شده بود و هیچ کاری از دستم بر نمی‌آمد دوباره به یاد مطلع شعر حزین لاهیجی افتادم و دردمندانه با خود زمزمه کردم : ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد! همراه با زمزمه‌ی مکرر این بیت شعر گریه کردم گریه‌ای که حتی از نمادهایی چون اشک و هق هق صدا نیز خالی بود . تابش مستقیم آفتاب و گرمای محیط شدیدتر از آن بود که برای اسرای مجروحی که با وجود تشنگی ، آب و خون زیادی هم از دست داده و بشدت اذیت شده بودند قابل تحمل باشد ، دو نفر از مجروحین که از حال رفتند سکوت و سکون را جایز ندیدم همه‌ی توان خود را جمع کرده و با کشیدن خود بر روی زمین به سمت ورودی ساختمان رفتم ، پیمودن فاصله‌ای کمتر از ده متر تقریبأ ده دقیقه طول کشید با این حال با هر مشقتی بود خود را به درب ساختمان رسانده و.... ادامه دارد...
▫️ربیع الثانی با قدوم مبارک امامی بهاری شده‌است که روزی به دست فرزندش تمام فصل‌های جهان بهار خواهد شد. ایّام میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام بر شما مبارک.💐 👌 برای تبریک به عزیزانمان می‌توانیم این تصویر را برایشان ارسال کنیم. (بدون لوگو) علیه‌السلام 👇👇👇 http://eitaa.com/Iliyatour