eitaa logo
گاه عاشقے
125 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
5 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار ذوالقدر از امروز ۱۹ بهمن ۵۷ سالروز ورود حضرت امام خمینی ره به حرم مطهر می گویند در ادامه شهر ری را بعنوان شهری ولایی معرفی می‌کند و می‌گوید در ایام اغتشاشات با دوربین رصد می‌کردند که حتی آبمیوه فروشی به چند اراذل آب میوه نفروخت درود به مردم شهرری و حومه اش 🍃🌷🍃
32.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واعتصمو به چادرت بانو چادرم نماد دین است و من افتخار میکنم به نماد دینم
حاج آقا کاظم صدیقی با بیش از هفتاد سال سن طور ی روی صحنه حاضر شد که گمان کردم جوانی ۲۰ یا سی ساله است هزار ماشالله این است نور و برکت و قوت ایمان حجاب فریضه ای واجب و در سنن قدیم ایران جزو اخلاقیات و فرهنگ همسر خشایار شاه زنی محجبه روزی به دلیل زیبایی خشایار شاه از او خواست بدون چادر در محضر مهمانان وارد شده تا پز زیبایی همسر را بده ، حاصر به چنین کاری نشد و در این راه کشته شد چادر همچو عمامه نماد دین است آقا صدیقی
و در آخر با وجدانی آسوده و اما مسولیت بیشتر در راهی که قدم نهادم و ادامه ی مسیر مینمایم بعنوان سفیر مهر امید که در این راه مهرورزی کنم و مهر ببینیم از اولیای خدا 🙏😊
هدایت شده از گاه عاشقے
یاد شهدا مصداق یاد خدا است و اگر این چنین است باید دل شهید قرآن بالغی باشد که اسرار عالم درآن نهفته است … 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ۱۹ بهمن ماه سالگرد شهادت ،شهید جاویدالاثر قاسم ابراهیمی گرامی باد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷جهت شادی روح شهید گرانقدر فاتحه و صلوات قرائت فرمائید.🌷 شهیدم راهت را ادامه داده و ادامه می‌دهم
اگر فردا آخرین روز دنیا باشد جالب است! تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود از جمله هایے مانند: "همیشه دوستت داشتم" , " عاشقتم" , " هیچ وقت نتوانستم بگویم دوستت دارم" , " مرا ببخش " , "اولین و آخرین عشقم تو بودے " و . . . هزاران نفر براے دیدن ڪسے ڪه دوست دارند حاضر هستند ڪل داراییشان را بدهند براے اینڪه وقت دیدن طرفشان را لحظه اے داشته باشند! خیلے ها پشیمان میشوند ڪه چرا خیانت ڪردند، خیلے ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند ڪاشڪے هر روز روز آخر بود تا ما انسان ها قدر لحظات زندگے را میفهمیدم! قدر یڪدیگر را میدانستیم!!! ڪاشڪے به جاے لج بازے و یا غرور بیجا، لحظه اے را با عشق سپرے میڪردیم! لحظه اے باور ڪن فردا زندگے و دنیا تمام میشود.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
403.6K
خاطرات آزادگی قسمت چهل و هفتم
قسمت چهل و هفتم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ...... یکی از جیپهای نظامی به سمت صفوف اسیران راه افتاد ، نزدیکتر که رسید معلوم شد که یک سرگرد عراقی همراه با راننده و یک سرباز‌ مسلح در آن هستند ، جیپ بدون توقف و به آرامی در حالی که سرگرد عراقی سرپا ایستاده و جمعیت اسرا را برانداز میکرد از کنار همه سالنها و صفوف اسرا رد شد ، بعد از رسیدن به آخرین سالن برگشت و نزدیک صفهای ما متوقف شد ، سرگرد عراقی از آن پیاده شد ، ملازم کریم به سمت او رفت ، آن دو پس از تبادل احترام نظامی ، چند دقیقه ای با هم صحبت کردند و بعد به اتفاق به سمت ما حرکت کردند ، هر چند من از آن فاصله متوجه مضمون صحبتهای آنها نمیشدم ولی با توجه به حرکات آنها و حضور تعداد زیادی کامیون و سرباز مسلح ، حدس زدم که قصد دارند ما را به جای دیگری منتقل کنند ، وقتی به ما نزدیک شدند سرگرد عراقی در حالی که چوبدستیش را با ضربات پی در پی به بغل ساق پایش میزد به ملازم کریم گفت که همه اسرا را یکجا جمع کنید ، منظم کنار هم بنشانید و پس از اینکه به آنها آب دادید آنها را سوار بر کامیونها آماده حرکت کنید. بعد سرگرد به طرف جیپ رفته سوار شد و جیپ به توقفگاه قبلی خود در کنار کامیونها رفت ، ملازم کریم یکی از سربازهای نگهبان را فرا خواند ، سرباز پیش آمده و پس از ادای احترام منتظر دستور ماند ، کریم از او پرسید که دستورات رائد هشام‌ (سرگرد هشام) را شنیده است یا نه ؟ وقتی سرباز تأیید کرد ، کریم او را فرستاد که اسرای سالنهای دیگر را هم به محل ما فرا بخواند ، سرباز با تکرار احترام نظامی و گفتن نعم سیدی دوان دوان به سمت سالنهای دیگر رفت ، هنوز پنج دقیقه از رفتن او نگذشته بود که اولین گروه از اسرای سالنهای دیگر به سمت ما حرکت کردند ، تعدادی از اسرا مجروح یا بیمار و ناتوان بودند و با کمک دیگر اسیران راه میرفتند و چند نفری هم بر دوش همرزمان خود حمل میشدند و سرباز کابل بدست و خبیث عراقی هم دور اسرا میچرخید و با ضربات کابل سعی میکرد به حرکت آنها سرعت بیشتری بدهد ... ادامه دارد....
414.9K
خاطرات آزادگی قسمت چهل و هشتم
قسمت چهل و هشتم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ...هر چند اسرای گروههای دیگر هم همین وضعیت را داشتند و به سختی حرکت میکردند اما بالاخره اجتماع مورد نظر رائد هشام تشکیل شد و همه در صفوف منظم نشسته و منتظر سرنوست خود بودند ، وقتی همه در جای خود مستقر شدند با اشاره ملازم کریم ، تانکر آب به سمت اسرا حرکت کرد و در میانه صفوف اسرا متوقف شد ، سربازی که به همراه راننده ی تانکر بود بسرعت پیاده شد و از جعبه کنار تانکر بیش از ده عدد سطل پلاستیکی سفید رنگ خارج کرده و با باز کردن شیر آب تانکر آنها را یکی یکی پر از آب کرده و بر زمین گذاشت ، ملازم کریم رو به اسرا اعلام کرد که چه کسی عربی میداند ؟ چهار نفر بلند شده و گفتند که عرب هستند و میتوانند عربی به فارسی را ترجمه کنند ، ملازم کریم آنها را به خروج از صفوف فرا خواند و با کمک دو سرباز دیگر آنها را زیر ضربات کابل گرفتند و آنقدر کابل بر سر و تنشان زدند تا خود از نفس افتادند بعد هم سه نفر از آنان را به صفوف برگرداند و یک نفر را به عنوان مترجم نگه داشت و ابتدا رو به او گفت که برای این کابل خورده که عرب بوده و نباید با عراق و اعراب میجنگیده !! بعد هم از او خواست که تعدادی از اسرای سالم را فرا خوانده و به آنها تفهیم کند که بروند سطلهای آب را بردارند و سریعأ به اسرا آب بدهند مترجم فوری چند اسیر سالم را با اشاره دست از صفوف اسرا خارج کرده و دستور کریم را برایشان ترجمه کرد ، اسرای سقا به سمت تانکر آب رفته و هر کدام دو سطل آب را در دست گرفته به سرعت به سمت صفوف اسرا برگشتند ، از لیوان خبری نبود اسرا باید به نوبت از کناره سطل آب میخوردند اگر آب خوردن اسیری کمی طولانی میشد ضربه ی کابل سرباز عراقی بر سر و تنش فرود میآمد ، سطلها صف به صف و نفر به نفر بین اسرا میچرخید و هریک از اسیران چند جرعه آب ولرم مینوشیدند ، هر سطلی که خالی میشد اسیر سقا باید دوان دوان میرفت و دوباره آن را از تانکر آب پر میکرد و برمیگشت ، بیشتر اسرا آنقدر تشنه بودند که برای نوشیدن یک جرعه آبِ بیشتر ، ضربات کابل را به جان میخریدند ،.... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج سلام برتو ای حجت خدا برروی زمین سلام امام زمانم اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🍃🌷 🍃 خداوندا با ذکر تو… حتی چای دم صبح من از روزهای پیش دل چسب تر است؛ روزی شاد و بانشاط و پر از خیر و برکت را برایتان آرزو دارم اگر یک ساعت از صبح را از دست بدهید، باید تمام طول روز را به دنبال جبران آن باشید و در نهایت، بعید است موفق شوید. https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24 🍃 🍃🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیز شهر خالی ست مرا همنفسی نیست عزیز حافظ از حال من سوخته آگاه تر است زده ام فالی و فریاد رسی نیست عزیز نیست حتا پر و بالی که به سویت بپرم آسمان بی تو مرا جز قفسی نیست عزیز کیمیایی و من خسته مسی ناچیزم به سر کوی توام دسترسی نیست عزیز https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24
با هم پیر شدن با هم شهید شدن گوشت‌های تن‌شون با هم مخلوط شد😭 هم بخشی از بدن رفت نجف دفن شد هم بخشی از تن ابومهدی در ایران دفن شد ✅ رفیق خوب تا بهشت می‌بردت… سعی کن رفیق خوب برای خودت انتخاب کنی… 👈 خوب، رفیق خوب، رفیق خوب رفقای خوبم در کانال دوستتون دارم ❤️ پایدار و سعادتمند باشید انشاالله https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24
♨️ دو سوره در قرآن ، با کلمه شروع شده "ویل" یکی از شدید ترین است ، و اون اینها هستند : ویْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ وای بر کم فروشان ... ویْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ وای بر عیبجویان طعنه زننده ... 👈 اولی در مورد ... 👈 دوم در مورد ... مراقب هر دو باشیم ! https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24