بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یااباصالح المهدی عج🌺
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🍃
💚͜͡✨
‹بِسْــمِرَبِّحَـسنجـٰانم›
میرسدروزۍڪہبربامبقیعخندهڪنان
پرچمنحنُمحبینالحَسنرامیزنیم..(:
💚¦⇠#السلامعلیڪیاحسنبنعلے
✨¦⇠#دوشنبہهایامامحسنے
@gahe_ashegi
امام حسن مجتبی (علیه السلام) :
شـادمانى ، در سـازگارى با برادران است و در مُـراعات حقوق همسایگان
@gahe_ashegi
🍃شخصیت🍃
🍃نظام جامع شخصیت زن زمانی شکل می گیرد و به کمال خود می رسد که کارکرد خانوادگی خود را نیز محقق ساخته باشد.
🌸 تا زمانی که دختر ازدواج نکرده فقط نقش دختری خود را ایفا کرده است، اما هنوز به تکامل نرسیده و نظام جامع شخصیت او دارای کمبودهایی است.
🍃لکن از زمانی که در کانون خانواده قرار میگیرد و نقش همسری را نیز می پذیرد، بخش دیگری از نظام جامع شخصیت او شکل می گیرد و این نظام با شکل گیری سومین خرده نظام شخصیت که همان نظام مادری است کامل میشود.
🌸 نظام جامع شخصیت مرد نیز همانند زن تا زمانی که خرده نظامهای همسری و پدری شکل نگیرد و مرد نقش و کارکرد خود را در این زمینه ایفا نکند کامل نخواهد شد.
#مادری
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃
کلیپی مخصوص پدر و مادرها 😍👆
#سخنان_بسیار_زیبای 👌👌
#دکتر_سعید_عزیزی
💚 کانال #گاه_عاشقی
#جهاد_تبیین
@gahe_ashegi
📛 #هرگز_کودکان_را_آرایش_نکنید!!!
🔹لوازم آرایش اسباب بازی نیست، برای بچهها لوازم آرایش نخرید.
🔸اجازه دهید کودکی کنند؛ وقت برای بزرگ شدن دارند ولی "زمان کودکی کوتاه است"
🔹وقتی کودک را آرایش میکنید، از او عکس میگیرید، این عکس غیرطبیعی را به دیوار اتاق نصب میکنید، و کلی ذوق میکنید، این عکس را در گروههایتان به اشتراک میگذارید !!
در نتیجه :
▪️کودک احساس میکند خودم زشتم!
▪️مامان و بابا چقدر وقتی آرایش دارم بیشتر دوستم دارند!
▪️الان به نظر همه زیباترم!
▪️پس برای اینکه دوستم داشته باشند و بهم توجه کنند باید آرایش کنم!
اعتماد به نفسش پایین میآید
و در نتیجه برای همه این موارد علاقهمند میشود همیشه آرایش کند، رژ بزند، لاک بزند.
✅به او بگویید که تو خودت زیبایی، دوست داشتنی هستی ، و ما همین طور که هستی دوستت داریم.
@gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سه وعده وضو چقدر آب مصرف کنیم!🍃
@gahe_ashegi
آقای حاج حسین اسکندری بزرگوار
🌴 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🍀 بسم الله الرحمن الرحیم
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
☀️ صبح دوشنبه هجدهم اردیبهشت ، هفدهم شوال و عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد انشاءالله.
📿 ذکر روز دوشنبه یکصد مرتبه:
💐 یا قاضی الحاجات💐
☘️🌴☘️🌴☘️🌴☘️
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
میگریزم به جهانی که پر از یکرنگیست
به جهانی که پر از گریهکن و سینهزن است
به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد
اشکها دُرّ نجف ، سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایحه ی پنج تن است
چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق
هر کجا پرچم روضهست همانجا وطن است
دم مـن زندگـی و بازدمـم زندگی است
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانه ی اولاد علی قلب من است
نـوكرنـوشت:
دوشنبه ها حسنی ام به لُطف حضرت عِشق
حُـسین خـواست کـه دور و بَرِ حـسن باشم
صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين
🌸🌷🌺🌹
*اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .*
🌸🌷🌺🌹
#خدمت_افتخاری
💠 ثبت نام خدمت افتخاری آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
🔸جهت آگاهی از شرایط خدمت در این بارگاه ملکوتی و ثبت نام اینجا کلیک کنید.
كانال حرم حضرت عبدالعظيم(ع)
✅ @abdulazim_ir
@gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💄💅 👠 اگر با آرایشت دل مردی رو بُردی بدون خدا انتقام میگیره!
🎙 حاج آقای قرائتی
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@gahe_ashegi
#روزمره
گلها رو آوردم ریختم رو میز که بوی گل تو فضا بپیچه
همونجوری هم قشنگ بود اما گفتم یه قلب شکل بدم
این آقا امید هم خوشش اومده و داره درست تر میکنه و میگه میخوام قشنگ ترش کنم .
مامانش تقریبا پیشکسوت هستن و خیال کردم مادر بزرگ هستن
اما امید بچه پرورشگاه بود و
خانم مادر میگه پسرم در سن ۱۸ سالگی بر اثر آنفولانزای شدیدی فوت کردند و بر اثر بی تابی و بی قراری ها همسر شون امید را از پرورشگاه آورده و بعد از مدتی او نیز فوت میکنن و
مادر با تنها امیدش ، امید زندگی میکند
واما امید را در عکس بعدی ببینید ..
@gahe_ashegi
احتمالا امید توی این عکس دنبال خانواده هست
اینجاست که میگیم
فرزند آوری
اینجاست که همه اساتید میگن چند فرزندی
و
اینجاست که خدا به تعدد فرزندان رزق و روزی رو تقسیم میکنه ،
کلیپ دکتر عزیزی رو ببینید یکم بالاتر
@gahe_ashegi
#قصه_خاطرات_آزادگی
قسمت شصت و نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست
خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری
سرباز کلید دار وارد ساختمان شده و چند بار طول راهروها را پیمود و درب و قفل بعضی از سلولها را کنترل کرد !! نگاهی به ما انداخت و با اشاره انگشت ، شمارشمان کرد : واحد ، اثنین ، اثلاثه ، اربعه ، خمسه ، سته ، سبعه ، اثمانیه . هشت نفر بودیم ، با کمک مترجم به ما تفهیم کرد که از جایمان تکان نخوریم ، به همدیگر نزدیک نشویم و با هم حرف نزنیم !! بعد با اشاره او سربازان درب یکی از سلولها را باز کردند و مترجم هم پس از دریافت دو ضربه کابل به آن سلول هدایت شده و درب سلول دوباره بسته و قفل شد!! بعد از اطمینان از بسته بودن درب سلولهای همه راهروها ، سربازان عراقی ساختمان را ترک کرده و درب اصلی را هم بستند ، چند لحظه ای پس از رفتن سربازان دست به دیوار گرفته و بسختی سرپا ایستادم ، صدای ناله اسرای درون سلولها در راهرو میپیچید و همراه با ناله اسرای مجروح افتاده در راهرو ، بر روح و روان آدمی چنگ میزد ، به سمت مجروح نوجوانی که تیر گلویش را شکافته بود رفتم در عرض راهرو و بر کف سیمانی خشن آن دراز کشیده بود! بی تابی نمیکرد ولی رمقی هم برایش نمانده بود! بوضوح در حال پر کشیدن بود ، لحظاتی بشدت سنگین و غمبار را تجربه میکردیم!! هیچ کاری از دستم بر نمیآمد که برایش انجام دهم ، او را به صبر و توکل به خدا دعوت کردم ، فقط با چرخش نگاهش پاسخ داد تنفسش به شماره افتاده و صدادار بود ، به سراغ بقیه مجروحین هم رفتم هیچیک حال خوشی نداشتند فقط با آنها اظهار همدردی کرده و هر کدام را به نوعی و با کلامی دعوت به صبر کردم ، هرچند جراحات سخت ، جانکاه و پیل افکنی داشتند اما این جراحات در مقابل مظلومیتشان ناچیز بود!! از طرفی مایل بودم که وضعیت اسرای داخل سلولها را هم ببینم!! و از طرف دیگر نگران بودم که نکند روزنه درب سلولی را باز کنم که مترجمِ به دشمن پیوسته ای در آن باشد و روز بعد با گزارش به عراقیها بنده و اسرا را به زحمت بیندازد ، بالاخره تردید را کنار گذاشتم و به سختی روزنه کشابی روی درب یکی از سلولها را باز کردم ، اسرا که فکر میکردند سرباز عراقی پشت در است از دیدن من جا خوردند و من از دیدن وضع وخیم آنها به وحشت افتادم چند ثانیه فقط به سکوت و تبادل نگاه گذشت!!...
ادامه دارد....