eitaa logo
گاه عاشقے
120 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
468.7K
خاطرات آزادگی قسمت صد و بیست و هشتم
گاه عاشقے
#قصه_خاطرات_آزادگی بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آ
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری قسمت یکصد و بیست و هشتم ... تنها تن‌پوش من در این چند روز شورت پارچه‌ای ماماندوز چهارخانه‌ای بود با خانه‌های ریز ، زمینه‌ای کِرِم و خطوطی جگری رنگ که از کمر تا روی زانوانم را میپوشاند ، این شورت در این چند روزه‌ی اسارت کاملأ به خاک ، خاکستر ، خون و ترشحات دلمه بسته و خشک شده‌ی زخمهایم آغشته ، آلوده و سنگین شده بود از طرفی هم من بشدت وزن کم کرده بودم و کِشِ شورت برای دور کمرم گشاد شده بود! و شورت مرتب پائین می‌افتاد و من مجبور بودم در هر حالی مواظب پوشش خود نیز باشم ، سوختگی‌ها و زخمهای انگشتان دستهایم اجازه نمی‌دادند که بتوانم سر رشته‌ی کش را گرفته و با گره زدن ، آن را کمی تنگتر کنم ! همینطور که نشسته بودم رو به راهرو چرخیده و در انتظار نگاه و توجه کسی ماندم که شاید در این زمینه از او کمک بگیرم ! هرچند از طرح این مشکل هم خجالت میکشیدم ، کم‌کم‌ خودم را به عقب کشیده و سعی کردم به دیوار تکیه دهم ، جای ضربات کابل بر روی کمرم خطوط برآمده‌ی متورمی ایجاد کرده بود و زخمی که در محل اصابت کابل خمیس ایجاد شده بود نیز علاوه بر تورم عفونی شده بود ! وجود این عوارض بر روی کمرم تکیه دادن را دردناک میکرد ولی از طرفی نشستن بدون تکیه‌گاه هم بر روی پاهای سرتاسر سوخته ، زخمی ، عفونی و کرم‌زده عذاب آور بود ، تکیه دادن را ترجیح دادم و به آرامی خود را در آغوش زمخت دیوار زبر سیمانی رها کردم ، محرومیت چند روزه از آب و بهداشت ، کل بدن و بخصوص کمرم را به خارش وا داشته بود ، آاااه که چقدر دوست داشتم کمرم را با سابیدن به دیوار بخارانم اما از پیامدهای آن و تازه شدن زخمهایم می‌ترسیدم ! کم‌کم به غروب جمعه نزدیک میشدیم ! به سختی خود را به درب ساختمان رساندم ، سعی کردم از روزنه‌ی در امتداد نگاهم را به پیکرهای مطهر شهدایی که در حیاط رها شده  بودند برسانم! پرتوهای طلایی و نارنجی خورشید که در لحظات نزدیک به غروب در محوطه پهن شده و سایه‌ی دیوار غرب محوطه و روبروی ساختمان را تا کنار درب رسانده بودند در ترکیب با دورنمای مبهمی از پیکرهای مطهر ولی بر زمین افتاده‌ی شهدا در حالی که دو سرباز عراقی با ژستی فاتحانه بالای سر آنها ایستاده بودند و صدای مویه‌ی کشدار و  دور قمریهایی که لابلای شاخ و برگ درخت کنار درب جای گرفته بودند غمهای نهفته در فضای بشدت دلگیر غروب جمعه را تشدید میکرد ! دردهای جسمی و روحی ، فراق یاران شهید ، بی‌خبری از وطن ، همرزمان و وضعیت جبهه‌ها ، دوری از خانه و خانواده و آینده‌ای چنان مبهم که ترسیم ذهنی هیچ دورنمای روشنی از آن برایم ممکن نبود! ... ادامه دارد...
165.9K
خاطرات آزادگی قسمت صد و بیست و نهم
قسمت ۱۲۹ دردهای جسمی و روحی ، فراق یاران شهید ، بی‌خبری از وطن ، همرزمان و وضعیت جبهه‌ها ، دوری از خانه و خانواده و آینده‌ای چنان مبهم که ترسیم ذهنی هیچ دورنمای روشنی از آن برایم ممکن نبود! ... ... همه و همه بغضی به سنگینی تاریخ پر درد و رنج غیبت مولا را بر گلویم نشانده بود ، بغضی که در قحطی گریه و اشک نمیشد فرو نشاند !! به یاد ساعاتی قبل از آغاز عملیات رمضان افتادم در حالی که همراه با دیگر رزمندگان در قسمت بار کامیونهای کمپرسی به خط مقدم منتقل میشدیم و شعری که آن روز بصورت دسته جمعی میخواندیم ! در حالی که چشم خود را همچنان بر روزنه‌ی در گذاشته بودم سعی کردم برای تسلای خود و عرض ارادتی به ساحت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آن شعر را زمزمه کنم شاید نم اشکی هر چند اندک از چشمه‌های خشکیده‌ی چشمانم جاری شده و صدایی از گلوی مجروحم خارج شود و بخشی از غمهای تلنبار شده در دلم را با خود بیرون بریزد : عاشقم عــــــاشق روی مهدی   بسته‌ام بـــــسته بر موی مهدی ای صبا از ســـر کوی مهدی    بر مشـــــامم رسان بوی مهدی ای امید نـــاامیدان در  کجائی ای پناه بی پناهان در کجائی گـشته سر تا سر جسم و جانم غـــــــرقِ عشق امام زمانم عاشقی همچو من بی سرو پا  دیـــــــــــــــده‌ی کس ندیده به دنیا ای امید نـــاامیدان در کجائی ای پناه بی پناهان در کجائی یا امام زمان یـــــــابن الزهرا    گشته‌ام از فراق تـــــــــــو شیدا یکدم از روی مـاهت تو بردار پرده را بهر این عــــــاشق زار ای امید نــــاامیدان در کجائی ای پناه بی پناهان در کجائی تا به کِی بــــــار هجرت کشیدن    سینه از درد این غـــــــم دریدن در رهت بــا سرو جان دویدن  لحظه‌ای روی مــــــاهت ندیدن ای امید نـــــاامیدان در کجائی ای پناه بی پناهان در کجائی ای بـــــــــــقربان روی نهانت وی فـــــــــــــــدای رخ دلستانت ای کــــــه پرسم ره اشنایت   تــــــــا نهم سر به خاک مکانت ای امید ناامیدان در کجائی   ای پناه بی پناهان در کجائی
1.14M
شعر قسمت ۱۲۹ خاطرات آزادگی با صدای حاج حسین اسکندری بزرگوار ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی و تلاش برای خوشبختی همچنان در غزه جاری و ساری است... 🔹یک مراسم ازدواج فلسطینی روی آوار..! پ ن : حالا یه سری فاز روشنفکری میگیرن که الان تو این موقعیت جنگ که مردم عزادار هستن چه وقته عروسی گرفتنه ؟در صورتیکه کار این دوجوون حکایت از امید به زندگی و روحیه صلابت اونها داره و بهترین تودهنی به دشمن شون هست .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرخانومی که چادر به‌سر کند و عفت ورزد و هرجوانی که اول‌وقت را در حد توان شروع‌کند اگر دستم برسد،سفارشش را به مولایم حسین خواهم‌کرد و او را دعا می‌کنم.باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.. 🌱 •شهیدمدافع‌حرم‌حسین‌محرابی• - @gahe_ashegi