eitaa logo
گاهی با دوستان خدا
35 دنبال‌کننده
878 عکس
332 ویدیو
16 فایل
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود گاهی نمیشودکه نمیشودکه نمی شود گویی به خواب بودجوانیمان گذشت گاهی چه زودفرصتمان دیرمی شود کاری ندارم کجایی چه می کنی بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود/قیصرامین پور ارتباط با ما @rahj00
مشاهده در ایتا
دانلود
یاحق. 🗒روز شمار اربعین ۲۶روز مانده تا اربعین ⬅️ یادآوری :توصیه حضرت آیت الله مصباح یزدی به چله‌ی از عاشورا تا اربعین @gahneveshtha
سوال کاربران 1 فرائض دینی.mp3
5.04M
🔰 پرسش و پاسخ صوتی استاد؛ 🌀 دور دوم / شماره ۱ چگونه به فرزندان نوبالغ نماز خواندن را یادآوری کنیم؟/پایگاه اطلاع رسانی استاد تراشیون @gahneveshtha
🔸به من اهمیت نمیدن؛ 🔸این همه بهش توجه میکنم ولی اون قصد داشت بهم بی احترامی کنه؛ 🔸عمدا به دیدنم نیامد؛ 🔸منظور داشت از این حرف.... 🔸فهمیدم با حرفشون می خواستن بهم طعنه بزنن؛ 🔸آهان معنی حرفش این بود که من تنبلم؛ ⁉️روزانه توی محاورات مون چه قدر از این جور فکرها سراغ مون میان که معلوم هم نیست صحت دارند یا نه؟ بیشتر ماها دچار این افکار هستیم.ولی بعضی از ماها اون را جدی تر می گیریم. وقتی از لای هزار احتمال که میشه برداشت ،بدترین ها را از حرفها و رفتارهای بقیه برداشت می کنیم در حقیقت داریم بدبینی را تمرین می کنیم. تمرینِ بدگمانی یعنی: شروعِ❌ خودآزاری❌. 🔹گاهی با دوستان🔹 @gahneveshtha
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | خوش خط و خالِ سمّی 🔻رهبر انقلاب‌اسلامی: «فراعنه‌ عالَم اصرار دارند با مواردی مثل همین سند 2030 در آموزش و پرورش کشورها نفوذ کنند؛ چون کارهایی را که به وسیله نظامی به‌آسانی نمیتوانند انجام بدهند، با تأثیر آموزش و پرورش میتوانند انجام بدهند. متأسّفانه در کشور ما هم بعضی از اجزای 2030 به وسیله‌ آدمهای ناباب یا غافل اجرا میشود».۹۹/۶/۱۱ 💻 @khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃مهمان های امام رضا🍃 گوشی را نگاه می کنم.ساعت ۷است.گل ها را می بینم که یکی شان بیدار شده و آن یکی هم هنوز خواب است . شرجی که دیشب کاظمین را تر کرده بود هنوز هم ادامه دارد. کاظمین که روزی زندان امام شده بود حالا دارالضیافه آقاست. امامین مدیون زائرشان نمی مانند؛ با همه بدهکاری هایی که به دینشان داریم،دیشب مهمانمان کردند.مهمان کاظمینی ها.جز ما، سه خانواده دیگر هم مدیون لطف امامین بودند و دیشب اینجا خوابیدند.خواب که البته برای خانمها حرام است؛دورهمی که باشد شب را تا چهار صبح هم بیدارند ؛حتی اگر کاظمین باشند.صاحبخانه زرنگ مان قبل از بیدارشدن ما آمده بود و سینی پر از نان وپنیر و کره و قوری چای را گذاشته بود توی سالن.خانمها می روند و سینی را می آورند داخل اتاق.سهم ما را جدا می کنند وبقیه را می فرستند برای مردها.با اینکه به گمانم فقط دوسه ساعت خوابیده اند ولی اصلا خسته به نظر نمی رسند ،اینها را از لبخند قشنگی که چسبیده به لبشان، می فهمم.سلام می کنم و صبح بخیر می شنوم.دلش می خواهد خستگی در کند انگار؛ همو که با خوشرویی جوابم را می دهد؛ از آن دست خستگی های زنانه که گاهی به دل ما زن ها می آید و فقط با حرف زدن وا می شود.خوش زبان است و شوخی های تُرد، دسر بعد از صبحانه اش انگار؛ من که البته سر درد دارم ولی می روم آبی به صورت بزنم تا آماده شوم برای مراسم دل واکنان. چشمم می خورد به خانمی که از دیشب هر وقت سرچرخاندم، دیدمش که ساکش را مرتب می کرد.ماشاالله چه نظمی؛ فکرش معما می شود توی سرم، مگر دو سه تا ساک چقدر خرت و پرت داخلش جا می شود، که از دیشب تا حالا هنوز هم کارش تمام نشده؟ وقتی برمی گردم ، خانمها کمی دل وا کردند و سرگرم اند. گل از گلش می شکفد وماوقع امروزشان را هم شرح می کند برایمان.سرحال تر شده ام و از فیض شیرین زبانی شان بهره مند. با آب و تابی دلچسب می گوید: _"ما امروز مهمان امام رضا بودیم" لابد موکبی،از آستان قدس پیدا کردند و مهمان امام رضا بوده اند ؛خوش به حالشان؛ ولی کجا؟ خودش رفع حیرت می کند از سَر من: _"از نجف یک ون سوار شدیم که بیاییم کاظمین؛ وسط راه راننده برای بنزین ایستاد و ماهم پیاده شدیم برای دست به آب؛باک ماشین که پر شد ،همه را صدا زد و سوار شدیم .استارت زد وهنوز ده متری راه نرفته بودیم که صدای تقه بلندی،مثل کشیده ای که بخورَد به گوش همه، خواب و بی حالی مان را پراند؛ دوبار محکم دست یکی چنان به جلوی ماشین کوبیده شد که غیر از بی حالی که به کلی پرید فکر کردم کاپوت ماشین هم لطمه دیده؛ راننده که دستپاچه شده بود بی هوا زد به ترمز؛جا خورده بود. داعش داعش روی زبان ما می چرخید و می رسید به نفر بعد؛از اولش هم منتظرشان بودم ولی نه اینجا.ترسی به جان مان انداخت که دعا تک ریسمانی بود که آویزانش بودیم.با همان خشونت دلهره آور عربی اش،محکم کوبید به شیشه ماشین.راننده اولش نمی دانست چکار کند.آنقدر هیکلش درشت بود که بدون سلاح هم با همین دستهای عربی اش می توانست همه را بفرستد آن دنیا؛ راننده مِن ومِن میکرد؛ ماهم با هم جر وبحث می کردیم که باز کردن شیشه نفعش به ضررش می چربد یا نه .آخرش راننده فارغ از مذاکرات فارس ها خودش یکدل شد و شیشه را پایین کشید.به عربی چیزی به راننده گفت که او پیاده شد.چشم ماهم دنبال این دوتا می چرخید تا اینکه ماشین را کامل دور زدند و رسیدند آن طرفش .درِ کِشویی که باز شد ، مردی عرب مثل افسرهای عراقی فیلمهای جنگی که چفیه عربیش را دور گردنش انداخته بود ، با ابهت آمد جلو.ابروها و سبیل کلفتش با هم موازی بودند. نگاهی داخل ماشین کرد وبا چشمش از همه عکس گرفت.چیزی پرسید که راننده جوابش را داد. " ایرانی." رو به ما کرد و دوباره چیزی پرسید که یکی جوابش داد: "مشهد،مشهد" _"چی گفت؟" "میگه کجایی هستید؟" ذکر ،روی لبمان خشک نمی شد و دنبال تفنگش می گشتیم.دستش را داخل جیبش که برد یا ابالفضل ها بلند شد.از راننده چیزی پرسید که او هم حرفی جوابش داد .به ما اشاره کرد و دستش را توی هوا به سمت مان نشانه رفت و همه جمع را شمرد. حرفهایی به عربی نثارمان کرد ؛دستش را که از جیبش درآورد توی دستش چیزی بود که........". زائر کاظمین برایم از چیزی گفت که وقتی مرد عرب از جیبش درآورد، قضاوتهای زائرها را شرم کرد و روی صورت شان نشاند. وقتی دوباره دست مرد به ماشینشان کوبیده شد ،تازه فهمیدند چه حرفی نثارشان کرده بود: "همه اینها مهمان امام رضا؛مهمان من". کرایه۱۱ نفر ،هر نفر ۱۲۰تومان. 🍃خرده نوشت های اربعینی🍃 🔹گاهی با دوستان🔹 @gahneveshtha
یارب الحسین. 🗒روز شمار اربعین ۲۵روز مانده تا اربعین ⬅️ یادآوری :توصیه حضرت آیت الله مصباح یزدی به چله‌ی از عاشورا تا اربعین @gahneveshtha
یارب الحسین. 🗒روز شمار اربعین ۲۴روز مانده تا اربعین ⬅️ یادآوری :توصیه حضرت آیت الله مصباح یزدی به چله‌ی از عاشورا تا اربعین @gahneveshtha
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد سالهای پیش به یاد نعمت زیارت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاهو 🗒روز شمار اربعین ۲۳روز مانده تا اربعین ⬅️ یادآوری :توصیه حضرت آیت الله مصباح یزدی به چله‌ی از عاشورا تا اربعین @gahneveshtha