#بازی_خونی یعنی ندانستن قاعده روایت
خیلی دوست دارم سوژه حماسه آمل را به سینمای غرب سفارش بدهیم و خروجیاش را مقایسه کنیم با محصول سینمای خودمان.
طولانی و ملالآور، شروع با تاخیر
@gahnevis
۱۹ بهمن
#بچهی_مردم، فیلمی که نشان داد میشود خوب بود به جز قاببندی آخرش
در سالن سینما، سه خانواده چند فرزندی، آن هم با بچه پسرهای قدونیمقدشان، مرا بر آن داشت که همانجا جستجو کنم ببینم مخاطب فیلم چه رده سنی است؟
بیشک بدلیل چند صحنه و دیالوگ، فیلمی نیست که بخواهم بعدها با فرزندانم آن را ببینم ولی در مجموع فیلم، موردپسندم بود.
داستان، بازیها، شخصیتپردازی همه قابل قبول بودند.
فقط کاش آخرش با آن قاببندی تمام نمیشد؛ و کاش گریم مرد ساندویچی در میانسالی قویتر میبود.
@gahnevis
۲۰ بهمن
۲۱ بهمن
#آقای_جمهوری_اسلامی !
جوان ۴۶ سالۀ دوستداشتنی!
این من هستم با آلا و طاها؛ هر دویشان از دیروز سرما خوردند. منِ مراقبام میگفت: «امروز در این سرمای هوا نباید پا به راهپیمایی بگذارند»؛ اما منِ مراقب همسرم میگفت:«لباس گرم بپوشند، ماسک بزنند و حتما به راهپیمایی بروند!»
.
.
فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که منِ مراقب همسرم راست میگوید؛ بچههایمان باید یاد بگیرند بیش از اینها پای انقلاب و خاکشان بایستند.
@gahnevis
۲۲ بهمن
آقا جان!
تو از سلیمان نبی بالاتر
من از آن مور پایینتر
گوشم را شنوا کن تا علیک السلامات را بشنوم.
@gahnevis
۲۵ بهمن
۲۸ بهمن
#فرستنده_ناشناس
صبح که وارد سازمان شدم، جعبهای روی پیشخوان نگهبانی دیدم؛ نگهبانها چیزی نگفتند، من هم که مطمئن بودم چیزی نخریدهام، راهم را به سمت آسانسور گرفتم و رفتم.
مثل هر روز، اول اتوماسیون اداری را باز کردم. یک نامه رسیده بود. مشغول جواب دادناش شدم. آبدارچی وارد شد؛ سلام داد و لیوانِ روی میز را برداشت. طول کشید تا برگردد. وقتی برگشت هنوز داشتم جواب همان نامه را میدادم. وارد میداندید ام که شد، دستانم روی صفحه کلید شُل شد. سینیاش را روی همان جعبهای گذاشته بود که صبح جلوی نگهبانی دیده بودم.
«ببخشید طول کشید، از نگهبانی زنگ زدن، گفتن براتون بسته اومده، رفتم بیارم طول کشید.»
منتظر جوابم نشد؛ رفت و مرا با بخار آبجوش داخل لیوان و جعبه تنها گذاشت. زبانه کاتر که روی جعبه نشست، شخمزدن مغزم هنوز تمام نشده بود ولی مطمئن بودم هیچ خریدی نداشتم. به محض دیدن سبزی جلدش، فهمیدم #درخت_انجیر_معابد است. دوست داشتم کتاب را بخرم ولی نخریده بودم. بسته از #ایران_کتاب ارسال شده بود. فرستنده نداشت.
حالا من بودم و کتابی که از دل جعبه بیرون آمده بود و سئوالی که مغزم را داشت میجوید.
چه کسی کتاب را برایم فرستاده است؟
ضمن تشکر از فرستنده ناشناس، از همین تریبون درخواست میکنم خودش را معرفی کند تا چسب روکش کتاب را باز کنم وگرنه داخل کتابخانه میماند تا...
@gahnevis
۲۸ بهمن
۵ اسفند
امروز عصر، رونمایی جناب ایشان بود؛ شماره چهار #مُدام با موضوع خواب.
خودم آدم خواب ببینی نیستم، البته گویا میبینم و خاطرم نمیماند ولی با خواندن این شماره #مدام، به خواب دیگران سرک کشیدم.
دوست دارم یک بزرگوار دیگر را در این لذت سهیم کنم. اگر تمایل دارید به اینجا مراجعه کنید.
مهلت شرکت در قرعهکشی یک جلد #مُدام
پنجشنبه ۹ اسفند ساعت ۲۱
@gahnevis
۶ اسفند
در ص۵۷ این روایت آمده:
گروهی از محققان در یک مرکز سلامت روان در شهر مانهایم آلمان اخیراً در یک تحقیقات آماری گسترده به این نتیجه رسیدهاند که ده موضوع تکرار شونده در خوابهای انسانها مشترک است: ... پُرتکرارترین موضوع در این تحقیقات احساس شکست و درماندگی است؛ دیر رسیدن، گم شدن، ناتوانی در صحبت کردن یا بعضی کارهای دیگر. در میان این شکستهای موفق نشدن در یک امتحان از نظر محققان تکراریترین کابوس است.
مجله #مُدام
شماره چهار ویژه خواب
@gahnevis
۸ اسفند