[وقتی توی خوشی و غمت از کسی انتظار نداری اونوقت برنده ای..💚💗]
👱♀ #دخترونه #پروف #دختر_پاییز
🍁🍁🍁__________________________
#انگیزشی #انرژی_مثبت #دختران_قوی
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 درحال کار روی یه کار مذهبی وسفارش جدید و جذاب ازونا که خودم خیلی دوسش دارم وباعشق کارمیکنم😊
🔮منتظر باشید بزودی تکمیل شده کارو میبینید
🍁🍁🍁__________________________
#آموزش_نقاشی #آموزش_نقاشی_روی_سفال
#کلیپ #پشت_صحنه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
🎨 #دیوارکوب_پرنده
با طرح لانه عشق
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌸 دیوارکوب گل وپرنده
🌸دکوری زیبا برای پذیرایی منزل شما،یا هدیه به عزیزان یا دکور محل کار، باتکنیک برجسته
❤️دوسش داری؟
معطل چی هستی دایرکت بده راهنمایی کنم باید چکار کنی برای سفارش و اطلاع ازقیمت، توکانال هم قیمت همه ی کارها هست
اینم ای دی من🤗🌹👇
@paeezan27
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#دکوری #دیوارکوب_پرنده #گنجشک #دیوارکوب_پرنده_و_درخت #ایده #ایده_جهت_سفارش
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 #عشقینه ✨ #چند_دقیقہ_دلت_را_آرام_ڪن ✍ سید مهدے بنے هاشمے 🌹 #قسمت_بیست_و_هفتم یعنے ...
🍁دختر پاییز:
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چند_دقیقہ_دلت_را_آرام_ڪن
✍سید مهدے بنے هاشمے
🌹 #قسمت_بیست_و_هشتم
بهم نگاه کرد👀 و با چشمهای قرمز پر از اشکش😭 گفت:
-چرا؟!😢
-چی چرا؟؟😯😯
-شما دعا کردید که شهید نشم؟!😢
سرم رو پایین انداختم😔
-وقتی تیر🔫 خوردم و خون زیادی ازم میرفت یه جا دیگه حس کردم هیچ دردی ندارم...حس کردم سبک شدم...جایی افتاده بودم که هیچکس پیدام نمیکرد...هیچکس...چشمام بسته بود...تو خیالم داشتم به سمت یه باغی حرکت میکردم🚶♀😊...اما در باغ بسته بود🚪😔...از توی باغ صدای خنده های😅 اشنایی میومد😢...صدای خنده سید ابراهیم😢...صدای خنده سید محمد😢...صدای خنده محمدرضا😢...خواستم برم تو که یه نفر دستم✋ رو گرفت.
نگاش کردم و گفت شما نمیتونی بری😢
گفتم چرا؟؟😯
گفت امام رضا فرمان داده هنوز وقتش نشده و برگردونینش😔😢
یهو از اون حالت پریدم و بیرون اومدم
.دیدم تو امبولانسم🚑 و پیدام کردن😢
شما از امام رضا خواستید شهید نشم؟!😐
اخه من تو مشهد کلی از آقا التماس کردم شهادتم رو بهم بده😓
اونوقت...
-اشک تو چشمام حلقه بسته بود😭 نمیدونستم چی جوابشو بدم و گفتم
- آقاسید فکر نمیکردم اینقدر نامرد باشی😐
میخواستی بری و خودت به عشقت❤️ برسی ولی من رو با یه عمر حسرت تنها بزاری؟! این رسمشه؟؟😔
-الانم که برگشتم هم فرقی نداره😐
خواهر اون نامه📜 اون حرفها همه رو فراموش کنین...
من دیگه اون آقاسید نیستم...😔
-چی فرق کرده توی شما؟! ایمانتون؟!غیرتتون؟! سوادتون؟؟ درکتون؟! چی فرق کرده؟!😡😕
-نمی بینید؟؟😐
من دیگه حتی نمیتونم سر پای خودم وایسم😔
حتی نمیتونم دو رکعت نماز ایستاده بخونم😢
نمیتونم رانندگی کنم😔
برای کوچیک ترین چیزها باید به جایی تکیه کنم اونوقت از من میخواین مرد زندگی و تکیه گاه باشم؟!😔
-این چیزها برای من باید مهم باشه که نیست.نظر شما هم برای خودتون😐
-لازم نیست کسی بهم ترحم کنه😑
-میخواید اسمش رو بزارید ترحم یا هرچیز دیگه ولی برای من فقط یه اسم داره😊
عین
شین
قاف...❤️💜💚
-لااله الا الله😐
به نظرم شما فقط دارید احساسی حرف میزنید😒
-اتفاقا هیچ موقع اینقدر عاقل نبودم☺
با بلند شدن صدای ما، زهرا و مادر سید اومدن توی اطاق و مادر وقتی بعد اومدن اولین بار صدای پسرش رو شنید از شدت گریه😭 بغلش کرد...من هم اروم اروم اطاق رو ترک کردم و اومدم تو پذیرایی خونشون.
بعد یه ربع مادر سید و زهرا هم اومدن بیرون و در اطاق رو بستن🚪
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان
زهراگفت:
این خانم..
این خانم..
همون کسی هستن که...😍😌
ادامه_دارد...🍃
🥀🥀🥀___________________________
#رمان_مذهبی #رمان_عاشقانه #رمان
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 #عشقینه ✨ #چند_دقیقہ_دلت_را_آرام_ڪن ✍سید مهدے بنے هاشمے 🌹 #قسمت_بیست_و_ه
🍁دختر پاییز:
💚🔅💛🔅💙🔅💜
#عشقینه
#قسمت_بیست_و_نهم
سیــدمهدےهاشــمے
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟!😯
زهرا: خاله جان این خانم
این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود☺
-اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه😯
-دیگه دیگه 😆
صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم😶دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود😕
مادر سید گفت دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد☺معلومه شما با بقیه براش فرق داری☺
زهرا: خاله جون حتی با من😐😉
-حتی با تو زهرا جان 😄
دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون😢میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده😢باور کرده بودم که پسرم شهید شده😔ولی خدا رو شکر که برگشت🙏
-خدا رو شکر🙏
یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم😐
-خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید 😔
من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم😕
اینکه یا شهید میشم
یا سالم برمیگردم
اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...😔
شما هم دخترید و با کلی ارزو
ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید😕
با هم کوه برید 😕
با هم بدویید 😕
ولی من..😔
بهتره بیشتر از این اینجا نمونید😔
-نه این حرفها نیست😑بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.😐
-نه اینجور نیست😯
لا اله الا الله😐
-من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده...
این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید😐
و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید😔
-خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین😕
-من حرفهام رو زدم
خداحافظ😐
و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم
یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو
-ریحانه؟؟ بیداری؟؟😯
-اره مامان😴
-ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!😯
-چی؟! 😯نه فک نکنم..چطور مگه؟؟😕
-اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست
میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه😐
-چی؟! خواستگاری؟!😐کی بود؟
-فک کنم گفت خانم علوی😐
ادامه دارد.....
🥀🥀🥀___________________________
#رمان #رمان_مذهبی #رمان_عاشقانه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکلمه دیالوگ کاتون جودی
باصدای دختر پاییز
دیالوگ کاتون جودی ابوت برای همه خاطره انگیز،با صدای خودم ضبط کردم امیدوارم دوست داشته باشید😅🙏🌸
💁♀همراه با کلیپ آب وآینه ، ارائه آینه چوبی با نقاشی جودی ابوت،و آهنگ خاطره انگیز کارتون جودی
👒آینه چوبی دسته دار نقاشی شده
با یه طرح نوستالژیک، یک طرف نقاشی جودی ابوت،یک طرف آینه👓👍👩🎤
👗باب دل دختران خوش ذوق💄👱♀
وعلاقه مند به شخصیت دوست داشتنی جودی
💰دوست داشتید جهت سفارش مجدد این کار دایرکت هماهنگ کنید😉😄😎
🙋♀کیا به کارتون جودی ابوت علاقه دارن؟
🧥👗👠👗👚👠👒👑👛👜👓💁♀
💑بابا لنگ دراز عزیزم
تمام دلخوشی دنیای من به این است،که ندانی ودوستت بدارم
💑وقتی میفهمی ومیرانی ام،چیزی درون دلم فرو میریزد ...چیزی شبیه غرور
💑بابا لنگ دراز عزیزم ،لطفا گاهی خودت رابه نفهمیدن بزن،وبگذار دوستت بدارم
__________________
#جودی_ابوت #دوبله
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💚🔅💛🔅💙🔅💜 #عشقینه #قسمت_بیست_و_نهم سیــدمهدےهاشــمے #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن مادر س
🍁دختر پاییز:
💚🔅💛🔅💙🔅💜
#عشقینه
#قسمت_سی_ام
سیــدمهدےهاشــمے
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
-فک ڪنم گفت علوی
-چییی😯😯علوی؟!؟!
-میشناسیش؟؟همکلاسیتونه؟؟😯
-چی؟!😨 ها؟!ا😕آهان..اره..فک کنم بشناسم☺
بعد اینکه مامان از اتاقم بیرون رفت نمیدونستم از شدت ذوق زدگی چیکار کنم 😊😊یعنی بالاخره راضی شد بیاد؟! 😯 ولی شاید یه علوی دیگه باشه؟!😯نه بابا مگه چند تا علوی داریم که هم دانشگاهی هم باشه.
تو همین فکرها بودم که زهرا برام یه استیکر لبخند😊 فرستاد
منظورش رو فهمیدم و مطمئن شدم که خواستگار اقا سیده😊
-سلام زهرایی..خوبی؟!
-ممنونم..ولی فک کنم الان تو بهتری 😊😊😆
-زهرا؟؟ چطوری حالا راضی شدن؟؟😯
-دیگه با اون قهرهایی که شما میکنی اگه راضی نمیشد جای تعجب داشت😃
-ای بابا 😂😂
روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید...دل تو دلم نبود😕...هم یه جوری ذوق داشتم و هم یه جوری استرس شدید امانمو بریده بود..یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون میدن؟! یعنی سید خودش چیکار میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟! 😔
و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت..😕
اصلا حوصله عیچ کاری نداشتم و دوست داشتم سریع تر شب بشه😊
بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن؟؟
حالا این پسره چی میخونه؟؟
وضعشون چطوریه؟!
و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد
هرچی ساعت به شب نزدیک تر میشد ضربان قلب منم بیشتر میشد...صدای کوبیدن قلبمو به راحتی میشنیدم.
خلاصه شب شد و همه چیز آماده بود که زنگ در صدا خورد.😓
از لای در اشپزخونه یواشکی نگاه میکردم😞
اول مادر سید که یه خانم میانسال بل چادر مشکی بود وارد شد و بعدش باباش که یه اقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود و پشت سرشون هم دیدم سید روی ویلچر نشسته و زهرا که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه و بعدش ویلچر رو اروم حرکت داد به سمت داخل..
با دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد😢
تو دلم میگفتم به خونه خانم آیندت خوش اومدی😊
بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه و با یه قیافه متعجبانه گفت:
شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆
آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊
که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺
ادامه دارد.....
🥀🥀🥀___________________________
#رمان_عاشقانه #رمان_مذهبی #رمان
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
هدایت شده از 🌱صراط🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◗غافلان «تشدید» مےخوانند و عشّاقِ تو تـاج🌿'
اےبنازم «میم» نامت با مشدّد بودنش":)✨
🔹#عید_مبعث
🔹#استوری
🥀🥀🥀___________________________
🥀 @raheeshgh88
🌿عید مبعث مبارک✨🌿
💎تابلو مذهبی
#محمد_علیه_السلام
💎تابلو مذهبی مناسبتی ، نقش حرم مطهر پیامبر که برجسته کارشده، و همراه با نوشته یا محمد، وکارشده روی بوم، یه کارشکیل و زیبا
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔰رسول خدا صلى الله عليه و آله:إسمعوا وَ أطیعوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهِ الْأَمْرِ، فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ.
🔴از حاکمان الهی اطاعت کنید و گوش به فرمان باشید زیرا اطاعت از رهبری مایه «وحدت امت اسلام» است.
📚امالی مفید،ج۱،
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💎قابل اجرا در سایز های دلخواه شما
💎قیمت: براساس سایز بوم خواهد بود
جهت اطلاع از قیمت وسفارش دایرکت درخدمت هستیم با این آی دی هماهنگ کنید🙏👇
@paeezan27
💎تابلو های نقاشی روی بوم درعین خاص بودن شون به هر رنگ ودکوری ست میشن
💎مناسب برای، هدیه به دوستان مذهبی، یا دکور منزل، یا دکور محل کار، یا دکور مسجد و حسینیه
💎 نظرتونه؟
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
#تابلو #تابلو_مذهبی #آیه #تابلو_نوشته #تابلو_ورق_طلا #نقاشی_روی_بوم #تابلو_دکوراتیو #تابلو_مدرن #ایده #تابلو_مذهبی
#تابلو_نوشته #دکوری_مذهبی #دکور_مسجد #ایده_جهت_سفارش #ژورنالی
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💚🔅💛🔅💙🔅💜 #عشقینه #قسمت_سی_ام سیــدمهدےهاشــمے #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن -فک ڪنم گف
🍁دختر پاییز:
💛🔅💚🔅💙
#عشقینه
#قسمت_سی_و_یکم
سیدمهدے هاشمی
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن بابا رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو و گفت شما رسم نداریم اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊
که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺
-با شنیدنش لحن صدای بابام عوض شد.. چون اشپزخونه پشت بابام بود نمیتونستم دقیق ببینمش ولی با لحن خاصی گفت شوخی میکنید؟! .
که پدر سید گفت نه به خدا شوخیمون چیه...اقای مهندس و ان شا الله ماه داماد اینده همین ایشون هستن
با شنیدن داماد یه تبسم خاصی رو لب سید اومد و سرشو پایین انداخت☺
ولی دیدم بابام از جاش بلند شد و صداشو بلند کرد و گفت : اقا شما چه فکری با خودتون کردید که اومدید اینجا؟؟
فکر کردید دختر دسته ی گل من به شما جواب مثبت میده...
همین الانش کلی خواستگار سالم و پولدار داره ولی محل نمیکنه اونوقت شما با پسر معلولت پا شدی اومدی اینجا خواستگاری؟! 😡
جمع کنید آقا...
زهرا خواست حرفی بزنه ولی سید با حرکت دستش جلوشو گرفت و اجازه نداد😕
پدر سید اروم با صدای گرفته ای گفت پس بهتره ما رفع مزاحمت کنیم😔
-هر جور راحتید...
ولی ادم لقمه رو اندازه دهنش میگیره...
-مادر و پدر سید بلند شدن و زهرا هم اروم ویلچر رو هل میداد به سمت در...
انگار آوار خراب شده بود روی سرم😢
نمیتونستم نفس بکشم و دلم میخواست زار زار گریه کنم😔...پاهام سست شده بود...میخواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد😢.. دلم رو به دریا زدم و رفتم بیرون...
پدر و مادر سید از در خروجی بیرون رفته بودن و سید و زهرا رسیده بودی لای در
بغضمو قورت دادم و اروم به زور صدام در اومد و سلام گفتم...😢
بابام سریع برگشت و گفت تو چرا بیرون اومدی😯...برو توی اتاقت
ولی اصلا صداشو نمیشنیدم..
-زهرا بهم سلام کرد ولی سید رو دیدم که اروم سرش رو بالا اورد و باهام چشم تو چشم شد...
اشکی که گوشه ی چشمش حلقه زده بود اروم سر خورد و تا روی ریشش اومد.😢
سرش رو پایین انداخت و اروم به زهرا گفت بریم...
و زهرا هم ویلچر رو به سمت بیرون هل داد...
بعد اینکه رفتن و در رو بستن من فقط گریه میکردم😭😭
بابام خیلی عصبانی بود و فقط غر میزد...😠
مسخرش رو در آوردن😡
یه کاره پا شدن اومدن خونه ما خواستگاری
و رو کرد به سمت من و گفت: تو میدونستی پسره فلجه؟!
-منم با گریه گفتم😢بابا اون فلج نیست😢جانبازه😔
-حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی یه آدم عادی نیست😠
ادامه دارد....
🥀🥀🥀___________________________
#رمان #رمان_مذهبی #رمان_عاشقانه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💛🔅💚🔅💙 #عشقینه #قسمت_سی_و_یکم سیدمهدے هاشمی #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن بعد اینکه زه
🍁دختر پاییز:
💛🔅💚🔅💙
#عشقینه
✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹قسـمـت سی_و_دو
-بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...
که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😡در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که
میدونستم بحث بی فایده هست...اشکامو😭 به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم..وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود😔
مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...
-اخه شما که حال منو نمیدونی مامان...دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😞
-من حال تورو نمیدونم؟! ههه...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😌
-یعنی چی مامان؟!😳
-یعنی اینکه....هیچی...
ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد
با کلی افکار و قیافه مختلف
نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن
نمیگم مذهبی باشه یا نباشه
ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه
اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال صبح شد و دلم گرفته بود دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش
هیچکی نبود باهاش درد دل کنم یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم..
نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!
چرا دیگه خودشه حالا چیکار کنم
اروم جلو رفتم
-سلام
-سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟😊
-دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟!
-محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد.
-زهرا نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم...
-این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم
اروم به سمت مزار حرکت کردم.و وارد یادمان شدم.صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد
ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم
ادامه دارد...
🥀🥀🥀___________________________
#رمان_مذهبی #رمان #رمان_عاشقانه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
#بکگراند
هميشه اميدوار زندگي كن
هميشه براي آينده ات برنامه ريزي كن
دنيا سخت است
ولي با تلاش آسان ميشود
پس هيچوقت براي رسيدن دير نيست
هر روز مرور کن اهدافت را
شك نكن به تمام آنها خواهي رسيد ...🌱
🍁🍁🍁__________________________
#پسزمینه #والپیپر #عکسنوشته #انرژی_مثبت
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
🎨 #دیوارکوب_ورق_طلا
#دیوارکوب_ست
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌸 دیوارکوب ست ورق طلا باطرح برگ وگل
🌸دکوری زیبا برای پذیرایی منزل شما،یا هدیه به عزیزان یا دکور محل کار
❤️دوسش داری؟
معطل چی هستی دایرکت بده راهنمایی کنم باید چکار کنی برای سفارش و اطلاع ازقیمت
اینم ای دی من🤗🌹👇
@paeezan27
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#ایده #ایده_بگیر #ایده_جهت_سفارش
#ژورنالی #دیوارکوب_گل_و_گیاه #دیوارکوب_برگ #دیوارکوب_برگ_انجیری #دیوارکوب_ست #دیوارکوب_منظره #دیوارکوب_ورق_طلا
#گل #ورق_طلا #دیوارکوب_سفالی
🍁🍁🍁————————🍁🍁🍁
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
این استیکرو خودم ساختم با لینک کانال خودم😁☺️😎💪💪👇
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💛🔅💚🔅💙 #عشقینه ✨#چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹قسـمـت س
🍁دختر پاییز:
٪💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_سی_و_سوم
ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم
دیدم با بغض داره درد دل میکنه
-شهدا چی شد؟!مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟! که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن
دلم خیلی براش میسوخت...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش...
نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم...
فقط آروم گفتم: سلام آقا سید
اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن
-اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟!
-خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه...
لااله الا الله
-قلبی چطور؟!اینقدر راحت جا زدید؟!من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟ یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟!
چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟!این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟!
-من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟
-چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟
-چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم...حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟!
-اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست...
ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟!
حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ
بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت:
ریحانه خانم(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه
برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه...
خداحافظ...
و از محوطه بیرون اومدم...
چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم...روزها برام تکراری و بیخود میگذشت..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد.
ادامه دارد...🍃
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#رمان #رمان_عاشقانه #رمان_مذهبی
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش نقاشی روی سفال
📲 طریقه کشیدن دیوارکوب پرنده با اکریلیک
📲 تو این کلیپ رایگان به شما یاد میدم که چطوری براحتی کبوتر کبکشید🤗
کشیدن نقاشی اکریلیک به سبک رئال کمی قلق خاص خودشو داره وباید با ظرافت انجام داد
📲 حتما کلیپ وباز کن نکات مهم تو کلیپ هست🤗🌹
📲راستی میخام دوره آموزشی نقاشی روی سفال بزودی آماده کنم، برای دوستانی که علاقه دارن یاد بگیرن، خوب؟
📲تاحالا کلیپ اموزشی خیلی توکانال نذاشتم ولی سعی میکنم ازین به بعد گاهی بذارم
📲مفید بود؟ دوست داشتید؟ منکه عاشق منظره ام و دوست دارم همش ازین سفارش ها بگیرم🤗😅💪
🍁🍁🍁__________________________
#آموزشی #کلیپ_آموزشی #آموزش_نقاشی_روی_سفال #آموزش_رایگان #دوره_آموزشی #دیوارکوب_پرنده
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
4_5958515770211174526.mp3
7.09M
#محسن_یگانه
🍁دختر پاییز:
🎤 #محسن_یگانه
🎧 گناهی ندارم😭
#موزیک
دلتنگی💞😔💔 آهنگ غمگین عاشقانه
#موزیڪ🎼
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼
💽 #ترانه #موسیقی_عاشقانه #موزیک_بیکلام
#موسیقی #آرامش #ترانه #غمگین #آهنگ_صوتی #محسن_یگانه
📲ممنون که با لینک کانال فوروارد میکنید🤗🙏🌹
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🎧 بفرستید برای دوستانتان
👇👇
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
#انگیزشی🌧🚏⛹♀
معني كلمه ی قوی رو فقط کسايی با تمام وجودشون درک میکنن که با وجود ضربه هايی که تو زندگیشون خوردن، رنج هايی که به تنهايی به دوش کشیدن، درد هايی که تو سینه پنهون کردن، اشکايی که يواشكی ريختن، هزار بار به ته رسیدن، اما برای بار هزار و یکم بلند شدن و ادامه دادن!
اینا اگه حتی هیچکی هم پشتتون نباشه خودشون دوباره از همونجا که زخم خوردن جوونه میزنن، سبز میشن، و ثمر میدن...
درست مثل تو.. درست مثل من..!💪
🍁🍁🍁__________________________
#انگیزشی #موفقیت #متن_گرافی #انرژی_مثبت
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
💑تابلو عاشقانه به سبک ورق طلا
💑دکوری زیبا و شیک برای دکور اتاق خواب زوج های جوان
💑 ورق بزن ببین چقد دکور اتاق با این تابلو شیک و خاص میشه
💑هویت بصری هر فضایی با وسایلی که ما انتخاب ما انتخاب میکنیم با این تابلو فضای اتاق خوابتونو عاشقانه کنید😍❤️
💑برای سفارش ، هماهنگی واطلاع از قیمت با این آی دی دایرکت بدید👇
@paeezan27
و یا ازطریق شماره واتساپ که بیو زدیم
💑تابلو ژورنالی ولی قابل سفارش واجراست در سایز دلخواه شما🌹🙏
💑شما میتونید با پرو مجازی ،قبل از خرید تابلوی مورد نظرتونو رو تو خونه تون ببینید ، اگه علاقه داشتید و قصد خرید برای پرو تابلو و دیوارکوب داشتید
کلمه تابلو، رو دایرکت بفرستید تا مشاوره رایگان بگیرید، فقط کافیه عکس ارسال کنید ،تابلو نتخابی رو با نرم افزار رو دکور اتاق تون قرار میدیم که ببینید 🤗🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
When the world was created you were also created to beautify it , You have done your work perfectly all world is smiling for you today
Happy women’s day
زمانی که این جهان خلق شد ، تو نیز خلق شدی تا به این جهان زیبایی ببخشی ، تو کارت را به نحو احسن انجام دادی ، تمام دنیا امروز به تو لبخند میزنند
#عاشقانه #تابلو_عاشقانه #مینیمال #تابلو_مینیمال #ورق_طلا #تابلو_ورق_طلا #تابلو_مدرن #نقاشی_روی_بوم #تابلو_دکوراتیو #تابلو_مدرن #ژورنالی #ایده_جهت_سفارش #روز_زن #نقاشی_عاشقانه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 🍁 @gallerydpaeez27
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ممنون که لایک و برای دوستان فوروارد میکنید😊🌸🙏
❤️ دیوارکوب ست گل سفارش مشتری خوش ذوق ما از امیدیه،مرسی ازین انتخاب تون🤗🌹
❤️تو دیوار هرخونه ای باید یه اثر هنری باشه ،پس اون چیزی که میخاید بسپرید به دختر پاییز تا رؤیا هاتونو به یه اثر هنری تبدیل کنه🤗
❤️سفارش از طریق دایرکت 👇
🍁 @paeezan27
❤️ست هشت تایی گل
،۳ عدد ۱۵ سانت ،۴ عدد ۲۰ سانت و ۱ عدد ۲۵ سانت
❤️مراحل سفارش دیوارکوب: 👇
بعد از انتخاب طرح ۷۰ درصد هزینه ابتدای کار واریز میکنید از طریق کارت به کارت ،وقتی دیوارکوب آماده شد ،عکس وفیلم کار برایتان ارسال خواهد شد ،بعد از تسویه ۳۰ درصد مابقی از طریق اداره پست برایتان ارسال میشود ، ارسال_به_سراسر_کشور هست 🤗🌹
🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡
می گویم دوستَت دارم
می شکُفی
گلهای باغچه تقلید می کنند
خدا می خندد و می گوید:
امان از عشق
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁🍁🍁__________________________
#دیوارکوب_گل #گل #دیوارکوب_ست #ست_دیوارکوب #بابونه #امیدیه #خوزستان #سفارش_مشتری #دیوارکوب_آفتابگردون #آفتابگردون #بالرین
🍁 @gallerydpaeez27
🍁دختر پاییز:
❤️ممنون که لایک و برای دوستان فوروارد میکنید😊🌸🙏
❤️ #دیوارکوب_ست #گل سفارش مشتری خوش ذوق ما از امیدیه،مرسی ازین انتخاب تون🤗🌹
❤️تو دیوار هرخونه ای باید یه اثر هنری باشه ،پس اون چیزی که میخاید بسپرید به دختر پاییز تا رؤیا هاتونو به یه اثر هنری تبدیل کنه🤗
❤️سفارش از طریق دایرکت 👇
@paeezan27
❤️ست هشت تایی گل
،۳ عدد ۱۵ سانت ،۴ عدد ۲۰ سانت و ۱ عدد ۲۵ سانت
❤️قیمت کل ست هشتایی: ۱۴٠٠
❤️مراحل سفارش دیوارکوب: 👇
بعد از انتخاب طرح ۷۰ درصد هزینه ابتدای کار واریز میکنید از طریق کارت به کارت ،وقتی دیوارکوب آماده شد ،عکس وفیلم کار برایتان ارسال خواهد شد ،بعد از تسویه ۳۰ درصد مابقی از طریق اداره پست برایتان ارسال میشود ، #ارسال_به_سراسر_کشور هست وهزینه پست رایگان می باشید🤗🌹
🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡🏡
می گویم دوستَت دارم
می شکُفی
گلهای باغچه تقلید می کنند
خدا می خندد و می گوید:
امان از عشق!
.
#حامد_نیازی
🌸🌸💐💐💐💐💐💐💐
#کد_دیوارکوب: #ست_دیوارکوب #دیوارکوب_گل #دیوارکوب_منظره #گل #منظره #چیدمان_منزل #دکوراسیون_منزل #دکوری_خاص
#ست #دیوارکوب_های_دختر_پاییز #خوزستان #سفارش_مشتری #امیدیه
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
🎨 #دیوارکوب_پرنده
با طرح لانه عشق
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌸 دیوارکوب گل وپرنده
🌸دکوری زیبا برای پذیرایی منزل شما،یا هدیه به عزیزان یا دکور محل کار، باتکنیک برجسته
❤️دوسش داری؟
معطل چی هستی دایرکت بده راهنمایی کنم باید چکار کنی برای سفارش و اطلاع ازقیمت، توکانال هم قیمت همه ی کارها هست
اینم ای دی من🤗🌹👇
@paeezan27
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#دکوری #دیوارکوب_پرنده #گنجشک #دیوارکوب_پرنده_و_درخت #ایده #ایده_جهت_سفارش
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
🎨 #دیوارکوب_پرنده
با طرح لانه عشق
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
🌸 دیوارکوب گل وپرنده
🌸دکوری زیبا برای پذیرایی منزل شما،یا هدیه به عزیزان یا دکور محل کار، باتکنیک برجسته
❤️دوسش داری؟
معطل چی هستی دایرکت بده راهنمایی کنم باید چکار کنی برای سفارش و اطلاع ازقیمت، توکانال هم قیمت همه ی کارها هست
اینم ای دی من🤗🌹👇
@paeezan27
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#دکوری #دیوارکوب_پرنده #گنجشک #دیوارکوب_پرنده_و_درخت #ایده #ایده_جهت_سفارش
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: ٪💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 #عشقینه ✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 #ق
🍁دختر پاییز:
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_ســے_و_چهارم
تا اینکه نصفه شب دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد...سریع خودمو رسوندم بالاسرش...دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه
-چی شده مامان؟!
-ریحانه...ریحانه...این پسره اسمش چیه؟؟
-کدوم پسره؟! چی میگید؟!
-عههه...همین که اومده بود خواستگاریت
- اها...اسمشون سید محمد مهدی هست
-با گفتن اسمش گریه های مامان بیشتر شد
بابام هم کم کم نگران شده بود و میخواست اورژانس خبر کنه
-حالا چی شده مامان؟!
-خواب خانم جون رو دیدم (مادربزرگم و همون که اولین بار بهم نماز خوندن یاد داده بود)
با همون چادری که همیشه میزاشت توی خونه قدیمیمون بودم دیدم در باز شد اومد تو ولی به من هیچ توجهی نمیکرد و ناراحت بود گفتم مامان چی شده؟! گفت تو ابروی منو پیش حضرت زهرا بردی
گفتم چرا؟!
گفت خانم میگه برای خواستگاری نوه اش اومده خونه شما ولی بیرونشون کردین گفت به دخترت بگو تو که میترسی محمد مهدی نتونه از دخترت مراقب کنه..این پسر از حرم دختر من مراقبت کرده چطور از مراقبت دختر تو برنمیاد.
خانم جون اینارو تو خواب گفت و پا شد و با گریه رفت
که بابام گفت: این حرفها چیه زن...حتما غذای سنگین خورده بودی
که مامان با گریه میگفت من هیچوقت خوابام غلط نیست مامانم بعد مدتها اومده تو خوابم و از من دلگیر بود
ما بد کردیم...نباید بیرونشون میکردیم..
-ولمون کن خانم...میخوای دخترتو بدبخت کنی که چی؟! یه مرده خوشحال بشه
-تو از کجا میدونی بدبخت میشه مرد؟؟
-از اونجا تو جامعه به اون اقا نه کار میدن نه پست اجتماعی میدن نه میتونه رانندگی کنه نه میتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون.بازم بگم؟!
-تو هم خوشبختی رو چه چیزهایی میدونی خوشبختی یعنی دلت کنار یکی اروم باشه چه تو خرابه باشین چه تو کاخ
-این رمانتیک بازیا مال یه سال اول زندگیه..وقتی قسط بانک و اجاره خونه و اسباب کشی و در به دری شروع شد اونموقع میفهمی دلت پیش کی آروم بود و اروم میشه
یک هفته همین بحث تو خونه ما بودو منم هم غذام کم شده بود و هم حرف زدنم و فقط غصه میخوردم مامانمم که وضع روحیش خوب نبود و کلا وضعیت خونمون ریخته بود بهم...
یه روز صبح دیدم بعد مدتها از مینا برام یه پی ام اومد
-سلام ریحانه خوبی؟!
-سلام مینا.چه عجب یادی از ما کردی؟!
-همونقد که شما یاد میکنی ماهم یاد میکنیم میخواستم بگم آخر هفته بله برونمه
-ااااا.. به سلامتی چطور بی خبر؟!حالا اقا داماد کیه؟
-میشناسیش
-میشناسم کیه؟! از بچه های دانشگاست؟؟
-اره
-کدومشون؟!
-اقا احسان
-احسان؟!
-اره...چیه چرا تعجب کردی؟!
-اخه اون که میگفت فقط
-نه بابا...بنده خدا میگه از اول هدفش من بودم...میگفت صحبت درباره تورو بهونه کرده بود که باهام حرف بزنه میگفت چون باباش با بابات همکاره تو رودروایسی و به زور بلند شده اومده خواستگاریت و کلی دعا کرده که تو جواب رد بدی
-اینا رو احسان بهت گفته؟!
-اولا آقا احسان و دوما اره
-به هر حال ان شاالله که خوشبخت بشی به آقا احسانم سلام برسون.
ممنونم...البته از الان میدونم خوشبختم ریحانه خبر نداری هنوز هیچی نشده یه ویلا تو شمال به نامم زدن
-چه خوب...ولی مینا ای کاش میتونستم از جانب یه دوست باهات صحبت کنم ولی میدونم الان هرچی بگم با یه چشم دیگه ای منو میبینی..فقط برات ارزوی خوشبختی میکنم.
-ممنونم...نگران من نباش ریحانه...من از پس کارهام برمیام..پس منتظرتما اخر هفته
-مینا نمیتونم قول بدم که حتما میام
-حتما باید بیای...اتفاقا احسانم اصرار کرد حتما دعوتت کنم.
دلم برای مینا میسوخت...میخواستم خیلی حرفها رو بهش بزنم ولی میدونستم الان فکر میکنه شاید از حسادته و ترجیح دادم سکوت کنم و براش دعا کنم خوشبخت بشه...اخه خیلی دختر مهربون و پاکیه و فقط یکم اعتقاداتش ضعیفه...ای کاش میفهمید خوشبختی فقط ویلا و ماشین و... نیست. و اصل کاری اون ارامشیه که باید حس بشه..
وقتی ماجرای خواب مامان رو به زهرا تعریف کردم کلی پشت تلفن گریه کرد و گفت از وقتی سید ماجرا رو شنیده همیشه تو خودشه و میگه ای کاش کاری از دستش برمیومد.
ادامه دارد...🍃
🥀🥀🥀___________________________
#رمان_عاشقانه #رمان_مذهبی #رمان
🍁 #گالری_دختر_پاییز
🍁 @gallerydpaeez27
تابلو/دیوارکوب/آموزش نقاشی
🍁دختر پاییز: 💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜 #عشقینه ✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن ✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 #قس
🍁دختر پاییز:
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_ســے_و_پنجم
تا اینکه یه روز صبح که بابا داشت از خونه بیرون میرفت و در کوچه رو باز کرد دید اقا سید پشت در با ویلچر نشسته..
-سلام علیکم
-سلام...بازم شما؟!
-اومدم که جواب قطعیمو بگیرم وبرم
-من که بهتون جواب دادم...گفتم شما برای دختر من مناسب نیستید
-شما جواب دادید ولی من میخوام از زبون دخترتون بشنوم.چون تو این زمینه نظر هیچکسی به جز ایشون برای من مهم نیست
-ببین آقا پسر...اوندفعه با احترام گفتم که این موضوع رو فراموش کنین ولی ایندفعه اگه مزاحم بشین دیگه احترامی نیست و پلیس خبر میکنم.
-لا اله الا الله...فک نکنم خواستگاری جرم باشه البته شاید توی محله شما جانبازی جرم باشه...نمیدونم...ولی آقای محترم...شما حرفاتونو زدین منم میخوام حرفامو بزنم...
-گوش میدم فقط سریع تر چون کلی کار دارم...
-اقای تهرانی اینجا نیومدم درباره نحوه تامین زندگیم و این چیزها حرف بزنم..صحبت درباره این چیزها جاش توی جلسه خواستگاریه البته اگه اجازه بدید.
امروز فقط اومدم فقط درباره دلم حرف بزنم...
اقای تهرانی من حق میدم شما نگران اینده دخترتون باشید ولی...
اقای تهرانی
من همه جا گفتم که عشق اول من جهاد و شهادته و همونجور هم که میبینید تو راه این عشقم پاهامو از دست دادم..
قطعا همسر ایندم هم که عشق زندگیم حساب میشه به همین اندازه برام مهمه و پاهام که چیزی نبود حاضرم سرم رو هم برای خوشبختیش از دست بدم و چیزی کم نزارم.
وقتی صحبت هاشون به اینجا رسید با خودم دل دل میکردم که بیرون برم یا نه
استرس عجیبی داشتم
پاهام سست شده بود...ولی اخه ریحانه از چی میترسی؟! مرگ یه بار شیون هم یه بار...
مگه این همه دعا نخوندی که سالم برگرده از سوریه؟!
خوب الان برگشته و پشت در خونت وایساده.
چرا این دست و اون دست میکنی...
اگه دلش بشکنه و دیگه بر نگرده چی؟!
اب دهنمو قورت دادم و در رو اروم باز کردم..
اقا سید وسط حرفاش بود.
یهو بابام گفت: تو چرا اومدی دختر
-بابا منم یه حرف هایی دارم
-برو توی خونه شب میام حرف میزنیم
-نه...میخوام ایشونم بشنون
-گفتم برو توی خونه
که اقا سید گفت:
اقای تهرانی همونجور که گفتم امروز اومدم فقط نظر ایشونو بشنوم و نظر هیچکسی به جز ایشون برام مهم نیست.پس بهتره حرفشونو بزنن
-نظر ایشون نظر پدرشه
-بابا...نه
-چی گفتی؟!
-بابا من نمیدونم توی ذهن شما از این آقا چی ساختید
کسی ساختید که که دنبال پول شماست یا هر چیز دیگه
نمیدونم دربارشون چه فکری میکنید و نظرتون چیه...
حتما فکر میکنید فقط این اقا خواستار ازدواج با من و... هست و یکی هست مثل بقیه خواستگارام
اما باید بهتون بگم که منم...
تو تمام اون دقایقی که احسان خواستگاریم اومده بود و من جواب رد دادم من توی فکرم این اقا بود
علت عوض شدن و تغییر پوشش و ظاهرم دلیل شروعش این اقا بود..
اصلا اول من به ایشون ...
سید سرشو پایین انداخته بود و هیچی نمیگفت و بابا هم هر دیقه تعجبش بیشتر میشد
-بابا جان...
فکر کنم با این حرفهام فهمیده باشین نظر من و شما یکی نیست.
ادامه دارد...🍃
🥀🥀🥀___________________________
#رمان_مذهبی #رمان #رمان_عاشقانه
🍁 @gallerydpaeez27