9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_نویس | حضرت خدیجه سلام الله علیها
🔹حضرت خدیجه سلام الله علیها آگاه به مسائل آخرالزمانی بود و میدانست آستانه، آستانۀ ظهور پیامبر آخرالزمان است. فلذا وقتی آقا رسولالله صلی الله علیه و آله را میبیند، گویا گمشدهاش را پیدا میکند.
🔺همسران پیامبر - جلسه چهارم
#حضرت_خدیجه
#مذهبی
📥 لینک دانلود سخنرانی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
📖 حافظ
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تشییع پیکر شهید مدافع حرم "میلاد حیدری" در حرم مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها
🔹 شهید حیدری، بامداد روز جمعه در حمله متجاوزانه رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به فیض شهادت نائل آمد.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
افتخار کرمان و ایران/
مدال طلای پاراآسیایی عشرت کردستانی به مردم اندونزی اهدا شد
بانوی پرچمدار پارالمپیک ریو در حمایت از اقدام مردم و دولت اندونزی در حمایت از مردم فلسطین، مدال طلای بازیهای آسیایی را تقدیم مردم این کشور کرد.
کردستانی پیش از این؛ با لباس احرام و حجاب برتر در پارالمپیک ریو پرچمدار کاروان ایران بود.
عشرت کردستانی، جانباز راهیان نور است؛ در سال ۱۳۸۱ و در ۱۹ سالگی در جریان بازدید از مناطق عملیاتی جنوب و پس از دعای عرفه در شلمچه پای او روی مین رفت و با قطعی پای راست دچار مجروحیت شد.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✅ هشدار به متولیان و مسئولان برخورد با بی حجابی
💠مراقب باشید که عنکبوت ها دوباره درست نشوند و به دروغ آن را مقدس نکنند!!!💠
🔹اگر خاطر شریف تان باشد در ماجرای حمله تعدادی عناصر خودسر به سفارت عربستان ، این اتفاق زمانی رقم خورد که دولت حسن روحانی در برابر تجاوز به دو جوان ایرانی در فرودگاه جده و فاجعه منا تحرک کمی داشت. لذا اعدام شیخ نمر بهانه ای شد تا این عناصر خودسر آن اقدام نابخردانه را انجام دهند.
🔹 حال در ماجرای زدن ماست به سر یک خانم بی حجاب،که با واکنش های متفاوتی همراه شده است ، دوباره همان کم تحرکی دولت و مسئولان امر حجاب دیده می شود.
🔹 این کم تحرکی و بی عملی در قبال کشف حجاب ها از سوی مقامات ذیربط و دستگاه های اجرایی و ستادهای امر به معروف و نهی از منکر و از همه مهمتر نقش خود مردم متدین در تذکر لسانی، ممکن است منجر به عمل های خودسرانه دیگری گردد که دقیقاً خواست دشمن است!
🔹 لذا هرچه سریعتر باید در اینباره اقدام کرد و از رفتارهای خودسرانه و تخریبی برخی ها جلوگیری بعمل آورد.
مراقب باشید که عنکبوت ها دوباره درست نشوند و به دروغ آن را مقدس نکنند!!!
✍ سعید میرزایی
#مطالبه_گری
#حجاب
#نشر_رگباری
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔹💠🔹
تازگی ها زیاد می شنویم که می گن:
«می خوام آدمهای سمی زندگیم رو کنار بگذارم.»
ولی کم تر می شنویم بگن:
«می خوام روی خودم کار کنم تا آدم بهتری باشم.»
خیلی ها به شکل خودپسندانه ای تصور می کنند خودشان بهترینند و دیگران مقصر و گناهکار!
👈🏽 شاید خودت آدم سمی دیگرانی؛
روی خودت کار کن!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿
الهی!
بودِ من، بر من تاوان است،
تو یک بار بودِ خود بر من تابان!
الهی!
جُرمِ من زیرِ حِلم تو پنهان است،
تو پرده ی عفوِ خود بر من گُستران!
«خواجه عبدالله انصاری»
🤲🏼 #نیایش
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
چه لطیف است نسیم سحری
و چه زیباست گل افشانی مهر
دیدن رقص گل از پنجرهای رو به خدا
میتوان دید ز عمق شب تاریک و سیاه
رویش صبح سپید
و در این صبحدم پاک و قشنگ
نفسی تازه کشید
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ برنامه ما این است؛ حاکمیت دین با کمک مردم، نه تحمیل بر مردم!
🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دو تفکر مقابل ایده «جمهوری اسلامی» پدید آمد.
🔸یک جبهه لیبرالهای سکولار بودند که معتقد به مردمسالاری بودند، منتها میگفتند مردمسالاری به دین اصلاً ربطی ندارد، اصلاً در عرصهی جمهوریّت و مردمسالاری باید لیبرالها، مردان فنسالار و به تعبیر خودشان تکنوکرات، بیایند وارد بشوند؛ بنابراین مردمسالاری دینی، و جمهوری اسلامی، بیمعنی است؛ پس با بخش #اسلامی اینها مخالف بودند.
🔹در جبهه دیگر هم کسانی بودند که باز معتقد به دین بودند، اما میگفتند حاکمیّت دین به #مردم ربطی ندارد، مردم چهکاره هستند، باید دین حکومت بکند، حاکمیّت بکند؛ این دسته مردم را در حاکمیت هیچکاره میدانستند.
🔺اما امام با توکّل به خدا، با ایمان به مردم و با استناد به آن معرفت عمیقی که از #دین داشت، محکم ایستاد و نظریّه #جمهوری_اسلامی را پیش برد و این نوآوری بزرگ را در محیط جامعه تحقّق بخشید. امام میگفت دین باید حاکمیّت کند و در این حاکمیّت باید مردم حضور داشته باشند، یعنی مردمسالاری دینی، این از متن اسلام برمیآید.
🔺پ.ن: متاسفانه این دو دیگری با روی کار آمدن جمهوری اسلامی حذف نشدند و همچنان با قدرت در بین سیاستگذاریها و رویکردها خود را ظاهر میکنند و ایده اسلام همراه با جمهوریت را به حاشیه میکشاند؛ یعنی به نام جمهوری اسلامی ولی دقیقا مخالف آن!
۱۲ فروردین روز امامت_امت
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمهوری اسلامی ایران در بحث برگزاری رفراندم برای تعیین مدل یک حکومت، در جهان مدعی است نه متهم.
این بخش از سخنان حجه الاسلام راجی @soada_ir در برنامه جهان آرا که چند ماه قبل پخش شد را با دقت ببینید. آیا مخالفان جمهوری اسلامی پاسخی برای آن دارند؟
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش ۱۱۵: دو دکمه ی اول پیراهنش پارگی داشت و پنجه می ک
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کنم»
⏪ بخش ۱۱۶:
مردهای نظامی با صورت هایی حزن زده تبریک میگفتند و مسافران تازه با خبر شده از ماجرا، همراه دوستان حسام، سینه زنان اشک می ریختند. چشمم تار بود و خاموش بودم. نمیدانم چند ساعت گذشت و من از بودن کنار جسم بیجان حسام محروم ماندم، اما وقتی چشم گشودم تاریکی شب دیدم و سکوت، روی تختی که حسام، لقمه میساخت و چای هایش را به طعم خدا شیرین می کرد.
چشم چرخاندم. حسام گوشه ی اتاق زیر نور ماه، الله اکبر گویان اقامه ی نماز می بست. زیر پنجره، روی سجاده و تسبیح به دست. اتاق پر بود از بودنش، از خنده هایش، از عاشقانه هایش. حالا من بودم و دیوارهایی که دیگر باید حسرت به دل قهقه هایش می شدیم. لبخند روی لب هایم نشست و مرور کردم که چیزی به انتهایم نمانده و باز دیدم همان اخم هایش را، وقتی که از کاسه ی کوچک و بند خورده ی عمرم میگفتم.
روی تخت نشستم. چشمم در نور مهتاب، به دانیال افتاد که روی زمین دراز کشیده بود. به سمت میز کوچکم خم شدم. موبایلم را از کنار کتاب های اهدایی حسام برداشتم. تمام خاطرات آن روز توی ماشین، مقابلم رژه رفتند. چمباتمه زده روی تخت، به دیوار تکیه دادم. باید عکس هایش را می دیدم. قلبم توان تپش نداشت. یک به یک یادگاری هایمان را مرور کردم. از اولین روز عقدمان تا آن شب اربعین. از اولین شانه به شانه شدن هایمان، تا آخرین عاشقانه های حسینی.
چشمم به کوله ی کنار دیوار افتاد. بی صدا به سمتش رفتم و زیپش را باز کردم. موبایل خونی و پیچیده در نایلون حسام را درآوردم. خاموش بود. دوباره روی تخت نشستم. آن را به شارژ زدم و روشن کردم. حتماً پر بود از عکس های دو نفره مان. پوشه اش را گشودم. خالی از عکس های دو نفره و مملو از تصاویر مذهبی و شهدا. دلم گرفت. به فایل فیلمهایش، نگاهی انداختم. مداحی، روضه، تصویر از حرم تا...
ناگهان فیلمی توجهم را جلب کرد.
فیلم پخش شد. حسام بود! لحظات آخر، قبل از شهادت. تکان های شدید و نامرتب گوشی، نشان میداد که به سختی آن را در دستش گرفته. گاهی صورت خونی اش در کادر بود، گاهی نه. اما خس خس صدا و کلمات بی رمق و تکه تکه اش در میان همهمه ی ناجوانمردانه ی گلوله ها، به خوبی شنیده میشد.
_ سارایِ من سلام! صداها رو می شنوی خانمم؟ الآن تو محاصرهایم. رفقام پر کشیدن. فقط من موندم و پر و بال شکسته ام. سارا جان! نمی دونی این جا چه خبره. این جا غوغاست؛ با هر نفسی که می کشی، ریه هات خنک می شه از عطر خدا. نمی تونم. یعنی بیشتر از این بلد نیستم که توصیف کنم تا تو هم حس کنی حالم رو.
صدای انفجار و تسلسل گلوله، منِ نشسته در امنیت را به وحشت میانداخت و او از غوغا می گفت؟ او چه حس میکرد که من در درکش ناتوان بودم؟ با سرفه ای شدید خندید و کلماتش تکه تکه شدند.
_ کلی عکس حجله ای دارم واسه بعد از شهادت. راستی دیشب برات یه صدا فرستادم، قرآن خوندم و ضبط کردم. تو همین گوشیه. هر وقت دلت گرفت گوش کن، البته اگه این موبایل سالم به دستت برسه. انگشتری که دستمه مال تو. حتماً پشت نگینش رو بخون. سارای من! وقتی پام به خاک نجف رسید اولین چیزی که از حضرت امیر خواستم، شفای تو بود. پس فقط به بودن فکر کن. هوای مامان رو هم خیلی داشته باش. اون بعد از من فقط تو رو داره. راستی چادر خیلی بهت می آد نازنینم. حفظش کن. کم چیزی نیست. ارثیه ی بی بی زهراست. من این جام که یه وقت خاکی نشه. پس رو خاک رهاش نکن...
خون از گوشه ی لبش جوی می شد و مسیر باز می کرد. سرفه هایش چنگ می کشید بر قلبم. کشدار و سخت، لبخند زد.
_... منتظرت می مونم.
در صدا و چشمانش دیگر نایی نبود.
_ دارن می آن. می بینمشون. السلام علیک...
لبخند زد و گوشی از دستش افتاد.
نیمی از چهره ی زمین گیرش در کادر مشخص بود. لبهایش ملاحت بار می خندید و میان هیاهوی تیراندازی و فریاد های مختلف، اشهد خوانی حسام مبهم به گوش می رسید. به چه کسی این قدر ارادتمندانه سلام کرد؟ فرشته مرگ یا دوستانش؟
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff