″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
از عمه به ننه ارتقا یافت 😂
دیگه آدم پیر میشه😔😂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
#پیام_جدید متن پیام:https://eitaa.com/gandoooooooi/17618 اینا دیگه قدیمی شده ب درد من نمیخوره من یه
آخی من اون روزا رو یادم نمیره😂
چقدر میخندیدم مخصوصا با سادات
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
❄️ #در_مسیر_عشق ❄️ 🌙 #پارت هفتاد 🌙 یک ساعت بعد رسول : خب اقا رضا و امیرعلی اقا شما رو آوردم اینجا
🌟 #در_مسیر_عشق 🌟
🌻 #پارت هفتاد و یکم🌻
سه روز بعد
محمد : خب بچه ها چه خبر
امشب بشینید صحبت کنید یه وقتی گذاشتم بیشتر درمورد زندگی صحبت کنیم بسه دیگه همش کار کار
رسول : سلامتی امام زمان (عج) و رهبر
هیچ خبری نیست
فاطمه: خب بابا شما چه خبر شما مقدمه برید😁
محمد : از کار صحبت نکنید فقط
آها راستی میبینم که فاطمه خانم خواستگار داشتید 😉😂
فاطمه : اگر میشه نگید😑
رسول: زهرا چیشده لال شدی 😒
زهرا : هیچی 🙂
محمد : نظرتون چیه قم بریم ؟
فاطمه : عالی
رسول : خوبه
زهرا سکوت
محمد : پس آخر هفته بریم
زهرا : با اجازه من فعلا میرم🙂
رسول : وااا چت شده کجا 😐
زهرا : هیچی و رفت سمت اتاقش
فاطمه : آبجی صبر کن .
چیشده ؟
زهرا : هیچی نشده
فاطمه: آره معلومه 😒🔪
زهرا : میشه تو بغلت بخوابم ؟🙃
فاطمه : باش
رسول : بابا ، حالا که فاطمه نیست بهتره بگم اینو
من نمیخوام فاطمه تو همچین فضاهایی باشه اصلا اگر نرفته بودم و از تفکراتشون باخبر نشده بودم معلوم نبود چه کارایی میکردن
اگر اجازه بدین یه چند وقتی فاطمه رو سمت پایگاه نفرستید
من نمیخوام اون دوتا به ابجی من نزدیک بشن
محمد : درسته بازم هرجور خودت میدونی من مشکلی ندارم
رسول: باشه ممنون
زهرا : آبجی ؟!
فاطمه : جان
زهرا : دوست دارم😘🙃
فاطمه :الهی عزیزم من بیشتر قربونت
ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌟 #در_مسیر_عشق 🌟 🌻 #پارت هفتاد و یکم🌻 سه روز بعد محمد : خب بچه ها چه خبر امشب بشینید صحبت کنید ی
💟 #در_مسیر_عشق 💟
🎀 #پارت هفتاد و دوم🎀
سه روز بعد
داود : فرشید یه نگاه به این پرونده بنداز
به نظرم مشکوک میزنه 🧐
فرشید سکوت😶
داود : خوبی توووو😳با تو ام ها کجایی داداش😑
فرشید سکوت 😶
داود با داد : فرشیییییید🔪
فرشید : تو افکار خودم بودم نمی دونم چی شده بود اصلا چرا باید من یه همچین حسی داشته باشم خدایا چرا نباید حواسم به کارم باشه
آخه من چطوری بهشون بگم که.............هستم
اونم با اون قضایا 😓 هر کاری میکردم از فکرم نمیرفت چند وقتی بود تو حال خودم نبودم که صدای داد داوود من و به خودم آورد : بله چیه چی شده🙂چرا داد میزنی 🙄
داود : سه ساعته دارم صدات میکنم😡کجایی تو اه🔪
فرشید : هان؟؟؟چی ؟؟ منو میگی ؟
داود : خاک تو سرت بابا اه اه گیج شدی رفت🤦🏻♂
محمد : چه خبرتونه چرا داد میزنی آقا داود🤨
داود : آقا سه ساعته دارم فرشید و صدا میکنم حواسش نیست چند وقته فکرش مشغول چیزیه که نمی دونم🙁
فرشید سکوت کاااامل😶
محمد : بله داود درست میگه فکر نکن حواسم بهت نیست آقا فرشید 🤨 چی شده؟ مشکلی پیش اومده ؟ خیلی تو فکری دیگه اون فرشید قبلی نیستیاااا فکر نکن حواسم بهت نیست
فرشید : نه آقا چیزی نشده داود شلوغش میکنه
داود : خیلی خب حالا من وقت دنیا رو نمی گیرم
میرم سر اصل مطلب
رسول : از کلمات من استفاده نکن🔪🤨
داود : باشه 😂
آقا خوب شد شما هم اینجایید میخواستم این پرونده رو بدم فرشید یه نگاه بندازه بعد بررسی بهتون بگم یه مشکلی داره
محمد : خب بفرمائید چه مشکلی؟
ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💟 #در_مسیر_عشق 💟 🎀 #پارت هفتاد و دوم🎀 سه روز بعد داود : فرشید یه نگاه به این پرونده بنداز به نظرم
🦋 #در_مسیر_عشق 🦋
🍃 #پارت هفتاد و سوم 🍃
داود : آقا پس لطفا بشینید ممکنه توضیحاتم طول بکشه
محمد : بفرمائید حالا نشستم توضیح بده ببینم
داود : آقا طبق دستور شما من داشتم پرونده هایی که ابو یاسر توشون دست داشته و متهم بوده رو چک میکردم که برخوردم به یکی شون که ناقص بود
محمد : آقا رسول اینه کامل کردنت🤨
رسول : من چند بار هر پرونده رو چک میکردم امکان نداره 😳
داود : حالا بزارید تا آخر توضیح بدم
بعد ما پرونده هامون که به دو بخش تشکیل میشه دست نویس و تطبیق داده شده و احساس میکنم دست نویس پرونده با تطبیق داده شده اش فرق داره چون یه جاهایی دست خط عوض شده و حتی متهمین هم با چیزی که تو دست نویس هست با تطبیق داده شده اش فرق داره
احساس میکنم دست کاری شده و از اونجایی که کسی نمی دونه ما پرونده های تطبیق داده شده رو جدا نگه داری میکنیم نتونستن تغییری توش ایجاد کنن و میتونیم نتیجه بگیریم که کسی که دست کاری کرده تازه وارد بوده البته شاید الان
خیلی وقت باشه عضو سازمان اما نفوذیه🤐
محمد : که این طور 🧐 خب آقا فرشید شما الان حواسون کجاست؟
* فرشید در فکر *
محمد با داد : با تو اممممممم🤬🤬🤬
فرشید : بله آقا 😥
محمد : من برای شما بعدا دارم آقای محسن زاده🤨نشونت میدم 🔪
داوود شما هم کارت عالی بود بیا اتاق من کار دارم باهاات
داود : چشم آقا
فرشید : بدبخت شدم اگر آقا محمد بفهمه بدبخت میشم😓خدایا خودت کمک کن عجب اشتباهی کردم
ادامه دارد.....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🦋 #در_مسیر_عشق 🦋 🍃 #پارت هفتاد و سوم 🍃 داود : آقا پس لطفا بشینید ممکنه توضیحاتم طول بکشه محمد
آبجی پارت بعدی کی انشالله؟🙈♥️
#پیام_جدید
متن پیام:https://eitaa.com/gandoooooooi/17618
یه سفر به حرم آقا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ایشالله🙂🥺🧡
1⃣-برای زیبایی دستها؛ با دستهایتان صدقه بدهید
2⃣-برای زیبایی صدا؛ قرآن کریم را تلاوت کنید
3⃣-برای زیبایی چشمها؛ از ترس خدا اشک بریزید
4⃣-برای زیبایی صورت؛ عادت وضو را ترک نکنید
5⃣ - برای زیبایی اعصاب؛ در بارگاه خدا سجده کنید
6⃣ - برای زیبایی دل؛ در دلتان یاد خدا را جای دهید.
🌸 اللهم عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
📱 گوشی ات را باز کن و آنچه الله را به خشم می آورد از آن پاک کن...
🌌 سپس به آسمان نگاه کن و بگو:
🌹 پروردگارم ! من بخاطر رضایت تو آن را ترک کردم
🌻 و به یاد بیاور ..
👌 کسی چیزی را بخاطر الله ترک کند الله بهتراز آن را به او می دهد.
🌸 اللهم عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن چادری که
نیمی از آن سوخت پشت در
امشب برای بستن این سر بیاورید...🥀🖤
#شب_قدر
•🖤🥀•
💔مناجات علے امشب ز نخلستان نمے آید
💔نواے دلنشین او بہ گوش جان نمے آید
💔چہ شبها مست از صوت یا رَب یا رَبش بودے
💔نوائے دیگر از آن شاہ انس و جان نمے آید...!
#شبقـدر📿
◼️السَّلامُعَلَیْکَیااَمیرَالْمُؤْمِنینَعَلِیَّبْنَاَبیطـالِب
میرِسَدْ آواى تیغى پُشتِ مَسجِْدهاى شَهر
قاتِلِ مولایِمانْ شَـمشــیْر صِیقَل ميدَهَــدْ
اینْ خبــــر را بِرسانید به عُشــاقِ نَجَــفْ
بوی سَجّاده خونینِامیرالمؤمنین می آید
📌در این شب عزیز ما رو از دعای خودتون محروم نفرمایید
راس حاجات ظهور صاحب الزمان (عج)
#شب_قدر #امام_علی
#امیرالمومنین