eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
256 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
قهرمانان گمنام♥️🕊 پارت نود و نهم 《رسول》 تلفنم زنگ خورد . الو سلام آقا آقا محمد: سلام کجایی رسول جان؟ . بیرونم دنبال یه کار شخصی آقا محمد: آهان خوب تا نیم ساعت دیگه خودت رو برسون سایت فوری رسول . چشم آقا محمد فقط من باید دختر عمم رو برسونم خونمون بعدشم بیام آقا محمد: فقط سریع منتظرم . به روی چشم آقا تلفن رو قطع کردم که یهو ارغوان خانوم گفت: آقا رسول اگه کاری دارین من خودم میرم شما برین سر کارتون خودم یه تاکسی میگیرم و میرم . اصلا حرفشم نزنین لطفا بهم بر میخوره کار دارم اما منی که مسئولیت چیزی رو قبول میکنم باید تا تهش انجامش بدم یه مداحی پلی کردم: دل آرام جهان آرزوی من یا صاحب الزمان العجل میخونم بعد از هر اذان آقای مهربان بی تو سهمم غمه کی میشه صبح فرج یاابن فاطمه نکنه واسه اون روز عمرم کمه... 《ارغوان》 غرق در مداحی شده بود و با خودش میخوند امروز نجاتم داد واقعا منو مدیون خودش کرد رسیدیم در خونه دایی مهدی: . ممنون آقا رسول رسول: خواهش میکنم من میرم به خانواده بگین احتمالا چند شب خونه نتونم بیام یه ذره سرم شلوغ شده . حتما خدانگهدار رسول: ممنون یا علی بعد گفتن این حرف ماشین از جاش کنده شد زنگ در خونه رو زدم فاطمه: سلام بیا تو عزیزم . سلام چشم فاطمه جونم پله ها رو بالا رفتم فاطمه در خونه واستاده بود به محض اینکه منو دید فاطمه: سلام خوش اومدی ارغوان جانم .سلام ممنون عزیزم خوبی کوچولو خوبه؟؟؟ فاطمه: شکر ممنون هر دومون خوبیم😂بیا تو چرا منتظری؟؟ . ببخشین تو زحمت افتادی نشسته بودیم و غرق صحبت بودیم یهو صدای عجیبی از حیات خلوت اومد خیلی ترسیدیم انگار کسی اونجا بود...
قهرمانان گمنام♥️🕊 پارت صدم 《ارغوان》 فاطمه سریع تلفنش رو در آورد و به رسول زنگ زد اما رسول جواب نمیداد نگاه کردم روی میز فاطمه کیک آورده بود چاقو بزرگی کنارش بود سریع برش داشتم و دست فاطمه رو گرفتم فورا رفتیم تو اتاق آقا رسول درش رو قفل کردم سریع زنگ زدم پلیس . سلام اینجا یه نفر تو خونه ماست دو تا خانوم تو خونه ایم آدرس رو با صدای لرزون دادم یادم اومد که میتونن قفل در رو با اسلحه باز کنن سریع کتابخانه رو با زور زیاد انداختم جلوی در و در محکم شد درست حدس زده بودم گوشم هنوز از صدای تیر سوت میکشید فاطمه هول کرده بود رنگش مثل گچ دیوار شده بود یه دیوانه همینجوری میکوبید به در خونه و فریاد میزد که در رو باز کنیم دستای فاطمه رو آروم گرفتم و بهش گفتم آروم باشه صدای آجیر ماشین پلیس به گوش رسید کلید اینجا همیشه تو اتاق آقا رسول بود کلید رو از پنجره دادم بهشون که وارد خونه بشن خدا بخیر گذروند فاطمه از شدت ترس رنگ به رخسار نداشت صدای تیر و ترقه که تموم شد هر چی زور داشتم خالی کردم اما کتابخانه جا به جا نمیشد بهم گفتن که پنجره اتاق رو باز کنم تا مامورشون بیاد داخل و در اتاق رو باز کنه پنجره رو باز کردم و چادرم رو دادم به فاطمه . فاطمه جان خوبی؟؟؟؟ فاطمه با صدایی آروم و ترسیده: آره اگه نبودی معلوم نبود چه بلایی سرم می اومد . خداروشکر به خیر گذشت فراموشش کن فاطمه رو بردن بیمارستان تا یه چکاپ بشه و خودمم همراهش رفتم خداروشکر دکترش دوست صمیمی فاطمه بود ♡♡♡ .خانوم دکتر حالش چطوره؟؟؟؟ دکتر: حالش خوبه نگران نباشین فقط یکم شکه شده همون چیزی که براش سمه اونم تو این شرایط که همسرش رو از دست داده این چیزا اصلا براش خوب نیست بیشتر مراقبش باشین و الا ممکنه اتفاق ناگواری براشون بیفته . چشم حواسم رو بیشتر جمع میکنم گوشی فاطمه زنگ میخورد آقا رسول بود جواب دادم: رسول: سلام فاطمه جان کار داشتی عزیزم ببخشین درگیر بودم نمیشد جواب بدم . یعنی چی باید بهتون بگم واقعا هان؟؟؟؟؟ وقتی یکی صد بار بهتون زنگ میزنه یعنی اتفاقی افتاده چرا جواب نمیدین هان؟؟؟؟ رسول: ببخشین ارغوان خانوم چیشده مگه؟؟؟ قضیه رو براش تعریف کردم حسابی عصبانی بودم گفت میاد بیمارستان اما همچین دادی کشیدم که هر کس میبود سکته میکرد بهش گفتم نیاد اینجا و گوشی رو قطع کردم یکی از ماموران خانوم اومد کنارم و گفت که باید برن تشکر کردم و رفتن بعدشم فاطمه رو مرخص کردن و با هم رفتیم خونه ما پشت چراغ قرمز واستاده بودم...
اینجا پیام ندید 😐 😂
یه ناشناس بریم لینک ناشناس برای ارتباط با ما http://www.6w9.ir/msg/8022606 کانال ناشناس @gandoiiii
۳۱ مرداد😂
❤️❤️:❤️❤️ دعا برای ظهور اقا😍❤️
شهادت همگی
چـ💎ــادر، از انسان "کــ🗻ــوه" می سازد یک کوهِ سیاهِ پر ابهت😇.. کوه که باشے، آرامش زمین میشوے و همنشین آسمان😊.. کوه که باشے، در اوجے👌 کوه که باشے دیگران را همـ "به اوج مے رسانے".. !! 😍✌️ ❤️ •✾❀🕊یامهدی ادرکنی🕊❀ 🌸@gandoooooooi
♥️ᘓɹ̇ɹ̤ɹɹɹבɺI ʟɹ̣ȷ ρɹɹɹɹ̣
ڪاش نوجوونامون بہ جاۍ گروه بے تے اس.. درگیر شهدا میشدن! ((:
من‌مینویسم‹سپاه‌پاسداران‌ جمهوری‌اسلامی‌ایران› تو بخون‹باعث‌‌و‌بانیِ‌وحشت‌آمریکا‌› . .😎✋🏻
اللہ‌اڪبر،اللہ‌اڪبر…! ¹⁰ دقیقہ‌اینترنت‌خاموشـ ! صدای‌اذان‌چہ‌ضربِ‌آهنگِ‌قشنگیست…!😌🗣🌸🍃 خدامیگہ‌بشتابید…یعنی‌تماسِ‌خدامھم‌ترازآنلاین‌بودنِ‌فلانیہ🤭! قدقامت‌الصلاة…(:🌱 بریم‌پیش‌بہ‌سوی‌نمآز✨🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقد‌خودتو‌گرفتار‌کردی‌که‌ دیگه‌سال‌آقاتو‌فراموش‌میکنی🖤💔
بخش مختصری از زندگی "شهید مهدی موحد نیا "❤️ @gandoooooooi
هواشناسی🌦اعلام کرد : هـواے راداشته‌باشید ، خیلی 😔......... 📿سلامتیش‌صلوات📿 😊خجالت‌نکش‌عزیزم‌ کپی‌کردنش‌عشق‌میخواد @gandoooooooi