″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🎀 #در_مسیر_عشق 🎀 🌸#پارت_صدوبیستم🌸 زهرا : خیلی خب لوس بازی بسه فرشید : بازش کن دیگه زهرا : باش
💞 #در_مسیر_عشق 💞
❣ #پارت_صد و بیست و سه ❣
📌 خونه 📌
عطیه : این چمدون ها چیه 😳رسول این چمدون توعهه
رسول : جان چیشده
عطیه : اینا چیه؟ کجا میخوای بری؟
محمد : عطیه خانم میخوای بری نه میخواید برید😒
عطیه : یعنی چی درست بگو ببینم چی شده
رسول و فاطمه سکوت کردن 😶
محمد : چیه جواب بدین دیگه 😒
عطیه : خب خودت بگو
محمد : توبیخ شدن باید برن کردستان
عطیه : الان باید بگی 🤨پس اینهمه ناراحتی شونم این چند وقت بخاطر این بوده؟🧐
محمد : نه ناراحتی برای این نبوده خودشون خواستن برن دیگه درسته فاطمه خانم بگین دیگه
داشتی جای من تصمیم میگرفتی 😒
فاطمه میره اتاقش رسول هم دنبالش میره
عطیه : چرا گیر کردی رو این دو نفر همش بهشون گیر میدی بسه 😡 کن اذیت شون کن
محمد با صدای نسبتا بلند گفتم : محض اطلاع دو تا بی ادب امشب پرواز دارید
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
«🕊📻»
«🖇🗞»
دلبستهصورتتنشدیمرفیق(:
دلبستهمراممعرفتتشدیم..>♥︎
ابراهیم بھ هیچ وجھ گِرد گناه نمـےچرخید☝️🏻براۍ همین الگوئـے براۍ تمام دوستان بود(:♥️
حتـے جایۍ کھ حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض مۍکرد🌱!'
هیچگاه از کسۍ بد نمۍگفت مگر بھ قصد اصلاح کردن ، خودش را بھ کارهای سخت مشغول میکرد . مۍگفت :
براۍ نَفْس آدم لازم است😉❗️
#شھیدابراهیمهادۍ| #یادشونباصلوات
هواشناسی اعلام کرد :
هوای مهدی فاطمه را داشته باشید
خیلی تنهاست💔
سلامتیش ⁵ صلوات ✋🏻🌱
خجالت نکش عزیز کپی کردنش عشق میخواد🙂
بهقولآقـٰآۍبھجت
کهمیگن
شمآبرآخوآبتکهکوتآهه
جآیِنرمتهیهمیکنۍ
امآبرآخرتتهیچکـٰآرۍنمیکنی!!! :)
#بهفِکرآخرتمونمبآشیمبآلاغیرتاً🚶🤞🏿!
‹🎻🧡›
جواب منو بدید...
خدایے شبہا تا ساعت🕰 چند بیدارے؟
دو،
سه،
شایدم چهار🤔'`
چیڪار میڪنے ⁉️
حتما با گوشے📱 ڪار میڪنی
👀..
دنبال چے هستی🖇
این همہ ساعٺ بیدارے خب بنده خدا یک ربع وقت بزار نماز شب بخون☺️
دنبال هرچے هم هستے بہش میرسے 👌
از برڪت
و رحمت تـــــا
آرامش و
اخلاص و
شهادت..
#تـݪنگـر
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
28.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 صحبت های جالب کربلایی حسین طاهری . .
#جشنواره_کن
#حسین_طاهری
#پیشنهاد_دانلود
#آبادان_تسلیت
#سلام_فرمانده
#متروپل
#عنکبوت_مقدس
تو نوتیف پیام حسین طاهری رو میبینم یه جوری میپرم رو گوشی فلج میشم
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💞 #در_مسیر_عشق 💞 ❣ #پارت_صد و بیست و سه ❣ 📌 خونه 📌 عطیه : این چمدون ها چیه 😳رسول این چمدون توعهه
💚 #در_مسیر_عشق 💚
💛 #پارت_صد و بیستوچهارم 💛
زهرا از راه میرسه : سلام
محمد : به عروس خانم 😍
زهرا :آبجی ایم کو؟
و رفتم سمت اتاق فاطمه
فاطمه کجا؟😶😶😶😶
فاطمه : کردستان😃
زهرا : عجب🙂 خب خانم حسینی مقدم ان شاء الله موفق و موید باشید به سلامت و از اتاق اومدم بیرون رفتم اتاق خودم
تو فکر بودم چرا باید برن
چرا فاطمه کرم میریزه یه کاری میکنه بدتر برن رو اعصابم
حالا بدون این دونفر چه کار کنم
محمد : وارد اتاق زهرا شدم : نمیخوای بیای بریم فرودگاه ؟
زهرا : سکوت
محمد : زهرا باتوام
زهرا : سکوت
محمد : دمپایی که دم در بود سمتش پرت کردم : هوی دختر با شمام ها
زهرا : خیر فرمانده شما بفرمایید راهی شون کنید سلام برسونید
محمد : 😒😒😒😒 معلوم نیست چته تو
شماها دیوانه کردید منو انگاری باید تورو هم بفرستم از دست تون راحت شم ادم شید
زهرا : سکوت