در هر تپش قلبم حضور معبودیست که
بی منت برایم خدایی میکند....
بی منت میبخشد...
و بی منت عطا میکند...
ای همه هستی...
ای همه شکوه...
ای همه آرامش....
امواج متلاطم درونم را ساحلی نیست جز یادت...
و غوغای روح بی پناهم را پناهی نیست جز حضورت...
وجودم را با ذکر نامت آذین میبندم
و جانم را با یادت متبرک میکنم
و عاشقانه تمنایت میکنم....
🍃الهی و ربی من لی غیرک...
🧕آسيه
💠يكى از زنان نمونه، مومنه و صابر آسيه است. وی كـه دختر مزاحم و همسر فرعون است در ميان زرق و برق و تجملات زندگى مى كرد, ولى هـرگـز تـسليم هواى نفس نگرديد و با ايمانى محكم به پروردگار, مدافعى حقيقى براى حضرت موسى (ع ) در بارگاه فرعون بود. آسيه , در همان دوران كودكى , حضرت موسى (ع ) را از آب گرفت و بهتر از مادر, از وى پرستارى كرد و هرگز اجازه نداد به حضرتش آسيبى برسد. هنگامى كه حادثه دلخراش همسر و بچه هاى حزبيل به وقوع پيوست , خداوند عروج عارفانه آن زن پارسا و قهرمان را به ديد آسيه گذاشت و ايمان آسيه از آن صحنه , قوى تر شد. وى پـس از آن مـاجـرا, در عالمى از نيايش و رازونياز با خداى خود بود كه فرعون بر او وارد شد و ايمان مخفى آسيه بر طاغوت زمان آشكارشد. آسـيـه در آن روز, مـهر سكوت را شكست , در مقابل فرعون ايستاد و با كمال قاطعيت گفت : اى فرعون ! تـا بـه كـى در خـواب غـفـلـت فـرو رفته اى و مى خواهى بندگان خاص خداوند را در ميان آتش بسوزانى ؟
نمى دانى كه همسر حزبيل در چه جايگاهى واردشد! فرعون گفت : مگر تو هم در مورد خدايى من شك دارى ؟سيه گفت : مگر من به خدايى تو اعتقاد داشتم ؟ن از روزى كه موسى (ع ) را از رود نيل گرفتم به پيامبرى او معتقدشدم ! فرعون ابتدا سعى كرد او را با زبان خوش گمراه سازد, ولى نتيجه اى نگرفت , پس با ارعاب و تهديد وارد شد و با خشم فريادزد: اى آسيه ! تو را به گونه اى بكشم كه هيچ كس را تا به حال آن گونه نكشته ام ! سـپـس مادر آسيه را احضار و به او گوشزد كرد.
#آسیه
#بانوان_بهشتی
دخترت مانند آن زن آرايشگر (همسر حزبيل ) ديوانه شده است , يا بايد به پروردگار موسى كافرشود و يا دستور مى دهم كه او را بكشند. مادر آسيه دخترش را به گوشه اى برد و به همراهى با فرعون ترغيب كرد. آسيه گفت : هرگز به خداى موسى كافر نخواهم شد. فـرعون دستورداد مردم را جمع كردند و آن گاه به دستور او آسيه را به زمين خواباندند و دست و پايش را به چهارميخ بستند و سنگ بزرگى بر روى سينه اش قراردادند. آسـيـه در آن حـال سخت , اللّه , اللّه مى گفت و با خدايش مناجات پرمعنايى داشت و نجوا مى كرد:
رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ، پروردگارا! در بهشت نزد خودت خانه اى برايم بناكن ! و مرا از دست فرعون و عملش نجات بخش و مرا از گروه ستمكاران رهايى ده . خداوند در اين لحظه , پرده از چشم آسيه برداشت و مقام وى را به او نشان داد. آسيه خوشحال و خندان شد. فرعون با كمال تعجب گفت : همسرم ديوانه شده است ! در ميان اين همه سختى و شكنجه مى خندد! آسيه گفت : به خدا سوگند! ديوانه نشده ام , اكنون شاهد و ناظر جايگاهى هستم كه در بهشت برايم مهيا كرده اند. در همين حال , آسيه به ديدار حق شتافت و نداى پروردگارش را لبيك گفت.
#آسیه
#بانوان_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز دردست خداست 🙏🌼🌸🌺🦋