بامداد خمار 8بامداد خمار - 08.mp3
زمان:
حجم:
11.24M
📕بامدادخمار
📝فتانه حاج سید جوادی
فصل هشتم
@ganjeparsi
بامداد خمار 9بامداد خمار - 9.mp3
زمان:
حجم:
10.56M
📕بامدادخمار
📝فتانه حاج سید جوادی
فصل نهم
@ganjeparsi
بامداد خمار 10بامداد خمار - 10.mp3
زمان:
حجم:
10.32M
📕بامدادخمار
📝فتانه حاج سید جوادی
فصل دهم
@ganjeparsi
📘#خاطرات_ما_و_حدیث_کسا
📝سمیه افشار
«حدیث کِساء» حدیثی در فضیلت پیامبر اکرم (ص)، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع) و حسین (ع) است. واقعهی حدیث کِساء در خانهی «امّ سلمه»، همسر پیامبر، روی داد. پیامبر هنگام نزول آیهی تطهیر، خود و خاندان خویش را با پارچهای پشمین (کِساء) پوشانید.
پیامبر اسلام (ص) در خانه همسرش، امّ سلمه، قرار است پیام مهمی از سوی خداوند دربارهی چند تن از نزدیکان خود دریافت کند؛ لذا به همسرش تأکید میکند که به هیچکس اجازهی ورود ندهد.
از سوی دیگر، در همین روز، فاطمه (س) تصمیم میگیرد برای پدر غذای مناسبی به نام عصیده (کاچی) تهیه کند. او این غذا را در دیگ کوچک سنگی فراهم میکند و آن را روی طبقی گذاشته، برای پدر میآورد.
امّ سلمه میگوید: «من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم». پیامبر (ص) به دخترش فرمود: «برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور».
فاطمه (س) بیدرنگ به منزل بازگشت و همراه همسر و دو فرزندش ـ که در آن وقت خردسال بودند ـ به خانهی پدر وارد شد. امّ سلمه با اشارهی رسول خدا (ص) برخاست و در کناری مشغول نماز شد.
رسول خدا با علی و فاطمه و دو فرزندش، حسن و حسین، کنار سفرهی فاطمه نشستند. پیامبر کسای خیبری (عبایی از بافتههای مردم منطقهی خیبر) را بر سر داماد و دختر و فرزندانش کشید و با دست راست به آسمان اشاره کرد و فرمود: «خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!»
آنگاه جبرئیل امین نازل شد و آیهی تطهیر را خواند: «إِنَّمَا یرِیدُ اللَّـهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»(ترجمه: خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.) [احزاب–۳۳]
امّ سلمه جلو آمد و گوشهی کسا را بلند کرد، ولی پیامبر (ص) کسا را از دست او کشید و مانع ورود او به جمع اهل بیت خود شد. امّ سلمه عرض کرد: «آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟» پیامبر فرمود: «تو در راه خیر و نیکی هستی، تو از همسران پیامبر خدایی.»
***
* «حدیث کساء» که اصل آن هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل تسنن روایت شده است، نه تنها حکایت حضور پنج سید عالم در یک مکان است، بلکه روایتی از رحمت و فضلی است که خداوند به انسان به یمن و برکت انسانهایی والا عطا کرده است. امامان شیعه (ع) به این حدیث برای اثبات فضیلت و برتری خود برای به دست گرفتن خلافت مسلمانان استناد کردهاند. کتاب خاطرات ما و حدیث کسا با برداشتی آزاد از آنچه برای معتقدان به این حدیث شریف اتفاق می افتد سعی بر آن دارد تا ترقی معنوی و روحی اهل دعا را به خوانندگان این حدیث شریف القا کند و اینکه هر دعایی ولو در ابتدا با انگیزه هایی مادی یا سطحی ممکن است باشد لکن ادعیه اهل بیت (ع) با سازندگی ایی که برای خواننده بوجود می آورند ما
را از خاک به افلاک می کشانند.
@ganjeparsi
حدیث کسا.mp3
زمان:
حجم:
22.28M
📘خاطرات ما و حدیث کسا
📝سمیه افشار
زمان: ۲۴ : ۴۶
@ganjeparsi
📘#شهر_گمشده
📝محمد حسن زورق
کتاب «شهر گمشده» تحلیلی دربارهی شخصیت بانوی دو عالم «حضرت فاطمه(س)» و سیره و اندیشههای ایشان است.
«پیامبر اکرم(ص)» رحلت کردهاند و مدینه یتیم شده است. اکنون کسانی که باید به خانهی «علی(ع)» روی آورند و همانندترین فرد به پیامبر(ص) را به جانشینی او برگزینند، چنین نکردهاند و به مقامی که خدای متعال برای علی(ع) برگزیده بود و پیامبر اکرم در طول دو دهه همواره بر آن تأکید کرده بود، گردن ننهادند.
اکنون دیگر سخنی از «مدینة النّبی» نیست و کسی نمیتواند از امامت قرآنی دم زند. علی(ع) حذف شده است و حرمت او پایمال گشته است. همان کسی که در روزگار پیامبر، محترمترینِ مسلمانان و برادر پیامبر خدا، بلکه نَفْسِ پیامبر (به نصّ آیه قرآن) محسوب میشد و بزرگترین مجاهد راه خدا و مؤمنترین و نیرومندترین پشتیبان دین خدا بود.
از سوی دیگر علی(ع) عالِم به همهی قرآن و عامل به همهی آن بود و در کار دین ذرّهای سستی نمیکرد و در ادارهی جامعه و تربیت امّت جز عدالت چیزی نمیشناخت، پس از درگذشت پیامبر(ص) هیچ احترامی ندارد. چرا این چنین است؟
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
@ganjeparsi
شهر گمشده.mp3
زمان:
حجم:
52.12M
#کتاب_صوتی
📘شهر گمشده
📝محمد حسن زورق
زمان : ۳۴ : ۴۸ : ۱
@ganjeparsi
📘#عبور_از_بن_بست
📝سهیلا خدادادی
جلال» راننده آمبولانس است که با پسرش «امید» و همسرش «گوهر»، زندگی آبرومندانهای دارند. او مردی متدین است و به پسرش اجازه نمیدهد معاملات حرام انجام دهد.
از سوی دیگر، جلال با ازدواج پسرش با دخترخالهاش «مژگان»، مخالف است؛ چون معتقد است امید و مژگان از نظر اعتقادی با هم شباهتی ندارند و همین اختلاف، ممکن است زندگی مشترک آنها را تهدید کند. امید بعد از تصادفی شدید به بیمارستان منتقل شده و بهعلت خونریزی داخلی، دچار نارسایی کلیه میشود. با وخامت حال امید، پزشک میگوید که امید نیاز به پیوند کلیه دارد.
بعد از مدتی باجناق «آقا رسول» که در یکی از بیمارستانهای ورامین کار میکند، به رسول خبر میدهد که قرار است اعضای بدن یک شخص مرگ مغزی شده را اهدا کنند. جلال و رسول در تکاپوی دریافت کلیه این بیمار برای امید هستند. از طرفی آنها باید کلیهای با گروه خونی «O+» را از بیمارستان سبحان به بیمارستان پرتو ببرند تا به بیماری دیگر پیوند زده شود.
باجناق رسول با او تماس میگیرد و میگوید که آمبولانس حاوی کلیه، بهشدت تصادف کرده است و اصلا معلوم نیست که کلیه سالم مانده باشد! در همین لحظه گوهر هم با جلال تماس میگیرد و میگوید که علائم حیاتی امید در وضعیت هشدار قرار دارد. ناگهان جلال با عجله مسیرش را تغییر میدهد و به سمت بیمارستانی که پسرش در آن بستری است، حرکت میکند.
@ganjeparsi
عبور از بن بست.mp3
زمان:
حجم:
50.81M
📘عبور از بن بست
📝سهیلا خدادادی
زمان : ۵۱ : ۴۵ : ۱
@ganjeparsi