May 11
بسم الله
برای رهایی از اضطراب #کرونا چه باید کرد؟ باید میخ شد پای فیلم و سریال و مستند؟ باید سر را در گوشی فرو کرد و در میان صفحات بیپایان پیامرسانها و... گم شد؟ باید موسیقی شنید؟ باید مست شد؟ باید رقصید؟ یا نه؛ باید سر را در کتاب دعا فرو کرد و آنقدر دعا خواند تا کرونا را «فراموش» کرد؟ یا...
وجه مشترک همهی اینها و هزار راه دیگری که نیازی به نوشتن ندارند، ایجاد غفلت است: باید غافل شد تا راحت بود...
اما تا کجا میشود خود را به غفلت زد؟ وقتی خبر گرفتاری دوستت را میشنوی هم میشود؟ وقتی برادرت یا پدر و مادرت یا همسرت بستری شدند چهطور؟ وقتی عزیزی را با دست خودت در خاک پنهان کردی چهطور؟ #غفلت مسکّن است؛ آن هم نه در برابر هر دردی...
کسی به مسکّن نیاز دارد که از درد، ضعیفتر باشد؛ یا بگو کوچکتر باشد...
#دین چه طور؟ آیا مسکّن است؟ برای برخی بله؛ افرادی که دین را در قالب خودشان کوچک میکنند، به جای غافل شدن با فوتبال و فیلم و موسیقی، با توهم دین خودشان را غافل میکنند؛ و وقتی درد از حدی فراتر رفت مسکّن آنها هم دیگر جواب نمیدهد...
گمانم یکی از تفاوتهای افراد عمیقاً دیندار و باورمند با دیگران ـ دستکم خیلی از دیگران ـ این است که دین فرد را بزرگ می کند... آدمِ بزرگ و قوی برای درد نکشیدن نیاز به غفلت ندارد؛ #مرگ را میبیند، با آن راه میرود، گفتوگو میکند، میگرید و میخندد؛ ولی نمیترسد. اگر کسی باور کرد که «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای/ نبرّد رگی تا نخواهد خدای» و این خدا را هم از خود مهربانتر دانست و هم داناتر و هم حکیمتر، خیلی راحتتر میتواند کار را به او وانهد؛ آن هم نه از سر ناچاری ـ گرچه واقعاً ناچاریم ـ بلکه از روی میل و رغبت. اگر کسی باور کرد که خوشی و ناخوشی، دارایی و فقر، سلامت و بیماری، خطر و امنیت، همه مؤلفههای «دار ابتلایی» است که سر هم شده برای آزمودن او، نا با غورهای سردیاش میشود و نه با مویزی گرمیاش...
در این دار ابتلا، مواجه شدن با دردها ناگزیر است؛ اما گوهری وجود دارد که اگر به آن دست پیدا کنیم نه بیم دردهای آینده را داریم و نه غم دردهای حال را؛ که فرمود «إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و این بیبیمی و بیغمی، نه از بیحسی است و نه از غفلت؛ که از بزرگی است... و نه تعارضی با غمخوار بودن برای درد دیگران و دردمند بودن دارد.
@garmseer