🌷 آیتالله بهجت(ره):
✍ وقتی دل مؤمنی را شاد ڪنید ، خدا از لطف ، مَلڪی را خلق میڪند ڪه آن مَلڪ ، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ میڪند.
👌 اینڪه میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی ڪه به نفر ڪنارے آنها آسیب وارد میشود به سبب این است ڪه آن شخصِ محفوظ مانده ، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
📚 برگی از دفتر آفتاب ، ص ١٨۴
☀️
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_هجدهم مكثي كرد وگفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نمي خ
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_نوزدهم
زيارت
راوی: جبار ستوده ، مهدي فريدوند
سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه اندرزگو به يكي از ارتفاعات در شــمال منطقه گيلان غرب رفتيم.
صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه
هاي مشرف به مرز قرار گرفتيم.
پاسگاه مرزي در دست عراقي ها بود.
خودروهاي عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد مي كردند.
ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها زيارت عاشورا خوانديم.
بعد از آن در حالي كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه مي كردم گفتم: ابــرام جون اين جاده مرزي رو ببيــن. عراقي ها راحت تردد مي كنند. بعد با حسرت گفتم: يعني مي شه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهاي خودشون برن!
ابراهيم انگار حواســش به حرف هاي من نبود.
با نگاهش دوردســت ها را مي ديــد! لبخندي زد
و گفت: چي مي گــي! روزي مي ياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به كربلا سفر مي كنند!
در مســير برگشت از بچه ها پرسيدم: اســم اين
پاسگاه مرزي رو مي دونيد؟ يكي از بچه ها گفت: «مرز خسروي» بيست سال بعد به كربلا رفتيم.
نگاهم به همان ارتفاع افتاد.
همان كه ابراهيم بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود!
گوئي ابراهيم را مي ديدم كه ما را بدرقه مي كرد. آن ارتفاع درست روبروي
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
💖🌸💖🌸💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفدهم گفتم:((خیلی!))😑 خودم را راحت کردم و گفتم:(( که نمی توانم بگویم چقدر))😐
💖🌸💖🌸💖
#قصه_دلبری #قسمت_هجدهم
برگه هارا گذاشت جلوی رویم.
کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آن ها ..
درشت نوشته بود. ازهمان جا خواندم، زبانم قفل شد:
ت مرجانی،تو درجانی،تو مرواریدغلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی 💞
انگار در این عالم نبود، سرخوش!
مادر و خاله ام آمدند و به او گفتند:((هیچ کاری توی خونه بلد نیست، اصلا دور گاز پیداش نمی شه ..😐
یه پوست تخمه جابه جا نمی کنه!خیلی نازنازیه!))😑💣
خندیدوگفت:((من فکر کردم چه مسئله مهمی می خواین بگین!
اینا که مهم نیست!))😂❤️
حرفی نمانده بود.
سه چهارساعتی صحبت هایمان طول کشید.
گیر داد اول شما از اتاق بروید بیرون .
پایم خواب رفته بود و نمی توانستم از جایم تکان بخورم😑
از بس به نقطه ای خیره مانده بودم، گردنم گرفته بود و صاف نمی شد.
التماس می کردم:((شما بفرمایین،من بعد از شام میام!))
ول کن نبود، مرغش یک پا داشت.
حرصم درآمده بود که چرا این قدر یک دندگی
می کند.😑💣
خجالت می کشیدم بگویم چرا بلند نمی شوم.
دیدم بیرون برو نیست، دل رو به دریا زدم و گفتم:((پام خواب رفته!))
گفت:((فکر می کردم عیبی دارین وقراره سر من کلاه بره!))😂😂
دلش روشن بود که این ازدواج سر می گیرد ..😅❤️
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹
#محمدحسین_محمدخانی
🔴
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
🌷 آیت الله بهجت (ره) :
☘ هر ڪس در دام گناه یا خطایی افتاده و به آن عادت ڪرده و از ترڪ آن عاجز است ، می تواند به مدت 40 هفته ( پنج شنبه شبها یا جمعه صبحها ) بصورت مستمر ، بر سر مزار یڪی از اولیاء الهی برود و قرآن بخواند.
☀️
💠 نماز را ترڪ نڪنید ، حتی اگر درگیر گناه هستید!
🎬 آیت اللّه سیّد محمّد ضیاء آبادی(ره)
☀️
✍ آقاے معزے فرمودند ، از آیتالله بهجت(ره) سوال ڪردم ،
اگر ڪسی ترڪ معصیت ڪند از روے ریا، . گناه نڪند براے این ڪه مردم نفهمند ، چه حڪمی دارد ؟
🖋 آیت الله بهجت(ره) فرمودند : خدا این ریا را نصیب ما هم بڪند.
☀️
☘ استاد جاودان :
✍ تمام دستورات آیت الله حق شناس(ره) ، سه چیز بود :
🌱 ترڪ گناه ،
🌱 نماز جماعت
🌱 و نماز شب .
سید رضی (جامع نهج البلاغه)
بعداز مرگ مادرش گفت :
بعدازاین با ڪدام دستها بلاها را رد ڪنم؟
دست مادر ڪه بالا میرود بلا ها رد میشود.
شادے روح پــدران و مـــادران آسمـــانی صــلواتـــــــــ🖤ــ