eitaa logo
گشت ارشاد مدیران
177 دنبال‌کننده
995 عکس
2.1هزار ویدیو
38 فایل
گشت ارشاد مدیران بدون وابستگی به هیچ حزب و گروه خاصی به ارشاد و امربه معروف و نهی از منکر مدیران می پردازد شما هم می‌توانید مدیر کانال باشید و در ارشاد مدیران فعالیت فرمایید در صورت تمایل در پی وی شخصی اطلاع دهید
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استاد فاطمی‌نیا
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨سال تحویل این نیست که فقط یک قرآن بگذاری باز کنی یک نگاهی بکنی ببندی، سال تحویل این است که متحول بشوی واقعا✨ @fateminiya_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صرفاً جهت اطلاع
14.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار واسه اونایی که از امربمعروف و نهی از منکر واهمه دارن... ✅ارزش چندین بار گوش دادن رو داره 📮انتشار حداکثری با شما @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
هدایت شده از شبکه سه
16.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چرا غربگراها از دین بیزارند؟ 🔖 «ماه من»؛ ویژه‌برنامه سحر ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما @tv3_ir
ا پيش از تو بر مبناي مدنيت صحيح برپا مي داشت، تثبيت خواهد نمود. و بدان که رعيت متشکل از طبقاتي است که مصلحت زندگي بعضي از آنان تامين نمي شود مگر با بعضي ديگر، و هرگز با قسمتي از آن طبقات نمي توان از قسمت ديگر بي نياز گشت، از آن جمله است: لشکريان خدا، کاتبان عمومي و خصوصي، قضات عدل، هيئت منصفه و سازش دهندگان مردم با يکديگر، وصول کنندگان ماليات از مردمي ذمي و مسلمين، بازرگانان و صنعتگران، و از آن جمله طبقه پايين از حاجتمدان و بينوايان. و خداوند متعال در کتاب خود يا سنت پيامبرش سهم و موقعيت هر يک از آنان را مشخص فرموده است، و قانون سهم و موقعيت همه اين طبقات از خدا و پيامبرش صلي الله عليه و آله و سلم نزد ما محفوظ است. پس لشکريان با اذن خداوندي نگهبانان رعيت، و موجب افتخار و زينت زمامداران و عزت دين و طرق ايجاد امنيت در جامعه مي باشند، و براي رعيت استقرار و استقامتي نيست مگر با لشکريان، پس براي لشکريان استقرار و استقامتي نيست مگر به وسيله مالياتي که خداوند براي آنان از مواردش اخراج مي فرمايد که به وسيله آن براي جهاد با دشمنانشان تقويت شوند، و لشکريان در مصالح و نيازهاي خود به آن ماليات متکي باشند. سپس قوامي براي اين دو صنف نيست مگر به وسيله اصناف ديگر که عبارتند از قضات و کارگزاران و کاتبان، که معاهده ها را با استحکام مي بندند، و منافع را جمع آوري مي نمايند، و مورد اطمينان مردم در امور خاص و عام قرار مي گيرند، و براي طبقات مزبور قوامي نيست مگر به وسيله بازرگانان و صنعتگران که براي تهيه وسايل زندگي مي کوشند و آنها را در بازارشان در معرض داد و ستد قرار مي دهند، و آنان با کوشش براي تهيه وسايل و ابزار زندگي کفايت مي کنند همه کساني را که ناتوانند. سپس طبقه پايين مردم از حاجتمندان و بينوايانند که کمک و اداره زندگي آنان لازم است، و قانون خدا براي هر يک از آنان امکاني نهاده است، و براي هر يک از آنان حقي که مصلحت وي را برآورد بر عهده زمامدار است، و زمامدار نمي تواند از حقيقت آنچه که از حق آنان برعهده دارد برآيد، مگر با کوشش و استمداد از خداوند متعال، و آماده کردن نفس خود براي التزام به حق، چه تحمل آن همه موارد، سبک باشد چه سنگين. پس براي فرماندهي لشکريان، کسي را انتخاب کن که به عقيده تو خيرخواه ترين آنان به خدا و رسول خدا و پيشوايت باشد، و همچنين پاکدامن ترين، و بردبارترين آنان بوده، و از کساني باشد که از غضب خودداري کند، و عذري را که براي او آورده مي شود بپذيرد، به ناتوانان رووف و بر اقويا نيرومند و مسلط، و از کساني باشد که خشونت حوادث او را به هيجان نياورد و ناتواني زمينگيرش نسازد. سپس براي انتخاب فرمانده، با مردم آبرومند و شريف و اهل دودمان هاي صالح و داراي سوابق نيکو ارتباط نزديک برقرار کن، سپس با مردم بلند همت و آزاده و دلير، و سخاوتمند و اهل مدارا بپيوند، زيرا آنان جامع صفات کرم و شعبه هايي از نيکويي هستند. سپس امور آنان را همانگونه تحت نظر بگير که پدر و مادر امور فرزند خود را زيرنظر مي گيرند، و هرگونه تقويتي که درباره آنان انجام بدهي مشکل و بزرگ تلقي مکن، و هيچ لطفي را که به آنان بنمايي ناچيز مشمار، زيرا آن لطف (هر چه باشد آنان را به خيرخواهي براي تو وادار نموده و) موجب خوش گماني آنان درباره تو خواهد بود. و هرگز تحت نظر گرفتن امور لطيف و ظريف آنان را با تکيه به بررسي امور چشمگيري که دارند رها مکن، زيرا براي اندکي از لطف تو موضعي است که از آن بهره خواهند برد، و براي امر بزرگ و چشمگير موقعيتي است که از آن بي نياز نخواهند گشت. و مقدم ترين سران لشکريانت در نزد تو کسي باشد که به لشکريان تو کمک و ياري کند، و از آنچه دارد به آنان عطا کند، به طوري که هم امکانات آنان را مهيا نمايد و هم نيازهاي دودماني را که از خود برجاي گذاشته و عازم لشکرگاه (يا جبهه و ميدان) شده اند، تا به اين سبب در جهاد با دشمن بيش از يک اهتمام نداشته باشند، زيرا عطوفت تو درباره آنان، دل هاي آنان را به تو متمايل مي کند، و قطعي است که بهترين روشنايي چشم زمامداران، گسترش و نفوذ دادگري در جامعه و ظهور محبت مردم جامعه است. و قطعي است که محبت مردم بروز نمي کند مگر با سلامت سينه هاي (درون و ذهن) آنان درباره زمامداران، و خيرخواهي مردم جامعه به وجود نمي آيد مگر به وسيله اطلاع و احاطه آنان درباره زمامداران، و احساس اندک بودن سنگيني حاکميت آنان، و دوري از انقراض مدت حکومت زمامداران. آرزو و اميدهاي (معقول) آنان را وسعت ببخش، و ستايش نيکو را براي آنان پي درپي انجام بده، و آزمايش آزمايش شدگان را به شمار بياور، زيرا يادآوري فراوان اعمال نيکوي نيکوکاران، انسان دلاور را به هيجان مي آورد، و شخص عقب نشسته را تحريک مي کند، ان شاء الله. سپس براي هر کسي تلاشي را که کرده است به حساب بياور، و تلاش هيچ کس را به حساب ديگري منظور مدار، و در اداي حق تلاشگران کمتر از حق درجه اعلا
که بيان کردم، هرگز خود را مدتي طولاني از مردم جامعه خود پوشيده مدار، زيرا اختفاي زمامداران از رعيت نوعي وارد کردن فشار بر آنان و کم اطلاعي از امور حيات اجتماعي مردم است. غياب زمامداران (و هرگونه کارگزاران) از مردم، زمامداران را از دانستن اموري که از آنان پوشيده است، باز مي دارد. در نتيجه امر بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک بزرگ، و زيبا زشت، و زشت زيبا جلوه مي کند و حق با باطل در هم مي آميزد. و جز اين نيست که زمامدار هم بشري است و هر آنچه از امور را که مردم از او بپوشانند نخواهد فهميد، و علامتي خاص براي حق وجود ندارد که به وسيله آن راست از دروغ شناخته شود. و جز اين نيست تو که در منصب حاکميت قرار گرفته اي يکي از دو کس خواهي بود، يا تو آن مردي هستي که نفس تو در راه حق آماده بذل است، بنابراين به کدامين علت خود را از حق واجبي که عطا خواهي کرد و يا عملي شريف که انجام خواهي داد؟ مي پوشاني؟ يا تو آن مردي هستي که مبتلا به امساک و خودداري از برآوردن حاجت مردم مي باشي، در اين صورت مردم که از بذل تو مايوسند، با کمال سرعت از حاجت خواهي از تو امتناع خواهند ورزيد، به اضافه اين که بيشترين احتياجات مردم به تو چيزهايي است که براي تو مشقتي ندارد، (زيرا بيشترين احتياجات) يا شکايت از ظلمي است که به آنان رفته است، يا خواستن عدالت و انصاف در معامله اي که انجام داده اند. سپس براي زمامدار خواص و نزديکاني است که داراي صفت خودخواهي و مقدم شمردن خود بر ديگران، و دست درازي، و کم انصافي در معاملات مي باشند. ماده و ريشه اينگونه مردم را با قطع عوامل صفات مزبور قطع کن. و هرگز به کسي از اطرافيان و خويشاوندان خود قطعه زميني از زمين هاي مسلمانان را اختصاص مده، و هرگز اينگونه مردم در بستن معاهده اي که ضرري بر حق ديگران وارد بسازد با تکيه بر تو طمع نکنند. اين ضرر مانند سوءاستفاده از حقابه يا از عملي مشترک است که زحمت و مخارج آن را به گردن ديگران بيندازند، که در نتيجه خوشي و امتياز اين خطاکاري براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت از آن تو خواهد بود. و هر کس از نزديکان و يا بيگانگان که به سبب حقي ملزم شود، او را به همان حق ملزم کن (حق را درباره او اجرا کن) و در انجام اين تکليف بردبار باش و تقرب به خدا را منظور بدار. هر وضعي که اجراي حق درباره خويشان و خواصت پيش بياورد، مانع اقدام تو براي اجراي حق نباشد، و تو عاقبت احقاق حق را اگر چه سنگين است در نظر بگير، زيرا نتيجه و پايان آن پسنديده است. و اگر مردم جامعه تو را به تعدي و ظلمي متهم کردند و درباره تو بدگمان شدند، عذر خود را براي آنان آشکار کن و با آن عذر آشکار بدگماني هاي آنان را از خود برگردان، زيرا در اين اعتذار و رفع سوءتفاهم رياضتي است براي نفس خود، و محبت و مدارايي است براي مردم جامعه، و با عذري که مي آوري در پابرجا ساختن آنان در مسير حق، به خواسته خود نايل مي گردي. و هرگز صلحي را که دشمن تو به آن دعوت نمايد و رضايت خدا در آن باشد دفع مکن، زيرا به وسيله صلح است که لشکريانت آسوده مي گردند و خود از تشويش و اندوه خاطر راحت مي شوي و موجب ايمني بر شهرهايت مي باشد. ولي پس از استقرار صلح از دشمن خود کاملا برحذر باش، زيرا دشمن چه بسا به نزديکي مي گرايد و نمايش صلح مي دهد تا طرف را غافلگير کند، پس جانب احتباط را بگير و خوش گماني را درباره حيله گري هاي دشمن متهم بساز. و اگر ميان خود و دشمن معاهده اي منعقد نمودي يا از طرف خود پناهندگي به او دادي، به معاهده خود به طور کامل وفا کن، و با کمال امانت تعهد پذيرش پناهندگي او را مراعات نما، و نفس خود را در برابر عهدي که بسته اي سپر کن، زيرا عموم مردم در هيچ يک از واجبات الهي با آن همه پراکندگي که در خواسته ها و نظريات خود دارند، مانند بزرگداشت وفا به معاهده ها اتفاق نظر ندارند. اين يک قانون محکم است که حتي مشرکين هم مابين خود با قطع نظر از اسلام و مسلمين به آن عمل مي کردند، زيرا آنان نيز عواقب بد حيله گري براي عهدشکني را آزمايش کرده بودند. پس هرگز براي مختل ساختن پناهندگي دشمن به تو، نيرنگ راه مينداز، و تعهد خود را نقض مکن، و براي دشمنت حيله گري روا مدار، زيرا هيچ کس جز نادان شقي به خدا جرئت نمي کند. خداوند متعال قانون تعهد و پناهندگي و پناه دهندگي را با رحمت الهي خود ميان بندگانش عامل امن، و پناهگاهي قرار داده است که در منطقه ممنوعه در آن بيارامند، و در همسايگي آن با احساس امنيت به زندگي خود ادامه بدهند. پس هيچ گونه دغل بازي و فريبکاري و نيرنگ را در تعهدها نبايد راه داد. و هيچ معامله اي را به گونه اي منعقد مکن که ابهام انگيز بوده و امکان اختلال در آن وجود داشته باشد. و هرگز پس از تاکيد و استحکام متن معاهده، تکيه بر مغلطه کار مکن. و اگر تعهد الهي تو را در موردي در تنگنا قرار داد، اين امر هرگز موجب نشود که درصدد فسخ به ناحق آن تعهد برآيي، زيرا شکيبايي تو
نامه اي است از آن حضرت (عليه السلام) فرمان مبارک اميرالمومنين (عليه السلام) به (مالک اشتر نخعي) وقتي که او را والي مصر و اطراف آن ساخت: صدور اين فرمان موقعي بود که وضع سياسي (محمد بن ابي بکر) که امير مصر بود، به اختلال کشيده شده بود و اين طولاني ترين عهدنامه اي است که اميرالمومين (عليه السلام) نوشته و جامع ترين آنها است از نظر امتيازاتي که دارا است. اينست فرماني که بنده خدا علي اميرمومنان به مالک بن الحارث اشتر براي اداره کشور مصر صادر مي نمايد، و براي اجراي کامل آن از او تعهد مي گيرد. اهداف اين فرمان و اجراي آن عبارتست از وصول ماليات از آن کشور، و جهاد با دشمنان، و اصلاح مردم، و آبادسازي شهرهاي آن. دستور مي دهد او را به تقواي الهي، و تقديم اطاعت خداوندي بر همه چيز، و پيروي از آن فرايض و سنتها که خداوند سبحان در کتاب خود به آنها دستور داده است، و هيچ کس نمي تواند (در اين زندگاني و در سراي اخروي) به سعادت نايل آيد مگر اين که از آن فرايض و سنتها پيروي کند، و هيچ کس سقوط در شقاوت نکند مگر با انکار و ضايع کردن آنها، (و دستور مي دهد که) خداوند سبحان را با قلب و دست و زبانش ياري نمايد، زيرا خداوند بزرگ به عهده گرفته است ياري کسي را که او را ياري کند، و عزيز داشتن کسي را که او را عزيز بدارد. (و دستور مي دهد) که نفس خود را از شهوتها بشکند، و از طغيان ها باز بدارد، زيرا نفس آدمي سخت به بدي وادار مي کند، مگر آن که خدا رحم کند. سپس بدان اي مالک، من تو را به شهرهايي مي فرستم که پيش از تو حکومتهايي که برخي از آنان عادل و بعضي ديگر ستمکار بودند در آنها به جريان افتاده است، و قطعي است که مردم در همه امور و شوون تو همانگونه نظاره خواهند داشت که تو در امور و شوون حکام گذشته نظاره مي کردي، و درباره تو همان را خواهند گفت که تو خود درباره آنان مي گفتي. مالکا، جز اين نيست که خداوند متعال براي شناخت مردان صالح، حقايق را بر زبان هاي بندگانش به جريان مي اندازد. محبوبترين ذخيره را براي خود عمل صالح قرار بده، پس هوايت را مالک باش، و نفست را از اقدام به آنچه براي تو حلال نيست سخت باز دار، زيرا انصاف و عدالت درباره نفس، جلوگيري جدي از اقدام نفس است در هر چه که بخواهد يا نخواهد. مالکا، رحمت و محبت و لطف بر مردم جامعه را به قلبت بفهمان، (به طوري که آن را دريافت کند، نه اين که در حد يک تصور ذهني بماند). و براي آنان درنده اي خونخوار مباش که خوردن آنان را غنيمت بشماري، زيرا مردم بر دو صنفند، يا برادر ديني تو هستند، يا نظير تو در خلقت (همنوع تو مي باشند). لغزش ها از آنان سر مي زند، و خطاها بر آنان روي مي آورد، و از روي عمد يا خطا دچار تجاوز مي گردند. مردم را از بخشش و چشم پوشي هاي خود آنچنان بهره ور ساز که دوست داري مثل آن را خدا براي تو عطا فرمايد، زيرا مقام تو بالاتر از آن مردم است و مقام زمامدار تو بالاتر از تو، و خداوند فوق زمامدار توست، و خداوند کفايت امور مردم را از تو خواسته، و تو را به وسيله آنان آزمايش کرده است. مالکا، هرگز نفس خود را براي محاربه با خدا روياروي مساز، زيرا تو تاب انتقام او را نداري، و از عفو و رحمت او بي نياز نيستي، و از هر عفوي که کرده اي هرگز نادم مباش، و به هر کيفري که داده اي هرگز مباهات مکن، و مادامي که راهي براي گريز داشته باشي به غضب و پرخاش مشتاب. و هرگز مگو: من به مقام فرماندهي نصب شده ام، فرمان مي دهم و بايد اطاعت شوم، زيرا اين تلقين نابکارانه وارد کردن فساد در قلب است، و عامل سستي و تزلزل در دين، و نزديک شدن به دگرگوني ها. و در آن هنگام که با توجه به مقام بالاي خود، هيبت و تکبري در خود احساس کردي، (فورا) به ياد بياور عظمت ملک خداوندي را که فوق توست، و بنگر و متوجه باش بر قدرت و سلطه خداوندي بر ناتواني هايي که درباره نفس خود داري. اين توجه و نگرش است که سرکشي و تمرد را از تو مي گيرد، و تندي تو را فرو مي نشاند، و آن عقل را که از مغزت بيرون رفته بود، به تو باز مي گرداند. مالکا، سخت بپرهيز از اين که درصدد برابري با عظمت خداوندي برآيي، و خود را در جبروت ربوبي با خداوند متعال همانند بيني، زيرا خداوند هر جباري را ذليل، و هر متکبري را پست و خوار مي سازد. مالکا، مابين خدا و مردم از يک طرف و نفس و دودمان و هر کسي از رعيت که هوايي از او بر سر داري، از طرف ديگر انصاف برقرار کن. اگر انصاف برقرار نکني، ستم ورزيده اي، و هر کس که بندگان خدا ستم روا دارد، خدا است که از طرف بندگانش دشمن آن ستمکار است، و هر کس که خدا با او خصومت کند، دليلش را باطل سازد، و چنين شخصي درصدد محاربه با خدا است تا آنگاه که از ستمکاري برگردد و توبه نمايد. (آگاه باش که) هيچ چيزي بيش از حرکت بر مبناي ظلم موجب دگرگوني نعمت خداوندي و سرعت انتقام او نيست، زيرا خداوند شنونده دعاي ستمديدگان است، و در کمين ستمکاران. بايد بهترين امور در نزد تو، م
او را تعزير نما و کيفري بدون اسراف بر او اجرا کن. سپس مالکا، خدا را، خدا را در نظر بگير درباره طبقه پايين از مردمي که چاره اي ندارند، از بينوايان و نيازمندان و مشقت زدگان و زمينگيرشدگان، زيرا در اين طبقه مردمي قانع و حاجت خواه وجود دارد. حق خدا را که از تو مراعات آن را درباره آنان خواسته است حفظ کن، و براي آنان قسمتي از بيت المال و قسمتي از عايدات خالصه جات اسلام را در هر شهري در نظر بگير. زيرا براي آن بينوايان و نيازمندان که از جايگاه تو دورند، همان حق وجود دارد که براي نزديکان، و تو بايد حق همه آنان را مراعات نمايي، مالکا، هشيار باش که فساد و سرمستي تو را از آنان مشغول نکند، زيرا تو به بهانه اشتغال به کارهاي بزرگ از ضايع کردن حق کوچک معذور نيستي، و هرگز اهتمام خود را از آنان منصرف مکن، و از روي تکبر بر آنان روي گره مساز. و امور کساني از اين طبقه را که نمي توانند به حضور تو برسند و مردم به آنان با تحقير مي نگرند و مردان چشمگير آنان را پست مي شمارند، تحت نظر بگير، و براي رسيدگي به امور آنان مردمي را معين کن که در نزد تو مورد اطمينان و اهل ترس از خدا و فروتن مي باشند، تا نيازها و مسائل آنان را به تو اطلاع دهند. سپس درباره اين طبقه مستمند چنان رفتار کن که روز ديار با خداوند سبحان معذور و سربلند باشي. زيرا اين طبقه از ديگر مردم جامعه به انصاف (و عدل و محبت) نيازمندترند. و حقوق همه مردم و طبقات جامعه را چنان ادا کن که در نزد خدا معذور و سربلند باشي. اداره شوون ايتام و کساني را که گذشت ساليان عمر آنان را ناتوان ساخته است، از کساني که چاره اي ندارند و نفس خود را براي سوال عرضه نمي کنند، با دقت و توجه به عهده بگير و ملتزم باش. و اين دقت و تعهد بر زمامداران سنگين است، و التزام و عمل به همه انواع حق سنگين است. خداوند متعال همين سنگيني را براي مردماني سبک مي کند که طلب عاقبت نموده و نفس خود را درباره حق شکيبا ساخته اند و به صدق وعده خداوندي اطمينان دارند. و براي نيازمندان که مراجعه آنان به تو ضروري است قسمتي از وقت خود را اختصاص بده که با شخص تو به طور مستقيم ارتباط برقرار کنند، و براي آنان مجلس عمومي قرار بده که در آن جا به خدايي تواضع کني که تو را آفريده است. و در اين ارتباط لشکريان و معاونانت مانند نگهبانان و پاسبانانت را از آنان دور بساز، که کسي که از آن نيازمندان با تو سخن مي گويد بدون گرفتگي زبان (و بدون نقص) سخنش را بگويد. زيرا من در مواردي متعدد از سول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيدم که مي فرمود: (هيچ امتي به پاکي و قداست نخواهد رسيد، اگر حق ضعيف آن امت از قدرتمندش بدون گرفتگي زبان (و بدون نقص) گرفته نشود) سپس بد برخوردي و ناتواني در سخنن گفتن را از آنان تحمل کن، و مگذار آنان در تنگناي هيبت فرمانروايي و تکبر تو به سختي بيفتند (و نتوانند درد دل و حاجات خود را ابراز بدارند). اگر درباره حاجتمندان به اين ترتيب که به تو دستور دادم رفتار کني، خداوند ابعاد رحمتش را بر تو مي گستراند، و پاداش اطاعتش را براي تو مقرر مي داد. و آنچه را که عطا مي کني، به طور گوارا عطا کن، و اگر نتوانستي نياز کسي را برآوري، با روي خوش و پوزش خواهي او را برگردان. سپس برخي از امور است که بايد خود تو مستقيما آنها را مورد بررسي يا اجرا قرار بدهي، از آن جمله است: 1- پاسخ مسائل کارگزاران در آن موقع که کاتبان تو ناتوان باشند 2- صادر نمودن (برآوردن) نيازهاي مردم که بر تو ارائه شده و دستياران تو در برآوردن فوري آن نيازها دلهره داشته باشند. و (به طور کلي) مالکا، عمل هر روز را در همان روز به جاي بياور، زيرا براي هر روز موقعيت و قانون خاصي حکمفرما است، (که اگر آن روز بگذرد آن موقعيت به دست نخواهد آمد). مالکا، مابين خود و خدايت قسمتي از بهترين اوقات و شايسته ترين آنها را اختصاص بده. اگر همه اوقات عمر تو با نيت صالح بگذرد و رعيت در آن اوقات در آسايش باشند، عبادتي است براي خدا. و بايد اعمال خاصي که وظايف ديني خود را از روي اخلاص به خدا به وسيله آنها انجام مي دهي، برپا داشتن آن دستورات الهي باشد که فقط براي او انجام گيرد. حق تلاش بدني را که بايد به خدا ادا شود در شب و روز ادا کن، و آن اعمالي را که موجب تقرب تو به خداست به طور کامل و بدون خلل و نقصان به جاي بياور. در اداي اين حق بدني از هيچ تلاشي دريغ مدار. و در آن هنگام که براي نماز با مردم ايستادي، نماز را آن قدر طولاني مکن که موجب نفرت مردم از نماز جماعت باشد و آن مقدار هم به اختصار برگزار مکن که موجب تضييع نماز شوي، زيرا در ميان مردم، بيمار و داراي حاجتي است که نمي توانند زياد درنگ کنند، و من از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) موقعي که مرا به يمن مي فرستاد، پرسيدم: (با آنان چگونه نماز بگزارم؟) فرمود: (در نماز، ناتوان ترين آنان را در نظر بگير و به مومنان مهربان باش. ) پس از همه اين دستورات
توسط ترين آنها در حق، و فراگيرترين آنها در عدالت، و جامع ترين آنها به رضايت مردم باشد، زيرا غضب عموم، رضايت خواص را از بين مي برد، و غضب خواص در صورت وجود رضايت عموم مردم بخشوده مي شود. خواص در دوران آسودگي بيشتر از همه افراد رعيت موجب تکلف و مشقت زمامدار هستند و در موقع آزمايش ياري آنان از همه کمتر مي باشد، (و هچنين) هيچ احدي مانند خواص از عدل و انصاف، احساس ناراحتي نمي کند. اين خواص بيش از همه در سوال اصرار مي ورزند، و در موقع عطا کمتر از همه شکر مي گزارند، و در صورت امتناع زمامدار از عطا، ديرتر عذر مي پذيرند، و هيچ فرد و گروهي در حوادث بزرگ روزگار مانند خواص کم صبر و بي تحمل نيستند. و جز اين نيست که ستون برپا دارنده دين و تشکل جمعي مسلمانان و وسيله دفع دشمنان، عموم مردم و امت اسلامي هستند، پس گوشت شنواي سخنان اين مردم، و تمايلت به سوي آنان باشد. مالکا، دورترين و مبغوض ترين مردم در نزد تو کسي باشد که بيشتر درصدد پيدا کردن و ابراز عيوب مردم است، زيرا در مردم عيوبي است که شايسته ترين انسان ها براي پوشاندن آنها زمامدار است، پس آنچه را که از تو پوشيده است، کشف مکن، زيرا جز اين نيست که تکليف تو پاک کردن چيزيست که بر تو ظاهر گشته است. و خداوند متعال خود درباره آنچه از تو مخفي است حکم خواهد کرد. مالکا، تا بتواني پرده بر روي آنچه پوشيده شود بينداز، تا خداوند سبحان آنچه را که مي خواهي از تو براي رعيت پوشيده بماند، مخفي بدارد. گره هر کينه را از دل هاي مردم باز کن، و عامل هرگونه عداوت را از خود قطع کن، و از هر چيزي که براي تو واضح نيست چشم بپوش، و هرگز براي تصديق سخن چين شتاب مکن، زيرا سخن چين خيانت پيشه است، اگر چه خود را به خيرخواهان تشبيه کند. و هرگز در مشورتهايت بخيل را داخل مکن که تو را از بخشش و احسان باز مي دارد و وعده فقر به تو مي دهد، و آدم ترسو را از هم در مشورت دخالت مده، زيرا تو را به ناتواني مي کشاند، و آدم حريص را از اين کار مهم دور بدار، زيرا لئامت را از روي تعدي در نظر تو مي آرايد. همه اين صفات پست بخل، ترسويي و حرص غرايزي است متنوع که جامع همه آنها بدگماني به خدا است. بدترين وزراي تو کسي است که پيش از تو وزارت اشرار را داشته و در گناهان شريک آنان بوده است. هرگز او را از خواص خود قرار مده، زيرا آنان ياران گنه کارانند، و برادران ستمکاران، و تو مي تواني جانشيناني بهتر از آنان پيدا کني که نظرياتي مثل آنان دارند و نفوذ آنان را نيز دارا هستند، و در عين حال از وزر و وبال گناهان آنان به دورند، کساني که هيچ ستمکاري را در ستم ورزي و هيچ گنهکاري را در ارتکاب گناه کمک نکرده اند. زحمت آنان براي تو سبکتر، و ياري آنان براي تو نيکوتر است، و از نظر عطوفت به تو مايل تر، و با اشخاص جز تو کم انس تر مي باشند. پس اينگونه انسان هاي ممتاز را خاص مجالس سري و علني خود قرار بده، سپس مقدم ترين خواص در نزد تو گوياترين آنان باشد درباره حق اگر چه تلخ باشد، و کسي باشد که در مواردي که خداوند براي اوليايش اکراه دارد- هر اندازه هم آن موارد مطلوب هواي تو باشد- کمترين ياري را به تو نمايد. و همواره به مردمي که اهل پرهيزگاري و صدقه بپيوند، سپس آنان را تمرين و تکليف کن که در شان تو مبالغه نکنند و تو را به عدم ارتکاب باطل ستايش نکنند، زيرا مداحي زياد کبر مي آورد و وادار به غرور مي نمايد. مالکا، هرگز آدم نيکوکار و بدکار در نزد تو مساوي نباشند، زيرا چنين تسويه اي نيکوکاران را به انجام کارهاي نيکويي رغبت، و مردم بدکار را به کارهاي زشت تحريک و تشويق مي نمايد. و هر گروه از نيکوکاران و بدکاران را به چيزي ملزم کن که خود را به آن ملتزم ساخته اند. و بدان هيچ انگيزه اي براي خوش گماني زمامدار درباره رعيتش شديدتر از احسان وي به رعيت، و سبک کردن مشقتها از دوش آنان، و تحميل نکردن تکليفي که متوجه آنان نيست، نمي باشد. در اين موضوع اقدامات تو بايد طوري باشد که خوش گماني مردم جامعه براي تو فراهم آيد، زيرا اميد و خوش گماني، مشقت و رنج هاي دامنه دار را از تو قطع مي کند، و شايسته ترين شخص براي خوش گماني تو کسي است که از عهده آزمايش تو به خوبي برآمده باشد، و شايسته ترين شخص براي بدگماني تو کسي است که از بوته آزمايش تو، به در آمده باشد. و هرگز سنتي نيکو را مشکن که پيشتازان اين امت به آن عمل نموده، و موجب تشکل انساني عالي امت شده، و مردم جامعه بر مبناي آن به حيات صالحه نايل گشته اند، و هرگز سنتي را بنيان مگذار که به چيزي از آن سنتهاي گذشته ضرري برساند، که در نتيجه پاداش نصيب سنت گذاران نيکو شود، و وبال سنت شکني گريبان تو را بگيرد. مالکا، براي بهره برداري از علم عالمان، زانوي تعلم در برابر آنان بر زمين گذار، و براي اخذ حکمت از حکما، با آنان به تحقيق و کنجکاوي بپرداز، زيرا علم و حکمت آنان تاثير قطعي در اصلاح امور جامعه تو خواهد داشت، و هر اصلي که حيات مردم ر