eitaa logo
غدیر شناسنامه شیعه
157 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
✅ اصل و نسب و مذهب ما را چو بخواهید آغاز مسلمانی ما روز غدیــــــر است... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عید غدیر بخش عمده ای از شناسنامه ی شیعه ائمه محسوب می شود. مقام معظم رهبری @ggg1400 آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
دعا کنیم تا دعا شویم 💠زیباترین دعا در شبهای قدر ✅شب قدر با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پیوند بسیار زیادی دارد. ✅ یکی از زیباترین دعاهایی که سفارش شده است در شبهای قدر خوانده شود دعای سلامتی امام زمان علیه السلام است. ✅ اما اکثر مردم این دعا را به صورت ناقص می خوانند، یعنی این عبارت دعا «الحمد الله رب العالمين و صلي الله علی محمد واله طاهرين» را نمی خوانند. ✅ در واقع دعای اصلی سلامتی امام زمان چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمين و صلي الله علی محمد واله طاهرين اللهم کن لوليک الحجه بن الحسن صلواتک عليه و علی ابائه في هذه الساعه و في کل ساعه ولياً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً https://eitaa.com/mouodyavaran
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی؟" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم. از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدم به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی؟" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند؟ بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟ بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷
▪️رسول خدا "صلی الله علیه و آله" فرمودند: «عَلِيٌ‏ مِنِّي‏ كَنَفْسِي‏ طَاعَتُهُ‏ طَاعَتِي‏ وَ مَعْصِيَتُهُ‏ مَعْصِيَتِي‏» على از من است همچون جان من! پبروی از او، پیروی از من است و نافرمانى از او، نافرمانی و مخالفت با من است. 🔺أمالی صدوق؛ ص89
✍امام علی(ع)میفرمایند: مومن بی وضو نخوابد پس اگر آب نیابد با خاک تیمم کند زیرا در خواب روح مومن به سوی خداوند به بالا برده می شود.
به نام خدا به یاد خدا برای خدا: ❗️علی (ع) را چه کُشت؟! یک وقت می‌گوییم علی(ع) را "که" کُشت و یک وقت می‌گوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟! البته ابن ملجم، و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت، باید بگوییم "جمود"، "خشک مغزی" و " مقدّسی"؛ همین هایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت می‏ کردند، واقعاً خیلی تأثّرآور است... علی به جهالت و نادانی این ها ترحّم می‌کرد، تا آخر هم حقوق این ها را از المال می‌داد و به این ها آزادی فکری می‌داد... ابی الحدید می‌گوید، اگر می‌خواهید بفهمید که و چیست، به این نکته توجه کنید که این ها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب‏ نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: "ما می‌خواهیم خدا را بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شب های عزیز قرار بدهیم که بیشتری ببریم...!" 📚 مرتضی مطهری، از کتاب اسلام و نیازهای زمان، ج ۱
خارجیها(خوارج) در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهای آزاد اکتفا می‌کردند. رفتار علی نیز درباره آنان همان‌طور بود که گفتیم؛ یعنی به هیچ وجه مزاحم آنها نمی‌شد و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد. اما کم کم که از توبه علی مأیوس گشتند روششان را عوض کردند و تصمیم گرفتند دست به انقلاب بزنند. اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود، زیرا مسأله اظهار عقیده نیست بلکه اخلال به امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حکومت شرعی است. لذا علی آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت. 📗 جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام، ص۱۲۷
علی علیه السلام در مناجاتهای خودش عرض می کند: خدایا! کفیلی فَخراً انْ اکونَ لَک عَبْداً وَ کفی لی عِزّاً انْ تَکونَ لی رَبّاً. خدایا! این افتخار برای من بس که بنده تو باشم و این عزت و شرافت برای من بس که تو رب و خداوندگار و پروردگار من باشی.  📙آزادی معنوی ص۵۲
ابن‌ملجم یکی از آن نه نفر زُهّاد و خشکه مقدس‌هاست که می‌روند در مکه و آن پیمان معروف را می‌بندند و می‌گویند همه فتنه‌ها در دنیای اسلام معلول سه نفر است: علی، معاویه و عمرو عاص. ابن‌ملجم نامزد می‌شود که بیاید علی علیه‌السلام را بکشد. قرارشان کی است؟ شب نوزدهم ماه رمضان. چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟ ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: نادانی را ببین! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند چون این عمل ما یک عبادت بزرگ است، آن را در شب قدر انجام بدهیم که ثوابش بیشتر باشد. 📔 سیری در سیرۀ ائمۀ اطهار، ص۴۶
🔅آزاد مرد واقعی بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. لهذا آزادمرد واقعی جهان کیست؟ بن ابی طالب یا افرادی که از طراز علی بن ابی طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادی هستند که در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کرده‌اند. 📚آزادی معنوی، صفحه ۱۹
خوارج چه کسانی بودند؟ خوارج مردمی بودند ظاهربین، مردمی بودند که اساساً عمق را نمی ‏دیدند، آینده را درک نمی‌کردند، شعاع دیدشان بسیار کوتاه بود ولی متعبد و متدین و معتقد و عابد و زاهد بودند. علی علیه السلام آنها را ریاکار نمی ‏دانست. این همه انتقادی که از آنها کرده است نگفته اینها در عبادتشان ریاکار بودند، می‌گوید اینها کج ‏فهم و کج اندیشه بودند. 📕پانزده گفتار ص ۶۸
خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی. مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند بلکه اساساً منکر بصیرت در عمل بودند، زیرا این تکلیف را امری تعبدی می‌دانستند و مدعی بودند باید با چشم بسته انجام داد. 📙جاذبه و دافعه حضرت علی علیه السلام ص۱۱۰
به قول نهرو: ملتی مستقل است که اقتصادی داشته باشد. علی علیه السلام می ‏فرماید:. احْتَجْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ اسیرَهُ، اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکنْ نَظیرَهُ، احْسِنْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ امیرَهُ‏. [محتاج هرکه شوی اسیر او خواهی بود؛ بی نیاز از هرکه گردی با او برابر خواهی شد؛ و هرکه را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی فرمانروای او خواهی شد.]. اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد خواه ناخواه اوّلی برده و دومی‏ آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل، از شرایط حیات ملی است. 📙نظری به نظام اقتصادی اسلام ص۱۹