eitaa logo
غدیر شناسنامه شیعه
159 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
✅ اصل و نسب و مذهب ما را چو بخواهید آغاز مسلمانی ما روز غدیــــــر است... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عید غدیر بخش عمده ای از شناسنامه ی شیعه ائمه محسوب می شود. مقام معظم رهبری @ggg1400 آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
نسبت ولايتى خود با على بن ابى طالب عليه السلام را از نسبت ولادتى خود با او، بيشتر دوست دارم ؛ چون ولايت او بر من واجب است و ولادتم از او افتخار! عن الصادق عليه السلام: وِلايَتي‏ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام أحَبُ‏ إلَيَ‏ مِن وِلادَتي مِنهُ؛ لِأَنَّ وِلايَتي لَهُ فَرضٌ، ووِلادَتي مِنهُ فَضلٌ. [۱] اين روايت از روايات بسيار زيبا و آموزنده است. ائمه اطهار عليهم السلام نسبت به وجود مبارک امیرالمؤمنين عليه السلام هم فريضه ولايت داشتند و هم فضيلت ولادت ولي ولايت نزد آنها بسيار مهم تر بود چون واجب با مستحب قابل مقايسه نيست و فاصله زيادي از هم دارند. اين روايت ريشه در اين آيه دارد:« إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »[۲]. اين آيه دلالت دارد بر اينکه خداوند متعال ولي و سرپرست جامعه است و بعد از خدا، پيامبر صلي الله عليه و آله و بعد مؤمنيني که مقيّدند به اقامه نماز و دادن صدقه در حال نماز که اشاره دارد به خاتم بخشي حضرت علي عليه السلام در حال نماز. خليفه دوم بارها در حال رکوع صدقه داد که آيه اي هم براي او نازل شود ولي چيزي نازل نشد. نکته ديگر آنکه امتياز و فضیلت انسان ها به یکدیگر به نسب نيست بلکه به تقواست:« إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ »[۳]. و معيار تقوا هم ولايت اهل بيت عليهم السلام است. اگر ولايت نباشد ساير اعمال هم هباء است. [۱].دانش نامه اميرالمومنين، ج‏۲، ص۱۶۴ بنقل از الفضائل لابن شاذان: ص ۱۰۶، الاعتقادات: ص ۱۱۲ وفيه صدره، بحار الأنوار: ج ۳۹ ص ۲۹۹ ح ۱۰۵. [۲].المائدة : ۵۵. [۳].الحجرات : ۱۳.
یکی از واعظان تـهران بعد از نماز مغرب و عشاء از علامه طباطبائی پـــرسید: چگونه در نماز بیابم؟ فرمود: زیاد نگویید پرگو نباشـــید! آیت الله مصباح یـــزدی
گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند. و اگر گره به کار دیگران بندازید، در کار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد.
✍ امشب سیزدهم ماه رمضان، نخستين شب از ليالى ایام البيض است كه خواندن دعای مجیر در آن سفارش شده است.  پیامبر: هر که این دعا را در«ایام البیض»[روزهای سیزدهم و چهارهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می‏شود،هرچند به عدد دانه‏ های باران و برگهای درختان و ریگ های بیابان باشد.و خواندن آن برای شفای‏ بیمار و ادای دین و بی‏ نیازی و توانگری و رفع غم و اندوه سودمند است.
📝 مرحوم میرزا محمد علی اردوبادی (م1380ق)آدم عجیبی بود. تقریباً در این پنجاه سال اخیر در نجف هر کتاب قابل توجهی منتشر می‌شد، ایشان در آن دخالت داشت. چون ادیب درجه اول بود، کتب را به او می‌دادند و او شرط می‌کرد که ابداً اسم من در کار نباشد. از این رو، همه با تمام میل می‌پذیرفتند. آسید عبدالعزیز طباطبایی می‌گفت: در «اصل‌الشیعه» که کتاب کوچکی از کاشف‌الغطاء است، هفت تا غلط ادبی پیدا کردند، با این‌که کاشف‌الغطاء ادیب عرب است. ولی در یازده جلد کتاب «الغدیر» یک غلط ادبی وجود ندارد؛ چون صاحب الغدیر اینها را برای مرحوم اردوبادی خوانده و او اصلاح کرده است، حتی آن موقع که آقای امینی در مرض وفاتش مستلقی بود، برای مرحوم اردوبادی می‌خواند و او هم اصلاح می‌کرد. خلاصه این‌جور آدم مخلصی بود. 📚 آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج1، ص577
۲۶ سال ریگ در دهان برای تربیت گفتار آیت الله سید محمد حسینی همدانی – صاحب تفسیر «انوار درخشان»- می‌فرمود:  در مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکی اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم، بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، فراغت بال برای تهجد و عبادت و خلوت نداشتند؛ در طول دوران تحصیل در مدرسه قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی به آرامش و خواب و استراحت بگذارند و شبی را بدون ناله و گریه به سر بیاورد. در این مدت نزدیکی با مرحوم قاضی، حالات و جریاناتی از ایشان می دیدم که در عمرم جز در مرحوم نائینی و اصفهانی، در شخص دیگری ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که من از نزدیک در درس آنها و یا در کنار آنان تحصیل می کردم. مخصوصاً او را دائم السکوت و الصمت می یافتم. احیاناً از دادن پاسخ نیز طفره می رفت و گاهی احساس می کردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا اینکه تصادفاً به نکته ای برخوردم که بسیار توجه مرا جلب کرد و آن هم این بود که داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟ ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!» کتاب اسوه عارفان – ص 170
✍🏻 یکی از هزاران فضایل امیرالمومنین امام علی ع احنف بن قیس نقل می کند: روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعام‌های مختلفی برای او آ وردند که حتی نام برخی را نمی‌دانستم. پرسیدم: این چه طعامی است؟ معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آن‌را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریخته‌‏اند. بی اختیار گریه‏‌ام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: علّت گریه‏‌ات چیست؟ گفتم: به یاد علی بن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.‌ آنگاه سفره‌‏ای مُهر و موم شده آوردند. از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟ پاسخ داد: نان جو ، گفتم: شما اهل سخاوت می‏‌باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می‏‌کنید؟ علی فرمود: این کار از روی خساست نیست، بلکه می‏ترسم حسن و حسین‏، نان‌ مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند. گفتم: مگر این کار حرام است؟ علی فرمود: نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست. 💥معاویه گفت: ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی‌توان انکار کرد. 📚 الفصول العلیه ، صفحه ۵۱ . ‌‌‌‌
💠 رؤیای صادقه 📝 وقتی که آسید جمال گلپایگانی به ایران آمده بود، حاج آقای والد ما و آقای صدوقی این جریان را از ایشان شنیدند: آقا سید جمال گلپایگانی از آقای نایینی نقل می‌کرد که وی، استادش آقا سید محمد فشارکی را بعد از وفاتش، خواب دیده است. می‌گفت: انگشتش را گرفتم و پرسیدم: در آن عالم چه خبر است؟ سید محمد فشارکی گفت: از این سؤال منصرف شوید، من اگر جواب بدهم، در بین ساکنان آن عالم به دهن‌لقّی معروف می‌شوم! آقای نایینی گفت: به مقداری که این وصله به شما نچسبد، بفرمایید. ایشان در پاسخ گفت: من قبل از این‌که از این عالم بروم، هیچ نگرانی نداشتم، الّا دو نگرانی، که هر دو برطرف شد: یکی در حال احتضار و یکی هم بعد از وفات به فاصله‌ی یکی دو روز. نگرانی اوّل، از ناحیه زن و بچه‌ام بود؛ زیرا سختی زندگی برای من با لذّت علمی همراه بود. لذا قابل تحمّل بود، امّا آنان که از لذّت علم محروم بودند، صرفاً اذیت می‌شدند. در حال احتضار به من تعلیم داده شد که شما نگران نباشید، بعد از شما تأمین می‌شوند! نگرانی دوم من این بود که ۲۵ روپیه به قصاب روبه‌روی مسجد هندی بدهکار بودم. من دَیْن او را نداده، از دنیا رفتم. در تشییع جنازه‌ام، وقتی از مقابل دکان قصّاب می‌گذشتم. قصاب دست به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا، من ۲۵ روپیه از سید محمد فشارکی طلب داشتم، او را حلال کردم! این جور بود که این نگرانی هم رفع گردید. آقای نایینی می‌گفت: امام جمعه تبریز هزار تومان برای سید محمد فشارکی می‌فرستد، ولی وقتی می‌رسد که جنازه‌ی او را تشییع می‌کردند و بدین ترتیب، این پول به ورثه‌ی ایشان رسید و مطلب اوّلی که در خواب دیده بودم، واقعیت پیدا کرد. امّا برای تحقیق مطلب دوم، پیش قصّاب رفتم. گفتم: استاد ما بدهکار بود؟ گفت: بله، گفتم: چند؟ گفت: ۲۵ روپیه. من دست کردم از جیبم ۲۵ روپیه درآوردم. قصاب گفت: من طلبکار بودم ولی آن را ابراء کردم. گفتم: چه موقع؟ گفت: وقتی که جنازه‌ی سید محمد فشارکی را از مقابل دکّان ما عبور می‌دادند! 📚 آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج1، ص538
روزی سلطان خدا بنده بر همسر خود خشمگین شد و در یک جمله او را سه طلاقه کرد ولکن (به دلیل علاقه بسیار زیاد به همسرش)، خیلی زود پشیمان شد؛ لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر آنها را جهت حال این مشکل پرسید. آنها جملگی گفتند: «چاره نیست جز اینکه نخست مُحَلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند تا پس از آن مُحَلّل، شما بتوانید باز او را به زوجیّت خود در آورید.» سلطان گفت: «این کار بر من بسیار گران است، لکن شما در هر مسألهای با هم اختلاف نظر دارید و در مسائل مختلف اقوال گوناگونی دارید، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟» گفتند: «نه» آنگاه یکی از وزرای سلطان گفت: «در شهر «حلّه» عالمی است که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند، شاید مشکل را حل کند.» عالمان سنّی گفتند: «علامه، مذهب باطلی دارد و “رافضیان افرادی بیخرد و کم عقل هستند” و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد.» سلطان گفت: «احضار او بیفائده نیست.» پس چون علامه (اعلی الله مقامه) حاضر شد قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند. هنگامی که علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمهای، نعلین خود را به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: «السلام علیکم» و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفته و درکنار سلطان نشست. علماء سنی حاضر در مجلس گفتند:‌ «آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک سر و بی خرد هستند؟» سلطان گفت: «درباره اعمال او از خودش سؤال کنید.» آنها به علامه گفتند: «چرا سلطان را سجده نکردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟» علامه(ره) گفت: «رسول الله ـ صلیالله علیه و آله ـ از هر سلطانی برتر بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام میدادند و خدای تعالی نیز فرموده: «فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّموا علی أنفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدَ اللهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً»[۱] یعنی: پس چون داخل خانهها شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند خوش است.» از طرف دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است.» پس از او پرسیدند: «چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟» فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساویاند ولذا جسارتی به محضر سلطان نکردهام.» از علامه پرسیدند: «چرا کفشهای خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین میکند؟» علامه فرمود: «ترسیدم حنفیها آن را بدزدند همانطور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم ـ صلی‌الله علیه و آله ـ را دزدید.» ناگهان حنفیها برآشفتند و فریاد بر آوردند که: «ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر ـ صلی‌الله علیه و آله ـ کجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ واقع شده است.» علامه فرمود: «ببخشید، اشتباه کردم، لابد سارق نعلین رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ شافعی بوده است. این بار شافعیها برآشفتند که شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا ـ صلی‌الله علیه و آله ـ متولد شده است. علاّمه گفت: «شاید کار مالک بوده است.» مالکیها هم مثل حنفیها و شافعیها اعتراض و انکار کردند. علامه فرمود: «پس قطعاً سارق، احمد بن حنبل بوده است.» حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند. در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود: «ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله ـ صلی‌الله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده‌اند، پس برگزیدن ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمدبن حنبل بعنوان مجتهد و رئیس مذهب از بدعتهای ایشان است بطوری که اگر یکی از خود این علما حاضر در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه و حق اینکه بر خلاف فتوای یکی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمیدهند.» در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنّت سؤال کرد: «آیا درست است که هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلیالله علیه و آله ـ و صحابه او نبودهاند؟» علماء عامّه همگی گفتند: «آری نبودهاند.» آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی میکنیم از أمیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ که جان رسول الله ـ صلیالله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و وصیّ اوست.» سلطان چون متوجه حقانیّت مذهب علامه(ره) شد از او پرسید: «نظر شیعه درباره‌ طلاق صادره از من چیست؟» علامه(ره) فرمود: «آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده است؟» سلطان گفت: «نه» علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را که سلطان جاری کرده است باطل میباشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است.» آنگاه سلطان بدست علامه به مذهب حقّه شیعه، مشرف شد، و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمینهای تحت سیطرهاش پیام فرستاد که از این پس با تفکر ائمه شیعه عمل کنند.
حسرت های انسان 🔰 آیا می دانید آرزوهای محالی که در قرآن ذکر شده اند، کدامند؟ ✅ ای کاش من خاک بودم... 📝 " سوره نبٲ / آیه ۴۰ " ✅ ای کاش پیشاپیش چیزی می فرستادم... 📝 " سوره فجر / آیه ۲۴ " ✅ ای کاش نامه مرا به دستم نداده بودند... 📝 " سوره الحاقه / آیه ۲۵ " ✅ ای کاش فلانی را دوست نمی گرفتم... 📝 " سوره فرقان / آیه ۲۸ " ✅ ای کاش خدا را اطاعت کرده بودیم و رسول را اطاعت کرده بودیم... 📝 " سوره احزاب / آیه ۶۶ " ✅ ای کاش راهی را که رسول در پیش گرفته بود؛ در پیش گرفته بودم... 📝 " سوره فرقان / آیه ۲۷ " ✅ ای کاش ما نیز با آنها می بودیم و به کامیابی بزرگ دست می یافتیم... 📝 " سوره نساء / آیه ۷۳ " 🔔 آرزوهایی که هم اکنون فرصت انجامش هست؛ پس تا زنده‌ایم آنها را برآورده کنیم...
هدایت شده از سبک زندگی دینی
🌷امام حسن عليه‌السلام: 🔴خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه‌اى براى آفريدگان خود قرار داده تا با طاعتش براى خشنودى او از يكديگر پيشى گيرند. 🔵إنَّ اللّه َ جَعَلَ شَهرَ رَمضانَ مِضمارا لِخَلقِهِ فَيستَبِقونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرضاتِهِ. 📚 تحف العقول، ص ۲۳۶
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌷 استاد عرفان حضرت امام خميني (ره) توصيه مي‌كرد: 🔹 كه اگر به عنوان مثال، فرزند شما نياز به كفش دارد،گرچه شما دير يا زود آن را تهيه خواهيد كرد، به فرزند خود بگوييد : «عزيزم، بابا بايد پول داشته باشد. مگر نمي‌داني خدا روزي رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برايت كفش بخرد». 🔹 اين كودك قطعاً دعا خواهد كرد وپدر نيز قطعاً پولي به دست خواهد آورد. پس كفش را از خدا مي‌داند و عاشق خدا مي‌شود؛ يعني از همان كوچكي مي‌آموزد كه پدر فقط واسطة رزق و روزي است. 🔹 در اين صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است. 👤 (ره) 🌸 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸