#هر_فرد_یک_قدم
2️⃣دومین قدم
سلام پدر ترین پدر
سلام یا امیرمومنان یا علی
به دنیا که آمدیم اولین چیزی که در گوشمان زمزمه کردند اذانی با نام شما بود، با نام شما بزرگ شدیم، برای بلند شدن از روی زمین، برای تک تک قدم هایمان همیشه و همیشه فقط شمارا صدا زده ایم، حال رسیده ایم به غدیر، می خواهیم اولین قدممان درخانه هایمان باشد.
خانه هایمان را با مهر شما و با همراهی اهل خانه، ویژه کودکانمان آذین می بندیم، تزیین می کنیم، کیک می پزیم یادمان هست، برای فرزندانمان بگوییم: دستی که در غدیر بالا رفت، مهر خدابود؛ برای هدایت تمام عالم!
🌱@ggg1400
📱 #نرم_افزار
🔷 #غدیر_شناسی
✍🏻عناوین اصلی کتاب شامل:
سرآغاز؛
پیرامون غدیر؛
پیرامون حادثه بزرگ غدیر؛
در آستانه غدیر؛
پیرامون ولایت و غدیر؛
حوادث پس از غدیر؛
غدیر در آیات و روایات؛
پاورقی
https://www.balagh.ir/content/4610
🗓امروز 11 مرداد 99
🌷 #7_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
✨ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
✨بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
#أشهد_ان_علیا_ولےالله❤️
#روزشمار_غدیر
6⃣ تنها شش روز تا عید الله الاکبر
شنبه 18 مرداد ؛ عید بزرگ غدیر
🎁🔻پيامبر خدا در خطبه غدیر :
🔸ای مردم، به خدا سوگند که هیچ کس نمی تواند رموز قرآن را برایتان بگشاید و توضیح و تفسیر آن را به شما بنماید، جز همین کسی(علی) که من دستش را گرفتم.
💠 مَعاشِرَالنّاسِ، فَوَالله لَنْ یبَینَ لَکمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یوضِحَ لَکمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیدِهِ.
🍀💐🌸💐🍀
علی راخالق داور شناسد
ودیگرختم پیغمبر شناسد
محمد بهترین گوهرشناس است
طلای ناب را زرگر شناسد
🔷🔸💠🔸🔷
پیامبر خدا :
ای علی! خدا را نشناخت جز من و تو،
و مرا نشناخت جز خدا و تو،
و تو را نشناخت مگر خدا و من.
یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا انا و انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا.
(محمد تقی مجلسی، روضةالمتقین، ج 13، ص 273)
🍀💐🌸💐🍀
❤️ اللهم بحق مولانا امیرالمومنین علیه السلام عجل لولیک الفرج❤️
@ggg1400
✨☘✨
🌷 عید غدیر، عید الله الاکبر است 🌷
قرائن بيروني قضيه این که پيغمبر در آن گرماي ظهر بعد از نماز ظهر بود صد و بيست هزار نفر را جمع بکند و طوري که اين قدر هوا گرم باشد لباس هايشان را بعضيها جوري بکنند زير پايشان بگذارند پايشان نسوزد يا روي سرشان بکشند که سرشان نسوزد بعد از اعمال حج که همه ميخواهند زودتر برگردند بروند به خانه هايشان پيغمبر صد و بيست هزار نفر را جمع بکند و آن وقت مثلا حدود يک ساعت خطبه بخواند تقريبا خطبهي پيغمبر حدودا اين مقدار شد ما فقط يک جملهي من کنت مولاه فهذا علي مولاه در ذهنمان است بعد که اسم ائمهي ديگر را هم بياورد اسم امام مهدي عليه السلام را سه مرتبه هم بياورد آن وقت با اين وجود ما بگوييم نه اين کلمه يعني فقط خواسته اعلان دوستي بکند اين اصلا شايستهي يک فردي که معمولي است يک عقل معمولي دارد نيست تا چه برسد به آن کسي که رئيس عقلا است و آن کسي که حکمتاش تام است مثل پيغمبر اکرم.
به هر حال مقصود اين است که اين حادثه حادثهاي است که تعريف امامت و تعيين امام تا قيامت است براي اين که مردم بتوانند راه قرب خدا را طي بکنند براي اين که دين تا ابد مصون بماند محفوظ بماند از اين جهت است که نالهي شيطان بلند شد حس ميکند که ديگر نميتواند اين دين را از بين ببرد اين دين حافظ دارد بيمه شده.
✅ امام صادق عليه السلام فرمود: چهار جا شيطان فرياد زد:
❶ آن روز که مورد طرد و لعن خدا قرار گرفت
❷ روزي که از بهشت رانده شد.
❸ روزي که پيامبر (ص) مبعوث شد
❹ روز غدير اين جا فرياد شيطان بلند شد.
چون او حس ميکند که چه اتفاقي دارد ميافتد ميفهمد که هر چه که رشته بود پنبه شد در يک روايت ديگري خيلي روايت زيبايي است از امام صادق عليه السلام فرمود تمام انبياء از ابتدا چون خبر غدير را و وصايت اميرالمومنين عليه السلام و ائمه براي پيغمبر خاتم را به انبيا گذشته گفته بودند امام صادق عليه السلام فرمود تمام انبيا اين روز را عيد ميگرفتند روز غدير را فرمود آن روز عيد الله الاکبر است وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا وَ تَعَيَّدَ فِي هَذَا الْيَوْمِ اين روز غدير را عيد ميگرفت وَ عَرَفَ حُرْمَتَهُ حرمت و احترامش را حفظ ميکرد وَ اسْمُهُ فِي السَّمَاءِ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ اسم غدير در عالم ملکوت روز عهد است و در زمين روز ميثاق است.
〖حجت الاسلام عالی〗
✅ثواب عیدی دادن در عید غدير
✍امام صادق علیه السلام:
یک درهم به برادران با ایمان و با معرفت دادن در روز عید غدیر برابر هزار درهم است، بنابرین در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان.
✍عن الصادق "علیه السلام":
☑️و لدرهم فیه بألف درهم لإخوانک العارفین ، فأفضل على اخوانک فى هذا الیوم و سر فیه کل مؤمن و مؤمنه.
📚مصباح المتهجدص ۷۳۷
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبهای
که روز غدیر خواند، چنین فرمود:
«یک درهم انفاق در روز غدیر،
برابر با انفاق دویستهزار درهم است
و زيادتر از این مقدار نیز از جانب
خداوند امکان دارد».
📚الغدیر ج ١، ص ۵٢٩
🌟امیرالمؤمنین علیه السلام:
«بخشش در این روز، موجب
افزایش مال و عمر میشود»
📚بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۰۲
✳️ حیدر کرار
تنها تو حیدر کراری که در صحنه های جنگ و نبرد ، هنگامی که دیگران فرار می کنند، یک تنه از رسول الله صلی الله علیه و آله دفاع میکنی
حضرت امیرالمؤمنين علی علیه السلام در جنگ خیبر ،درهمان جنگی که اصحاب به قول خودشان مثل بز کوهی فرار کردند، مقابل پهلوان قلعه خیبر اینگونه رجز میخواند:
فَقَالَ عَلِيٌّ:أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَهْ ... كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَهْ...أُوفِيهِمُ بِالصَّاعِ كَيْلَ السَّنْدَرَهْ.
قَالَ: فَضَرَبَ رَأْسَ مَرْحَبٍ فَقَتَلَهُ، ثُمَّ كَانَ الْفَتْحُ عَلَى يَدَيْهِ.
من آنم که مادرم مرا حیدر نامید، بسان شیر قوی هیکل و هولناک بیشه، با شمشیر مانند پیمانهای بزرگ آنها را پیمانه میکنم. (و گروه گروه کفار را از زمین بر میچینم)
راوی گفت: سپس سر مرحب را زد و اورا کشت و پیروزی به دستان او حاصل شد
⚜ این رَجَز امیرالمؤمنین علیه السلام متواتر است و در مصادر زیادی از کتب اهل سنت آمده است.
(صحيح مسلم، كتاب الجهاد والسير، باب غزوة ذي قرد وغيرها، ص 684)
من همانم که مرا نامیده حیدر مادرم
کوری هر فراری از جنگ ، ذوالفقار داورم
گَلّه ی شیر است اخم ِ من به هنگام نبرد
من همان مَرحَب کُش ِ پیکار خیبر،حیدرم
#جمال_امیرالمومنین
#یا_ازدواج_با_دختر_زیبا
✅ از علامه جعفری میپرسند چه شد که به این کمالات رسیدید؟!
ایشان در جواب، خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است.
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار).
گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم. اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
سوال خیلی حساب شده بود. یک طرف، دختر حلال بود و طرف دیگر، زیارت امام علی(ع) که عمل مستحبی بود. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. همه زدند زیر خنده.
کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم.
آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی، من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی، هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند) پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! بازهم همه زدند زیرخنده.
واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی. گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)
✅ نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، بدون اینکه نگاه کنم کاغذ را رد کردم به نفر بعدی و گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. و از آنجا برخاستم و بیرون رفتم.
یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی(ع) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم. رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را که خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی.
این از خاطرات بزرگ زندگی من است.»