اما این که چرا مشرکان بعد از هجرت پیامبر (ص) خاندان حضرت را اذیت نکرده اند باید گفت:
1. وقتی مشرکان متوجه شدند که پیامبر (ص) از مکه خارج شده و نقشه آنان نقش بر آب شده است به سوی علی (ع) یورش بردند و حضرت را به سوی مسجد الحرام کشیدند و پس از بازداشت و اذیت مختصری او را آزاد ساخته اند.[10]
2. مشرکان همه هدفشان کشتن شخص پیامبر (ص) بود، زیرا تنها از این راه بود که می توانستند به زعم خود اسلام را نابود سازند به همین خاطر در این مرحله با دیگران کاری نداشتند و خود را درگیر دیگران نکردند.[11]
اما این که چرا مشرکان بعد از هجرت پیامبر (ص) مسلمانان را اذیت نکردند؟
اولا: بسیاری از مسلمانان قبل از هجرت پیامبر (ص) به مدینه هجرت کرده بودند و اصولا علت نقشه قتل پیامبر (ص) توسط قریش، هجرت مسلمانان به مدینه و انتشار اسلام در شهر مدینه بوده است.
ثانیا: مسلمانانی که از اهل مکه (قریش ) بودند اقوام و خویشان و نزدیکانی داشتند و همین پیوندهای خانوادگی در بسیاری موارد مانع اذیت و آزار مسلمانان می شد و مشرکین از ترس قبیله و طایفه فرد مسلمان، از اذیت و آزار او خود داری می کردند، اما با این حال مسلمانانی بعد از هجرت پیامبر (ص) در مکه باقی بودند که از آزار و اذیت مشرکان در امان نبودند تا جایی که اموال بسیاری از آنان از طرف مشرکان توقیف شد به گونه ای که این مسلمانان بعد از هجرت به مدینه در فقر شدیدی به سر می بردند و حتی تعدادی از آنان به نام (اصحاب صفه) نتوانستند در مدینه مکانی برای استراحت خود فراهم کنند و در مسجد به سر می بردند.
بنابراین مشرکان بعد از هجرت پیامبر تا جایی که می توانستند مسلمانان را مورد اذیت و آزار قرار دادند.
[1] جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ص 374 – 375، دلیل ما، قم، 1382 ه ش.
[2] ابن سعد، طبقات الکبری، ج 3، ص 622.
[3] طبقات الکبری، ج 5، ص 225 – 226.
[4] ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 446 (با اندکی اضافات) .
[5] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص)، نشر مشعر، تیرماه 1378، ص 191.
[6] سیره رسول خدا، ص 405.
[7] سیره ابن هشام، ج 1، ص 480 – 482.
[8] انفال،30: "وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ
اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ"
[9] فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص)، ص 194 – 198.
[10] پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 39.
[11] السیرة الحلبیة، ج 2، ص 37.
آیا امام علی ع در لیله المبیت می دانستند که بشهادت نمی رسند و اگر نمی دانستند این چگونه با عالم بودن ائمه علیهم السلام ساز گار است؟.mp3
1.35M
#لیلة_المبیت
🔹آیا امام علی علیه السلام در لیله المبیت می دانستند که بشهادت نمی رسند یا نه؟ و اگر نمی دانستند این چگونه با عالم بودن ائمه علیهم السلام ساز گار است؟
✅ پاسخ: #حجت_الاسلام_محمدی
۶۲۳۶پیام ناخوانده داریم...‼️
ولی بااین وجود،باز هم بیشتر وقتها بیهوده وقت مون رو توفضای مجازی صرف میکنیم. به امید عنایت خاصه حضرت حق بتونیم از آیات سراسر نور و رحمت کمال بهره رو ببریم.
#قرآن
بخش زیبایی از کتاب انسان ٢۵٠ساله در بخش بعد از سقیفه و سکوت امیرالمؤمنین در غصب خلافتش:
یکی از نویسندگان تاریخ، ماجرایی را نقل می کند، می گوید دوتا زن آمدند پیش امیرالمؤمنین سر یک دعوایی، یک بچه ای را آورده بودند. این زن میگفت: آقا این بچه برای من است، من او را زاییدم. آن یکی میگفت: نه خیر، برای من است ، دروغ می گوید، این برداشته. دعوا سر یک بچه، بین دو مادر، دو مدعی مادری. بالاخره هرکسی یک دلیل، استدلال، بينه ، روشن نشد؛ روی مبادي قضای شرعی معلوم نشد که بالاخره بچه برای این است یا برای آن است. خب، قاضی باید برطبق بينه و دلیل شرعی حکم کند.
برطبق نقل این شخص و این مورخ، امیرالمؤمنین فرمود: من حالا دعوا را فیصله میدهم. شما دعوا دارید سر این بچه، صلح هم نمی کنید، کنار هم که نمیآیید، بنده بچه را نصف میکنم برایتان، نصف بچه برای تو، نصف بچه برای تو؛ وقتی کنار نمی آیید راه همین است دیگر. شمشیرش را کشید، تا امیرالمؤمنین شمشیر را کشید بیرون، یکی از این دوتا زن گفت که آقا من از حق خودم صرف نظر کردم، بچه را نکشید، برای او باشد، بچه زنده باشد، دست من نباشد. امیرالمؤمنین فرمود بچه برای توست بردار و برو. این مادر بود که حاضر نشد بچه اش نصف بشود، این مادر بود که گفت بچه بماند، ولو دستم من نماند، دست دیگری بماند.
بعد این نویسنده میگوید که ای علی! ای علی عزیز! ای علي مظلوم ! مادر اسلام تو بودی. تو بودی که وقتی مدعیان مادری، مادرها و عزیزهای بی جهت، آمدند خلافت را و اسلام را و جامعه را به طرف خود بردند، تو از حق خودت صرف نظر کردی، گفتی برای شما؛ اسلام بماند، ولو رياستش دست من نماند؛ جامعه اسلامی بماند، ولو دیگران در آن حکومت کنند. تو بودی آن مادر دلسوز، و حاضر نشدی تجزیه بشود. اینجا امیرالمؤمنین صبر کرد. صَبرتُ و في العين قذيََ و في الحلق شجََا، پس صبر کردم درحالیکه در چشمم خار و درگلویم استخوانی بود.
(نهج البلاغه خطبه ٣،معروف به خطبه شقشقیه)
بیست و پنج سال، امیرالمؤمنین به خاطر وحدت امت اسلامی و انسجام جامعه اسلامی و برقراری حکومت اسلامی، از حق خود - که آن را برای خود مسلم میدانست - هیچ نگفت. اینها شوخی است؟ اینها آسان است؟ اینهاست که یک انسان را این طور بر قله آفرینش بنی بشر مینشاند. اینهاست که انسان را تبدیل میکند به یک خورشید فروزان در طول تاریخ بشری، که غروب ندارد
📚مقام معظم رهبری، کتاب انسان ٢۵٠ساله، صفحه ١٣١
⚫️ چه تلخ است حقیقتی که واقع شد...
در روزهای پایانی...
💠 قَدْ جَمَعَ رَسُولُ الله صلیاللهعلیهوآله الْمُهَاجِرِينَ فَقَالَ لَهُم: «أَيُّهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا وَصِيَّتِي مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ فَأُوصِيهِ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ طَاعَتِهِ وَ التَّصْدِيقِ لَهُ فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي وَ وَلَايَةُ رَبِّي...¹»
📜 از آخرین وصایای #پیامبر_اکرم به مهاجرین و انصار در روزهای پایانی عمر این بود که فرمودند:
❇️ هر کسی که به #رسالت و #نبوت من ایمان دارد، پس بداند #علی_بن_ابیطالب علیهالسلام #وصی و #جانشین من است؛ پس از او #اطاعت کنید و او را #تصدیق کنید.
💡ولایت او #ولایت_من است و ولایت من #ولایت_پروردگار عالم است...
🔥 بزرگان اهل سنت نوشتهاند: فلانی آمد درِ خانهی #زهرا سلاماللهعلیها و گفت: یا علی برای بیعت باید بیرون بیاید، یا من این خانه را با اهلش آتش میزنم.
⁉️ اهل این خانه که بود؟
👈🏻 فخر رازی! قاضی بیضاوی! زمخشری! جلال الدین سیوطی! تو مرد فهمی، چرا نفهمیدی؟ چنین کسی آمد درِ این خانه و گفت: «یا علی بیرون بیاید، یا این خانه را با اهلش آتش میزنم.»
💔 به خدا قسم اگر کسی برای این مصیبت، خون گریه کند کم است.
🚫 این چه بیعتی بود؟ این همان بیعتی بود که خود عمر بن خطاب گفت: «بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً وَ تَمَّتْ ألَا وَ إِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِکَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا¹»؛ بیعت ابیبکر #غلط و #لغزش بود.
⚠️ به خدا حجت بر تمام عالمیان تمام است؛ #علی علیهالسلام که به نص قرآن #جانشین_پیامبر است را خانهنشین کردند و دیگری را سرکار آوردند...
📌 ۱. بحار الأنوار، ج۲۲، ص۴۷۸.
📚 المصنف، عبد الرزاق ج۵، ص۴۴۱ و ص۴۴۵؛ المصنف، ابن أبی شيبة، ج۷، ص۶۱۶ و ج۸، ص۵۷۰.
🎙 آیت الله وحید خراسانی
📆 ۵/ آبان/ ۱۳۷۲
📗📗📗📗
✍️احتجاج مفید
درباره لقب «مفید»، «ابن شهر آشوب» در «معالم العلماء» در ترجمه شیخ مفید گفته:
این لقب را « صاحب الامر علیه السلام » به شیخ مفید داد چنانچه «محدث قمی» در «فوائد الرضویه» فرموده: در توقیع شریف «حضرت بقیۀ اللّه علیه السلام» مرقوم است:
"للشیخ السّدید والمولی الرشید الشیخ المفید".
اما بنابرآن چه در میان مردم مشهور است و چنان چه در کتاب های:
«سرائر» و «مجالس المؤمنین» ودیگران نوشته اند «قاضی عبدالجبار معتزلی» در بغداد در مجلس درس نشسته بود و ائمه فریقین شیعه و سنی همه حاضر بودند
شیخ مفید که مجتهد شیعه بود و قاضی نام او را شنیده بود ولی او را ندیده بود در مجلس درس حاضر شد و در محلّ کفش کن مجلس نشست و بعد از لحظه ای خطاب به قاضی کرده گفت:
اگر اجازه بدهید از علماء سؤالی دارم.
قاضی گفت: بپرسید.
گفت : آن خبر که طایفه شیعه روایت می کنند که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر درباره علی علیه السلام فرموده : «من کنت مولاه فعلی مولاه» صحیح است یا شیعه آن را ساخته است؟
قاضی گفت : خبر صحیح است.
شیخ گفت: پس این خلاف ها و خصومت ها چیست؟
قاضی گفت: ای برادر این خبر روایت است ولی خلافت ابابکر درایت است.
آدم عاقل درایت را برای روایت ترک نمی کند.
شیخ دوباره پرسید: چه می گوئید درباره خبری که از پیغمبر است که فرمود : «یا علی حربک حربی و سلمک سلمی- یا علی جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من است» آیا این خبر صحیح است؟
قاضی گفت: ای برادر آن ها که با علی جنگیدند بعداً توبه کردند .
شیخ فرمود: ای قاضی جنگ با علی علیه السلام درایت است ولی توبه کردن آنان روایت است، و به قول شما روایت در مقابل درایت اعتبار ندارد.
قاضی نتوانست جواب بدهد مدتی سر به زیر انداخت.
بعد گفت: تو که هستی؟
شیخ گفت:
من محمد بن محمد بن نعمان حارثی هستم.
قاضی برخواست و دست شیخ را گرفت و در جای خود نشاند و گفت: انت المفید حقّاً
علماء را خوش نیامد.
قاضی گفت: این مرد مرا الزام کرد، اگر شما جواب او را میدانید بگوئید، همه ساکت ماندند.(1)
1- فوائد الرضویه، ص2
منبع: داستان هایی از آثار و برکات علماء، ص12
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
━✾✿✾━
هدایت شده از سبک زندگی دینی
⚫️واپسين سفارشهاي امام حسن عسکري به جامعة شيعيان
◾️أوصِيكُمْ؛ شما را وصيت ميکنم به:
1.بِتَقْوَى اللَّهِ؛ تقواي الهي را مراعات کنيد؛
2.وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ؛ مواظب دين خود باشيد؛
3.وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ؛ براي خدا کار و تلاش کنيد؛
4.وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ؛ سخن راست بگوييد؛
5.وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ؛ امانت را به کسي که شما را امين کرده است، برگردانيد، چه نيکوکار باشد و چه فاجر.
6.وَ طُولِ السُّجُودِ؛ سجدههاي طولاني کنيد.
7.وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص؛ همسايهداران خوبي براي همسايگانتان باشيد که پيامبر به اين مبعوث شد (سفارش پيامبر بود)
8.صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ؛ (دربارة مخالفان و منکران ولايت اهل بيت. شما را سفارش ميکنم که) در ميان آنان نماز بخوانيد؛ در تشييع جنازة آنان حاضر شويد؛ به عيادت بيمارانشان برويد و حقوقشان را ادا کنيد.
🔸«فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ؛ زيرا وقتي کسي از شما در دينش پارسايي بورزد و در سخنش راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مخالفان و مردم، اخلاق نيک داشته باشد، گفته ميشود که اين شيعه است و همين مرا شاد ميکند.
9.اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً؛ پرواي خدا را داشته باشيد و زينت [ما] باشيد و ماية ننگ [ما] نشويد.
10.جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ؛ محبتها را به سوي ما جلب کنيد و زشتيها را از ما دور کنيد؛ زيرا هر چه از خوبي در حق ما گفته شود، ما اهل آنيم؛ و هر عيبي به ما نسبت دهند ما چنان نيستيم. ما را در کتاب خدا حقي است و با رسول خدا پيوندي و از جانب خدا طهارت و عصمتي؛ هيچکس غير از ما چنين ادعايي نميکند؛ جز دروغگو.
11.أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ؛ فراوان ياد خدا کنيد؛
12.وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ؛ فراوان در انديشه مرگ باشيد؛
13.وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ؛ فراوان قرآن تلاوت کنيد؛
14.وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ؛ و فراوان بر پيامبر خدا صلوات بفرستيد؛ چرا که صلوات بر رسول الله ده حسنه دارد.
15.احْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِهِ؛ وصيت و سفارش مرا به خاطر بسپاريد.
🖐و أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ. شما را به خدا ميسپارم و بر شما سلام ميفرستم.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
امام حسن عسکری(ع) میفرمایند:
«عجله مکن در مورد میوهای که نرسیده است. بدان آن کس که تدبیر حال تو را میکند، بهتر میداند چه وقت صلاح توست. به حسن انتخاب او اعتماد کن تا اوضاعت خوب شود. نیازهای خود را پیش از موقع و با عجله مخواه که موجب تنگدلی و ناراحتی و ناامیدی تو میشود.»
در روايتي آورده اند: «كسي كه از طاعت حاكم زمان كناره گيرد، در روز قيامت بدون حجت خواهد بود؛ و به هنگام مرگ، به مرگ جاهليت خواهد مُرد.»(متقي هندي ،كنز العمّال، ج 6، ص 52، حديث 14810.)
نمونة بارز اين گروه نيز عبدالله بن عمر است. او بعد از كشته شدن خليفة سوم، حاضر به بيعت با اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ نشد و تا پايان حكومت ظاهري حضرت ادامه داشت. اما در زمان خلافت عبدالملك مروان، آنچنان براي بيعت با خليفه عجله به خرج داد كه شبانه به دارالاماره رفته و با نمايندة خليفه كه حجاج بن يوسف باشد قصد بيعت كرد. حجاج براي اينكه شخصيت او را بشكند گفت: فعلاً مشغول محاسبة بيت المالم، وقت ندارم با تو دست بدهم. پايش را دراز كرده وگفت: با پاي من بيعت كن. ابن عمر براي اين كه بيعتش محقّق شود با پاي او بيعت كرده و اين روايت را نقل كرد كه «اگر كسي بميرد و براي او امامي نباشد به مرگ جاهليت مرده است.» ترسيدم اگر امشب بيعت نكنم و بميرم، به مرگ جاهليت بميرم.» (شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 242، ابن ابي الحديد، نشر دار احياء التراث العربي، 1385 هـ ق، بيروت)
حسن بن ظریف می گوید:
«به امام عسکری (ع) نامه نوشتم و از فرمایش پیامبر , دربارۀ علی (ع) که فرموده بود: «مَن کُنتَ مَولاه فَهذا علیٌّ مولاه» پرسیدم. امام در پاسخ فرمود: (پیامبر , اراده کرده که علی (ع) را پرچمی قرار دهد که بواسطۀ او، حزب الله از گروه های دیگر شناخته شود.)
«ارادَ بِذلِکَ أن یجعَلَهُ عَلماً یَعرِفُ بِه حِزبَ اللهِ عِندَ الفرقَة»
اربلی، کشف الغمه، 213