امیرالمؤمنین:
قلب، كتاب چشم است.
القلبُ مُصحَفُ البَصَرِ.
براى اين كلام حكيمانه دو تفسير مختلف شده است: نخست اينكه «قلب، كتاب چشم است (و آنچه انسان با چشم مى بيند و مى آزمايد در قلبش نقش مى بندد»; (الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ).
به اين ترتيب امام(عليه السلام) مى خواهد اهميت علوم تجربى و حقايق زيادى را كه انسان مى تواند با چشم درك كند بيان فرمايد; علوم و حقايق مربوط به اسرار آفرينش، نشانه هاى عظمت خدا، آثار پيشينيان و كتاب ها و نوشته هايى كه از آن ها باقى مانده و درس هاى عبرتى كه انسان در طول عمر خود مى بيند.
به يقين قسمت بسيار مهمى از علوم و دانش هاى ما از طريق چشم حاصل مى شود اعم از آنچه مستقيماً با چشم مى بينيم و يا آنچه در آثار گذشتگان مى خوانيم. بنابراين اگر گفته شود قلب، مصحَف و كتاب چشم است سخنى حكيمانه است و گويى چشم به منزله قلمى است كه پيوسته در كتاب قلب مى نويسد و رقم مى زند.
تعبيرات ديگرى كه از امام(عليه السلام) نقل شده نيز اين معنا را تأييد مى كند. ازجمله در تعبيرى مى خوانيم: «العين رائد القلب; چشم راهنماى قلب است».[1]
در تعبير ديگرى مى فرمايد:
«العين بريد القلب; چشم همچون نامه رسان قلب است».[2]
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار تعبير ديگرى از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل كرده است: «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِمَا ذَا يسْتَعَانُ عَلَى غَضِّ الْبَصَرِ فَقَالَ بِالْخُمُودِ تَحْتَ سُلْطَانِ الْمُطَّلِعِ عَلَى سِرِّكَ وَ الْعَينُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِيدُ الْعَقْلِ فَغُضَّ بَصَرَكَ عَمَّا لاَ يلِيقُ بِدِينِكَ وَ يكْرَهُهُ قَلْبُكَ وَ ينْكِرُهُ عَقْلُكَ; از اميرمؤمنان(عليه السلام) سؤال شد كه چگونه انسان مى تواند چشم (از ناروايى ها) بپوشد؟ فرمود: از طريق قرار گرفتن تحت سلطه خداوندى كه مطلع از اسرار توست و چشم، جاسوس قلب است و نامه رسان عقل. چشمت را از آنچه مناسب دين تو نيست و قلب و عقلت آن را انكار مى كند بپوشان».[3]
قرآن مجيد نيز مى گويد: «(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الاَْبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ); آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دل هايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند; يا گوش هاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چراكه چشم هاى ظاهر، نابينا نمى شود، بلكه دل هايى كه در سينه هاست كور مى شود».[4]
اشاره به اين كه اگر چشم باز و بينا داشته باشند و سير در زمين كنند، هم آثار عظمت خدا را مى بينند و هم درس هاى عبرتى را كه از پيشينيان و پايان كار آن ها باقى مانده فرامى گيرند.
از سوى ديگر نيز بسيار مى شود كه انسان نگاه هاى هوس آلود مى كند و آثار شوم آن در مصحف قلب نوشته مى شود و منشأ حزن طويل يا انحراف كثير مى گردد و به گفته شاعر:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد *
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
*
در تفسير دوم، مفهومى درست مقابل تفسير اوّل مورد توجه قرار گرفته و آن اين كه آنچه در قلب و درون روح انسان باشد در چشمان او نمايان است. در واقع چشم تابلويى است براى اسرار درون; شبيه آن چيزى كه در حكمت 26 آمد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِى فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ; هيچ كس چيزى را در ضمير و درون خود پنهان نمى كند مگر اين كه در سخنان (بى انديشه) او و در رخسارش نمايان مى شود». و اين همان چيزى است كه در ضرب المثل فارسى خود نيز داريم: رنگ رخساره خبر مى دهد از سر ضمير.
بنابر اين تعبير، قلب همچون كتاب پرمطلبى است كه مطالب خود را از دريچه چشم بيرون مى فرستد، و از نگاه و ديد افراد، بسيارى از مطالب درونشان را مى توان درك كرد.
و به گفته شاعر عرب:
إنّ العيونَ لَتُبدِى فى تَقلُّبِها *
ما فِى الضّمائرِ مِن وُدّ ومِنْ حَنَقِ
چشم ها در گردش خود آشكار مى سازد آنچه در درون، از محبت و عداوت است.
و شاعر ديگر مى گويد:
تَخْبِرُنى العَينانِ ما القَلْبُ كاتِمٌ *
وَما جَنّ بالبَغضاءِ والنَّظرِ الشَّزْرِ
چشم ها به من خبر مى دهد آنچه را كه در دل پنهان است; و آنچه از كينه ها و عداوت ها در دل وجود دارد از نگاه هاى غضب آلود كه با گوشه چشم مى شود ظاهر مى گردد.[5]
ولى قرائن نشان مى دهد كه معناى اول مناسب تر است. بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال ديگرى نيز داده اند كه مناسب به نظر نمى رسد لذا از ذكر آن خوددارى كرديم[6].
*
پی نوشت:
[1]. غررالحكم، ح 667.
[2]. همان، ح 668.
[3]. بحارالانوار، ج 101، ص 41، ح 52.
[4]. حج، آيه 46.
[5]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 46.
[6]. شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 4، ص 225.
آیت الله بهجت «قدس الله نفسه الزکیه»:
اگر کسی از شیعیان بگوید: «برای اثبات حقانیت شیعه فقط به روایات واضحه از منابع و مصادر اهل سنت تمسک کردهام»، ابداً گزاف نگفته است.
#کتاب_حضرت_حجت «عج»، ص ۱۰۱
داستان شیعه تنوری امام صادق
مأمون رقی نقل می کند:
روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودم، سهل بن حسن خراسانی وارد شد، سلام کرده، نشست. آن گاه عرض کرد:
– یابن رسول الله، امامت حق شماست زیرا شما خانواده رأفت و رحمتید، از چه رو برای گرفتن حق قیام نمی کنید، در حالی که یکصد هزار تن از پیروانتان با شمشیرهای بران حاضرند در کنار شما با دشمنان بجنگند!
امام فرمود:
– ای خراسانی! بنشین تا حقیقت بر تو آشکار شود.
به کنیزی دستور دادند، تنور را آتش کند. بلافاصله آتش تنور افروخته شد، به طوری که شعله های آن، قسمت بالای تنور را سفید کرد.
به سهل فرمود:
– ای خراسانی! برخیز و در میان این تنور بنشین!
خراسانی شروع به عذر خواهی کرد و گفت:
– یابن رسول الله! مرا به آتش نسوزان و از این حقیر بگذر!
امام فرمود:
– ناراحت نباش! تو را بخشیدم.
در همین هنگام، هارون مکی، در حالی که نعلین خود را به دست گرفته بود، با پای برهنه وارد شد و سلام کرد.
امام پاسخ سلام او را داد و فرمود:
– نعلین را بیانداز و در تنور بنشین!
هارون نعلینش را انداخت و بی درنگ داخل تنور شد!
امام با خراسانی شروع به صحبت کرد و از اوضاع بازار و خصوصیات خراسان چنان سخن می گفت که گویا سال های دراز در آنجا بوده اند. سپس از سهل خواستند تا ببیند وضع تنور چگونه است. سهل می گوید، بر سر تنور که رسیدم، دیدم هارون در میان خرمن آتش دو زانو نشسته است. همین که مرا دید، از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد.
امام به سهل فرمود:
در خراسان چند نفر از اینان پیدا می شود؟
عرض کرد:
– به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمی شود.
آن جناب نیز فرمودند:
آری! به خدا سوگند! یک نفر هم پیدا نمی شود. اگر پنج نفر همدست و همداستان این مرد یافت می شد، ما قیام می کردیم.
منبع: داستان های بحارالانوار ، ج ۱ ، داستان۴۱
31.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ شهادت اعظم المبينين قرآن است؛ كسي كه اگر او نبود ...
🎙 آیت الله وحیدخراسانی
📆 ۷/مهر/۱۳۸۹
🔴رفتار صادقی(ع) در دوران گرانی
مُعَتِّب از شاگردان و خادمان #امام_صادق(ع) میگوید، زمانی در مدینه قیمت برخی کالاها از جمله گندم بالا رفت. امام صادق(ع) به من فرمود: «چه میزان گندم در خانه داریم؟» عرض کردم: «به مقداری داریم که تا چندین ماه کفایت کند.» آن حضرت فرمود: «آنها را ببر و بفروش» عرض کردم: «علیرغم اینکه عرضه گندم در مدینه کم شده و به سختی پیدا میشود، آنها را بفروشم؟!» آن حضرت فرمود: «آنها را بفروش»
به دستور امام(ع) عمل کرده و گندمها را به بازار برده و فروختم. وقتی به خانه برگشتم آن حضرت فرمود: «شما نیز همچون سایر مردمان هر روز به اندازه نیاز همان روز خرید کن». و سپس فرمودند: «از امروز نان خانواده مرا نیمی جو و نیمی گندم قرار بده؛ زیرا خدا میداند من توانایی دارم که بهترین خوراک را برای خانواده خود تهیه کنم؛ اما دوست دارم در پیشگاه الهی، سنجیدهترین رفتار را برای اقتصاد و معیشت داشته باشم» (کافی، ج۵، ص۱۶۶)
🌹
📌 #معیشت مردم باید در اولویت حاکم باشد.
حمادبن عثمان گوید:
در زمان امام #صادق علیه السلام، مردم #مدینه گرفتار #گرانی و #قحطی شدند.
امام صادق(ع) مقداری #گندم مرغوب داشت که در آغاز سال خریده بود.
آن حضرت به یکی از کارکنان منزلش فرمود:
مقداری #جو برای ما بخر و این گندم ها را بفروش.
چراکه ما( #اهل_بیت) خوش نداریم #غذای_مرغوب بخوریم و مردم غذای نامرغوب بخورند.
📚کلینی، کافی، ج۵، ص۱۶۶
📌 #مظلومیت امیرمومنان علی علیه السلام.
قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام فَوَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ مَنْ يَشْتِمُ عَلِيّاً وَ مَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُ إِلَّا أُسْطُوَانَةٌ فَأَسْتَتِرُ بِهَا فَإِذَا فَرَغْتُ مِنْ صَلَوَاتِي فَأَمُرُّ بِهِ فَأُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أُصَافِحُهُ.
امام #صادق علیه السلام:
گاهی می شود که می شنوم کسی امیرمومنان #علی علیه السلام را #شتم (سرزنش) می کند و بین من و او در مسجد تنها ستونی فاصله است؛
پس مخفی می شوم و چون از نمازم فارغ شدم بر او میگذرم و سلام می کنم و با او مصافحه می کنم.
📚برقی، محاسن، ج۱، ص۴۵۱.
📌از خدا چه بخواهیم
امام #صادق(ع) در راستای تشویق مردم به کسب #مکارم_اخلاقی، خطاب به پیروان خویش فرمود:
«ما كسى را كه
◀️ #عاقل،
◀️ #فهميده،
◀️ #فقيه،
◀️ خويشتن دار،
◀️ با مدارا،
◀️ #بردبار،
◀️ #راستگو،
◀️ #باوفا باشد، دوست داريم؛
زيرا خداوند، پيامبران را به مكارم اخلاق اختصاص داد؛ پس هر كه اين مكارم را داشته باشد، بايد خدا را سپاسگزارد و هر كس آنها را نداشته باشد، بايد به سوى خداى عز و جل تضرع كند و آنها را از او بخواهد.»
📚کلینی، الکافی، ج2، ص56، ح3.
🌷 السّلام علیک یا بقیة الله في أرضه 🌷
🔸 در روایتی امام صادق (ع) میفرمایند گروهی گمان و اعتقادشان این است که ما امامشان هستیم؛ اما هرچه ما میگوییم، آنها کار دیگری میکنند!
🔺میگوییم این کار را بکنید، نمیکنند؛ میگوییم این کار را نکنید، میکنند!
❌ بعد حضرت میفرمایند «واللّه ما أنا لهم بإمام» "والله من امام اینها نیستم. این چه ولایتی است که من هرچه میگویم اینها یک کار دیگر میکنند؟!"
💎 در آخر حضرت میفرمایند «إنما أنا إمام مَن أطاعني» من امام کسی هستم که من را اطاعت میکند. هر مقدار که اطاعت بکند، من امام او هستم. اینکه صرف ادعای ولایت فقیه و ولایت امام و معصوم باشد، اینها کافی نیست.
امام صادق (ع) به راوی می گویند به ابن ابی یعفور سلام برسان و بگو بنشین و به این فکر کن امیر المومنین (ع) چرا اینقدر نزد پیامبر (ص) عزیز شد؟ خود امام پاسخ می دهند: نبود مگر به خاطر صدق الحدیث و اداء الامانه. اگر بخواهیم گناهان را طبقه بندی کنیم حواسمان به این باشیم.
امام خمینی (ره) در چهل حدیث، یعنی هفتاد سال پیش، این حدیث را که ذکر می کنند ذیل آن می فرمایند دروغ الان جوری در جامعه ما شده که مثل نقل و نبات، آن وجه منکر بودن آن دارد از بین می رود. حساب کنیم اگر امام امروز می خواستند چهل حدیث را بنویسند چه می نوشتند. باید حواسمان باشد، این ها دین و ایمان است.
.
⚫️ وصيتی از امام صادق علیه السلام در تأکید و اهمیت نماز
امام صادق در واپسين ساعات عمر مبارکشان در حالی که ضعف شدیدی بر ایشان عارض شده بود، به همسرشان، حمیده، فرمود همه بستگان و خویشاوندان را جمع کن. وقتی همگی جمع شدند، چشمان مبارک خود را گشود و فرمود:
«إِنَ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة؛ شفاعت ما شامل کساني که نماز را سبک بشمارند نميشود.»
📓جلاء العیون، ص ٨٨٤
شهادت #امام_صادق علیه السلام
🌌 کمکهای شبانه امام صادق علیه السلام
وقتی پاسی از شب میگذشت، امام صادق علیه السلام کیسهای از نان و گوشت و پول برمیداشت و بر دوش خود گذاشته و نزد مستمندان مدینه میبرد و در میانشان تقسیم میکرد، ولی آنان او را نمیشناختند. وقتی امام صادق علیه السلام بشهادت رسید، دیگر آن صدقات شبانه را ندیدند و فهمیدند که آن مرد، امام صادق علیه السلام بوده است.
🔻مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِذَا أَعْتَمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّیْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرَاباً فِیهِ خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّرَاهِمُ فَحَمَلَهُ عَلَی عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَی أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فَقَسَمَهُ فِیهِمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَی أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فَقَدُوا ذَلِکَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ کَانَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۴/۸