✅ خدیجه سلام الله علیها
✅ همانطور كه بارِ رسالتِ رسول بر دوش ابوطالب و جعفر و مصعب و جمعى ديگر بود و به وسيله آنها رسالت رسول گسترده و پخش شد، با مال خديجه و ثروت او نيز پيوند خورد و هنگامى هم كه آن ثروت تمام شد، نوبت ديگران است تا شروع كنند و در زمين بگردند و منبعى براى توليد و برداشت، داشته باشند.
✅ وفا و صفا و فناى خديجه، او را محبوبترين در وجود رسول مىسازد. تا آنجا كه هميشه او را پيش چشم دارد تا آنجا كه عايشهى جوان با تمامى اقتدار و اعتماد به نفسش، حتى پس از مرگ خديجه، به حسادت مبتلا مىشود؛ چون مىبيند در زبان و چشم و دل رسول جايى براى جلوهى او نيست. و بالاتر از حسادت به شماتت مىپردازد كه چرا اين قدر به ياد كسى هستى كه خداوند بهتر از او را به تو داده است. تا آنجا كه رسول برمىآشوبد و تأكيد مىكند كه بهتر از خديجه را به دست نياورده است
📚 استاد علی صفایی حائری؛ تطهير با جارى قرآن(2)، ص: ۳۴۸
دفن حضرت خدیجه.mp3
5.15M
🔊 السَّلام عَلَيكِ يافاطِمه الزهرا
آجَركِ الله في مُصيبه أُمِّك
▪روضه وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه🔹
🔸عاشق🔸
اولین کسی است که نماز خوانده و نماز را به جماعت خوانده است خدیجه(س) و علی(ع) است که به پیامبر(ع) اقتدا کردند.
سالها بعد از فوت خدیجه(ع) هروقت اسم ایشان نزد رسول خدا(ص) میآمد، قطرۀ اشکی از چشمشان سرازیر میشد.
همسران پیامبر با اینکه خدیجه(س) از دنیا رفته بود حسودیشان میشد و میگفتند: «خدیجه زن بیوه بود در حالیکه ما دختر باکره بودیم. خدیجه از خودت بزرگتر بود و ما سی، چهل سال از تو کوچکتر هستیم. ما جای خدیجه را پر نکردیم؟»
حضرت فرمودند: «شما وقتی همسر من شدید که من آقا، معروف و مقتدر شدم، اما او زمانی همسرم شد که آهی در بساط نداشتم. وی ظروف طلا و نقره داشت، جزء ثروتمندترین تجار مکه بود. زمانی که من رسول شدم خدیجه تمام مالش را خرج مسلمانان کرد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 حضرت #خدیجه حقیقتا مظلوم است...
همسران دیگرِ حضرت رسول، آن رنجها را ندیدند!
💬 رهبر معظم انقلاب
دهم ماه رمضان رحلت حضرت خدیجه تسلیت باد
⚫ *وصیّت حضرت خدیجه*
و سه درخواست !
➖➖➖➖➖
حضرت خدیجه - علیها السلام - سه سال قبل از هجرت بیمار شد
پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلم - به عیادت وی رفت و فرمود:
ای خدیجه ، آیا می دانی كه خداوند تو را در بهشت نیز همسر من ساخته است؟! آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقّد كرد . او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شكرانه خدمات او توصیف فرمود.
چون بیماری خدیجه شدّت یافت، عرض كرد:
یا رسول الله! چند وصیت دارم:
➖من در حق تو كوتاهی كردم، مرا عفو كن. پیامبر فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به كار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف كردی.
➖عرض كرد یا رسول الله! وصیت دوم من این است كه مواظب این دختر باشید و به فاطمه زهرا - علیها السلام - اشاره كرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا كسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا كسی به صورتش سیلی بزند. مبادا كسی بر او فریاد بكشد. مبادا كسی با او برخورد زننده ای داشته باشد.
➖اما وصیت سوم را شرم می كنم برایت بگویم. آن را به فاطمه می گویم تا برایت بازگو كند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود:"نور چشمم! به پدرت بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم از تو می خواهم مرا در لباسی كه هنگام نزول وحی به تن داشتی، كفن كنی." پس فاطمه زهرا - علیها السلام - ازاتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر عرض كرد. پیامبر اكرم آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد واو بسیار خوشحال شد.
هنگام وفات حضرت خدیجه رسول خدا غسل و كفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل در حالی كه كفنی از بهشت همراه داشت نازل شد و عرض كرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: "ایشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوار تریم كه كفنش را به عهده بگیریم."
▪شجره طوبی، ج ۲ ،ص ۲۳۵ پند تاریخ، ج ۲، ص۲۲
از همان روز اول دو نفر مسلمان میشوند: علی و #خدیجه که این دو نقش مؤثری در ساختن تاریخ اسلام دارند. اگر فداکاریهای این زن نبود، از نظر علل ظاهری مگر پیغمبر میتوانست کاری از پیش ببرد؟
تاریخ ابن اسحاق یک قرن و نیم بعد از هجرت راجع به مقام خدیجه و نقش او در پشتیبانی از پیغمبر اکرم و مخصوصاً در تسلّی بخشی به پیغمبر اکرم، می نویسد:
بعد از مرگ خدیجه که ابوطالب هم در آن سال از دنیا رفت، واقعاً عرصه بر پیغمبر اکرم تنگ شد به طوری که نتوانست...بماند. تا آخر عمرِ پیغمبر هرگاه اسم خدیجه را میبردند، اشک مقدسشان جاری میشد.
📕 مرتضی مطهری، حماسه حسینی ج ۱ ص ۳۷۹
افتخار ائمه به فرزندی حضرت خدیجه
📢 افتخارِ امام حسن علیه السلام به حضرت خدیجه سلام الله علیها
👈🏻 در عصر خلافت امام حسن علیه السَّلام در کوفه پس از آنکه معاویه لعنه الله بر اوضاع مسلط شد و از مردم برای خود بیعت گرفت، امام حسن علیه السلام در پاسخ به جسارت و ناسزای او به ساحت مقدس امیرمؤمنان علیه السَّلام طی خطبهای طولانی با افتخار
به حسب و نسب و جدّة طاهرهشان فرمودند:
«و جَدَّتی خدیجة علیهاالسَّلام و جدَّتک قَتِیلَةُ [قُتَیلَةُ] فلعن الله أخملنا ذکراً وألأمنا حسبا...»
✍🏻 ای معاویه، جدّة من خدیجه طاهره، ولی جدّۀ تو قتیله (زن زشتکار جاهلیت) است و خداوند متعال لعنت کند آن کس را که حسب و نسبش پلید و پست است... »
📚 الارشاد، مفید رحمه الله، ٢/١٥
📢 افتخار امام حسین علیه السلام به حضرت خدیجه سلام الله علیها
🔴 امام حسین علیه السلام روز عاشورا مقابل سپاه دشمن ایستاد و نگاهی به صفهای طولانی آنها کرد که مانند سیل بود و نیز نگاهی به ابن سعد لعنه الله کرد که در میان لشکر ایستاده بود. آن حضرت در این هنگام خطبهای ایراد کردند و فرمودند:
«.. الحمد لله الذی خلق الدنیا فجعلها دار فناء... فإنّی ابن بنت نبیکم و جدتی خدیجة زوجة نبیکم...»
✍🏻 ستایش سزاوار خداوندی است که دنیا را خلق فرمود و آن را دار نیستی قرار داد... من پسر دختر پیامبر شما هستم و جدهام خدیجه عَلیهاالسَّلام همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشد.»
⚫️ و نیز خطاب به دشمن فرمودند:
«قال أنشدکم الله؛ هل تعلمونَ أنَّ جدّتی خدیجة بنت خویلد، أوّل نساء هذه الأمّة إسلاماً؟»
✍🏻 شما را بخدای تعالی سوگند آیا میدانید که مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد علیهاالسَّلام، نخستین بانوی گرونده به اسلام و تصدیق کننده پیامبر و پیشتاز در یاری و حمایت اوست؟»
📙 امالی، صدوق رحمه الله، مجلس ۳۰، ص۱۵۸
📚 بحارالانوار، ٤٥/٦
📢 افتخارِ امام سجاد علیه السلام به حضرت خدیجه سلام الله علیها
🔸امام سجاد علیه السَّلام در مجلس یزید زنازاده لعنه الله و در آن شرایط حساس و تاریخساز در معرفی خویش به مردم شام، ضمن روشنگری در مورد نَسَب شریف و تبار پرافتخار خویش به مردم شام، با افتخار نام پر شکوه و با عظمت جدۂ گرانمایهاش حضرت خدیجه علیهاالسَّلام را در کنار نام بلند پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام میآورد و خود را اینگونه مینامد: «أنا ابن خدیجة الکبری.» من فرزند خدیجه کبری هستم. (سلام الله علیهم)
📚 بحارالانوار، ٤٥/١٧٥
🏴
🌹 #خدیجه از زیباترین زنان، و کامل ترین آنان از جهت عقل بود. و در رای و نظر کامل، و از نظر عفت و دیانت و حیا و مروّت و مال در اوج قرار داشت.
📚ریاحین الشریعة، ج ۲، ص ۲۰۴☘
💠 حکایت؛
مرحوم آیتالله سیدمحمد هادی میلانی(ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور برلون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند، جراح حاذق پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند.
مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکردند، پس از این مساله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم، وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور برلون گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانههای کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کردهاند به خاک بسپارند و اینچنین شد که مزار این پروفسور مسیحی، مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند قرار دارد.
هیچ کافر را به خواری منگرید
که مسلمان مردنش باشد امید
پس از شهادت شهید سید محمد باقر حکیم رئیس مجلس اعلاء انقلاب اسلامی عراق (که چند سال قبل و در اول ماه رجب ،در جریان حمله انتحاری پس از اقامه نمازجمعه در صحن مرقد مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام به همراه جمعی ازنمازگزاران به شهادت رسید ) با شاهدان صحنه شهادت، مصاحبه کردند.
در بین مصاحبه شوندگان مرد میانسالی بود که براثر انفجار درآن صحنه، جانباز شده بود، او مطلب کاملا متفاوتی نسبت به دیگران بیان کرد:
بعد از حادثه انفجار، موج انفجار مرا چندین متر به هوا پرتاپ کرد، درهمین حین پرده ها و حجاب های برزخی به کنار رفتند و دیدم مولا امیرالمومنین علی علیه السلام بر بالای صحن مطهر علوی قراردارند و آغوش مبارکشان را بازکرده و یکی پس از دیگری شهیدان حادثه انفجار، با ایشان مصافحه نموده با دستان پرلطف حضرت بسوی آسمان فرستاده شده وعروج می کنند، یادم هست که اولین شهیدی که با حضرت مصافحه و حضرت اورا به سینه فشرد وبه آسمان فرستاد شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم (رضوان الله تعالی علیه ) بود، پس ازمصافحه وعروج شهداء نوبت به من رسید، و این در حالی است که آغوش حضرت برای من بازشده بود و منتظر است، دراین اثناء تعلقات مادی ازقبیل زن و فرزند مانع شد و به حضرت عرض کردم: آقا جان من ده الی دوازده تا بچه دارم ! آقا درپاسخ فقط یک کلمه با همان لحن کوچه و بازار نجف فرمودند" کیفک" یعنی : هر طور میل داری و به اصطلاح دوست داری و می خواهی!!" یعنی : شهادت که زوری نیست!!
این مرد درادامه ودرحالی که به شدت محزون و تمامی پهنای صورتش از اشک تَر شده بود اینگونه ادامه داد: با گفتن جمله عامیانه وخودمانی ازسوی حضرت که البته جمله ادبی آن می شود (عَلی کیفک) من بامُخ زمین خوردم و بیهوش شدم و لحظاتی بعد خود را برروی تخت بیمارستان دیدم اما دیگر از امام علی و آغوش گرم ایشان خبری نبود ومن ماندم وتعلقات سنگین دنیایی !
(سید محمد باقرزاده به نقل ازسید محمد علوی)