✨﷽✨
✅ اثر زخم زبان
👈 حضرت آیت الله شاه آبادی و حمام عمومی
آیت الله محمد شاه آبادی نقل می کنند : در زمان قدیم، حمام ها عمومی و دارای خزینه بود. روزی مرحوم شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند و چون می خواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط می کردند که آب های کثیف بر بدنشان نریزد.
سرهنگی که اونیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان به طعن و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد.
ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز مشغول تدریس بودند که صدای عده ای که جنازه ای را حمل می کردند، شنیدند. پرسیدند چه خبر شده؟ اطرافیان جواب دادند که آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هر لحظه بیشتر شد و معالجه ی دکترها هم سودی نبخشید و در کمتر از 24 ساعت، از دنیا رفت...
بعدها، هر وقت که آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد می کردند، متأثر و ناراحت می شدند و می فرمودند: « ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز می دادم تا گرفتار نشود».
••✾🌻🍂🌻✾••
ویژگی های شیعیان از زبان امام حسن
امام حسن مجتبى عليه السّلام در خطبهاى از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:اى مردم،به شما خبر دهم از حال يكى از برادرانم،كه در نظرم از همۀ مردم بزرگتر بود،و بالاترين چيزى كه او را در نظرم بزرگ كرده بود،پستى و حقارت دنيا در نظر او بود،از تسلط شكم بيرون بود،چيزى را كه نداشت به دنبالش نمىرفت،و چون پيدا مىكرد زياده روى نمىنمود، از تسلط شهوت خارج شده بود،از اين رو سبك عقل و سبك رأى نبود،از سلطه نادانى رهيده بود،از اين رو دستش را جز به جانب شخص مورد اطمينان و براى سود دراز نمىكرد،پراشتها و ناراضى و ملول نبود،بيشتر عمرش را خاموش بود،هر گاه ديگران وارد گفتگو مىشدند،با آنان جدل نمىكرد،در دعوايى شركت نمىكرد،دليلى اقامه نمىكرد تا قاضى را بيابد،از برادران دينىاش غافل نبود،خود را بر ديگران فضيلت نمىداد،لاغر بود،خود را ضعيف و ناتوان مىدانست،به هنگام مبارزه و پايمردى چون شير ژيان بود،كسى را به كردارى كه عذر خواهى از آن ممكن بود سرزنش نمىكرد تا بتواند عذر بخواهد،آنچه را انجام مىداد به زبان مىآورد،و كارى را كه نمىكرد نمىگفت،چون دو كار برايش پيش مىآمد و نمىدانست كداميك بهتر است،هر كدام كه به هواى نفس نزديكتر بود مخالفت مىنمود،درد خود را جز به كسى كه اميد بهبودى از او داشت اظهار نمىكرد،جز با كسى كه اميد خير خواهى داشت مشورت نمىكرد، دلتنگ نمىشد و ناراضى نبود و شكايت نمىكرد و پرخواهش نبود،و انتقامجويى نمىكرد،و از مكر دشمن غافل نبود،اينك شما هم اگر مىتوانيد اين گونه اخلاق شريفه را كسب كنيد،و اگر تمام آن را نمىتوانيد به دست آوريد،به دست آوردن اندك بهتر از ترك بسيار است،نيرو و توانى جز به وسيلۀ خدا نيست.
مِنْ كَلاَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ خَطَبَ بِهِ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فَقَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَخٍ لِي كَانَ مِنْ أَعْظَمِ اَلنَّاسِ فِي عَيْنِي - وَ كَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ فِي عَيْنِي صِغَرُ اَلدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلاَ يَشْتَهِي مَا لاَ يَجِدُ وَ لاَ يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ فَلاَ يَسْتَخِفُّ لَهُ عَقْلَهُ وَ لاَ رَأْيَهُ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ اَلْجَهَالَةِ فَلاَ يَمُدُّ يَدَهُ إِلاَّ عَلَى ثِقَةٍ لِمَنْفَعَتِهِ كَانَ لاَ يَتَشَهَّى وَ لاَ يَتَسَخَّطُ وَ لاَ يَتَبَرَّمُ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتاً فَإِذَا قَالَ اَلْقَائِلُونَ كَانَ لاَ يَدْخُلُ فِي مِرَاءٍ وَ لاَ يُشَارِكُ فِي دَعْوَى - وَ لاَ يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَرَى قَاضِياً كَانَ لاَ يَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ وَ لاَ يَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَيْءٍ دُونَهُمْ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِذَا جَاءَ اَلْجِدُّ كَانَ لَيْثاً عَادِياً كَانَ لاَ يَلُومُ أَحَداً فِيمَا يَقَعُ اَلْعُذْرُ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَرَى اِعْتِذَاراً كَانَ يَفْعَلُ مَا يَقُولُ وَ لاَ يَقُولُ مَا لاَ يَفْعَلُ كَانَ إِذَا يَبْدُو أَمْرَانِ لاَ يَدْرِي أَيُّهُمَا أَفْضَلُ نَظَرَ إِلَى أَقْرَبِهِمَا إِلَى اَلْهَوَى فَخَالَفَهُ كَانَ لاَ يَشْكُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ اَلْبُرْءَ وَ لاَ يَسْتَشِيرُ إِلاَّ مَنْ يَرْجُو عِنْدَهُ اَلنَّصِيحَةَ كَانَ لاَ يَتَبَرَّمُ وَ لاَ يَتَسَخَّطُ وَ لاَ يَتَشَكَّى وَ لاَ يَتَشَهَّى وَ لاَ يَنْتَقِمُ وَ لاَ يَغْفُلُ عَنِ اَلْعَدُوِّ فَعَلَيْكُمْ بِمِثْلِ هَذِهِ اَلْأَخْلاَقِ اَلْكَرِيمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا وَ إِنْ لَمْ تُطِيقُوهَا كُلَّهَا فَأَخْذُ اَلْقَلِيلِ خَيْرٌ مِنْ تَرْكِ اَلْكَثِيرِ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ.
مشکاة الأنوار , جلد۱ , صفحه۲۴۰
ای بردلم امیر یا مجتبی حسن
محبوب بی نظیر یا مجتبی حسن
از سوی ذالجلال درمکتب کمال
مارا توئی دبیر یا مجتبی حسن
فرزند شیر حق مهر منیر حق
روشنگر ضمیر یا مجتبی حسن
حلال مشکلی ، فرمانده ی دلی
ای عشق دل پذیر یا مجتبی حسن
من آهوی دلم بوده است از ازل
دردامتان اسیر یا مجتبی حسن
ذکرم شده مدام ،ازصبح تابه شام
یاغوث ویا مجیر یا مجتبی حسن
تودرکوثری بی شک وشبه هست
خیر شما کثیر یا مجتبی حسن
فرزند شیر حق مهر منیر حق
روشنگر ضمیر یا مجتبی حسن
جان علی قسم مستم کن ازکرم
ازباده ی غدیر یا مجتبی حسن
من پیرو خسته ام ازپانشسته ام
دست مرا بگیر یا مجتبی حسن
سلطان ذوالکرم بنما عنایتی
بر این فغیر پیر یا مجتبی حسن
مگذار روز حشر درپیشگاه حق
افتد سرم به زیر یا مجتبی حسن
هرچند من بدم از خود مکن ردم
خرده به من مگیر یا مجتبی حسن
احد
🌹به لغزشگاهها نزدیک نشوید
🔹رهبرمعظم انقلاب: جاهایى هست که انسان پایش مىلغزد: «چوگل بسیار شد، پیلان بلغزند»؛ آدمها که جاى خود دارند.
🔹جاهایى لغزشگاه است. به آنجاها نزدیک نشوید. لغزشگاهها انواعى دارد. هر کس نقطه ضعفى دارد. یکى نقطه ضعفش پول است؛ یکى نقطه ضعفش #رودربایستى و رفاقت است؛ یکى نقطه ضعفش #احترام کردن است؛ یکى نقطهى ضعفش #زن است؛ یکى نقطه ضعفش سورچرانى و شکمچرانى است.
🔹هر کس نقطه ضعفى دارد. آدم خودش نقطه ضعف خودش را خوب مىفهمد. به آن نزدیک نشوید. اگر نزدیک شدید، براى خودتان خطر درست کردهاید.
🔹علاوهبر نزدیک نشدن به نقطه ضعفها، باید در تقویت معنوى خودتان کوشا باشید.
🔹اول قدمش این است که همین نمازى را که در شبانه روز پنج نوبت مىخوانید، با توجه بخوانید.
#تلافی خوبی دیگران
🔖کنیزی شاخه گلی 🌹را به امام حسن علیه السلام اهدا نمود، آن حضرت او را آزاد کرد، انس بن مالک به آن حضرت عرض کرد: «آیا شما برای یک شاخه گل ناچیز، او را آزاد کردید؟» امام حسن علیه السلام در پاسخ فرمود: «أدبنا الله تعالی* خداوند ما را چنین تربیت کرده است، آن جا که می فرماید: «وإذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها* هنگامی که کسی به شما تحیت گوید، پاسخ او را به طور بهتر، یا همان گونه بدهید.»پاسخ بهتر همان آزاد کردن اوست.»
🏝مناقب آل ابی طالب ج 4 ص 18
🌺🍃🍂🍃🍁
🍃
روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند.
در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟
پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد.
ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟
پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.
پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟!
و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت .
حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير.
امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم .
حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1)
📚بحار الانوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348
📝نظر استاد مطهری درباره نسبت کثرت طلاق به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
🔹در برخی از روایات، حضرت مجتبی علیه السلام مطلاق (کسی که زیاد طلاق میدهد) عنوان شده است. به عنوان نمونه در کتاب کافی جلد6 صفحه56 دو روایت درباره کثرت طلاق حضرت مجتبی علیه السلام نقل شده با این مضمون که امام علی علیه السلام در بالای منبر فرمودند که "دخترتان را به ازدواج فرزندم حسن درنیاورید چون که او زیاد طلاق میدهد."
🔸این نقل با نصوص متعدد دیگر در مذمت طلاق و خصوصا شخص مطلاق سازگاری ندارد. در حاشیه کتاب کافی چاپ دار الحدیث جلد11 صفحه468 نظرات مختلفی را پیرامون این روایت جمع آوری کردهاند که یکی از آنها جعلی بودن این روایات است. استاد مطهری از جمله کسانی است که توضیحات نسبتا مبسوطی را در راستای جعلی بودن این اتهام دادهاند. آنچه در ادامه ذکر میشود توضیحات ایشان پیرامون این نسبت در کتاب "فقه و حقوق" است.
💬لازم است به يك شايعۀ بىاساس كه دست جنايتكار خلفاى عباسى آن را به وجود آورده و در ميان عموم مردم شهرت يافته، اشارۀ مختصر بكنم. در ميان عموم مردم شهرت يافته و در بسيارى از كتابها نوشته شده كه امام مجتبى فرزند برومند امير المؤمنين عليه السلام از كسانى بوده كه زياد زن مىگرفته و طلاق مىداده است.
💬چون ريشۀ اين شايعه تقريباً از يك قرن بعد از وفات امام بوده است به همه جا پخش شده است و دوستان آن حضرت نيز [آن را پذيرفتهاند] بدون تحقيق در اصل مطلب و بدون توجه به اينكه اين كار از نظر اسلام يك كار مبغوض و منفورى است و شايستۀ مردم عياش و غافل است نه شايستۀ مردى كه يكى از كارهايش اين بود كه پياده به حج مىرفت، متجاوز از بيست بار تمام ثروت و دارايى خود را با فقرا تقسيم كرد و نيمى را خود برداشت و نيم ديگر را به فقرا و بيچارگان بخشيد، تا چه رسد به مقام اقدس امامت و طهارت آن حضرت.
💬چنانكه مىدانيم در گردش خلافت از امويان به عباسيان، بنى الحسن يعنى فرزندزادگان امام حسن با بنى العباس همكارى داشتند، اما بنى الحسين يعنى فرزندزادگان امام حسين- كه در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همكارى با بنى العباس خوددارى كردند. بنى العباس با اينكه در ابتدا خود را تسليم و خاضع نسبت به بنى الحسن نشان مىدادند و آنها را از خود شايستهتر مىخواندند، در پايان كار به آنها خيانت كردند و اكثر آنها را با قتل و حبس از ميان بردند.
💬بنى العباس براى پيشبرد سياست خود شروع كردند به تبليغ عليه بنى الحسن. از جمله تبليغات نارواى آنها اين بود كه گفتند ابو طالب- كه جد اعلاى بنى الحسن و عموى پيغمبر است- مسلمان نبود و كافر از دنيا رفت و اما عباس كه عموى ديگر پيغمبر است وجد اعلاى ماست مسلمان شد و مسلمان از دنيا رفت. پس ما كه اولاد عموى مسلمان پيغمبريم از بنى الحسن كه اولاد عموى كافر پيغمبرند براى خلافت شايسته تريم. در اين راه پولها خرج كردند و قصهها جعل كردند.
💬موضوع دومى كه بنى العباس عليه بنى الحسن عنوان كردند اين بود كه گفتند نياى بنى الحسن بعد از پدرش على به خلافت رسيد و اما چون مرد عياشى بود و به زنان سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنيامد؛ از معاويه كه رقيب سرسختش بود پول گرفت و سرگرم عياشى و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را به معاويه واگذار كرد.
💬خوشبختانه محققان با ارزش عصر اخير در اين زمينه تحقيقاتى كرده و ريشۀ اين دروغ را پيدا كردهاند. ظاهراً اول كسى كه اين سخن از او شنيده شده است قاضى انتصابى منصور دوانيقى بوده كه به امر منصور مأمور بوده اين شايعه را بپراكند. به قول يكى از مورخان: اگر امام حسن اينهمه زن گرفته است، پس فرزندانش كجا هستند؟! چرا عدد فرزندان امام اين قدر كم بوده است؟ امام كه عقيم نبوده و از طرفى رسم جلوگيرى يا سقط جنين هم كه معمول نبوده است.
💬من از سادهدلى بعضى از ناقلان حديث شيعى مذهب تعجب مىكنم كه از طرفى از پيغمبر اكرم و ائمۀ اطهار اخبار و احاديث بسيار زيادى روايت مىكنند كه خداوند دشمن مىدارد يا لعنت مىكند مردمان بسيار طلاق را، پشت سرش مىنويسند: امام حسن مرد بسيار طلاقى بوده.
💬اين اشخاص فكر نكردهاند كه يكى از سه راه را بايد انتخاب كنند: يا بگويند طلاق عيب ندارد و خداوند مرد بسيار طلاق را دشمن نمىدارد، يا بگويند امام حسن مرد بسيار طلاق نبوده است، يا بگويند- العياذ باللّٰه- امام حسن پابند دستورهاى اسلام نبوده است. اما اين آقايان محترم از يك طرف احاديث مبغوضيت طلاق را صحيح و معتبر مىدانند و از طرف ديگر نسبت به مقام قدس امام حسن خضوع و تواضع مىكنند و از طرف ديگر نسبت بسيار طلاقى را براى امام حسن نقل مىكنند و بدون اينكه انتقاد كنند از آن مىگذرند.
🔗مجموعه آثار شهید مطهری جلد19 صفحه255
✨از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:
✍🏻 یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت
♥️✨حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.
✍🏻 پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟
♥️✨حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.
📚: وسائل الشیعه/ج7
✨اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم✨
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
═✧❁﷽❁✧═
#مناظره
✍️ ساعت حدود 9 شب بود. وارد مسجد شدم. مسجد شلوغ بود. مولوی خالد با صدای قشنگی #نماز_تراویح می خوند! منم رفتم فیض بردم . ولی از هم اتاقی خودم _ که شیعه بود_ حرف هایی شنیده بودم ... .
👨🎓 مهندس: حاج آقا چرا نمیشه نماز صبح را چهار رکعت خوند؟ صبح ها سرحال تر هستیم که!
👳🏻♂️ مولوی خالد: آقای مهندس احکام عبادی که دست من و شما نیست که هر وقت حال داشتیم بیشتر بخونیم. باید گوش به فرمان خدا و رسول الله ص باشیم.
👨🎓: یعنی اصلا امکان نداره احکام تغییر کنه؟ مثلا یه زمانی بیاد روزه نگیریم یا نماز های روزانه را یک جا بخونیم راحت بشیم؟
👳🏻♂️: نه عزیزم. احکام عبادی اسلام مثل روزه و حج و ... تغییر ناپذیر هستند تا قیامت عوض نمیشن. هیچ کس نمی تواند نماز و روزه و عبادت جدید اختراع کنه. عبادت جدید بدعت هستش و همه بدعت گذار ها جهنمی هستن چون رسول الله ص گفته: کل بدعة فی النار!
👉http://up44.ir/xgqpi5c1👈
👨🎓: تو دانشگاه هم اتاقی من _مهندس علوی_ یک بار بهم گفت که نماز تراویح زمان رسول خدا ص نبوده! خلیفه دوم حضرت عمر رض اختراعش کرد! درسته؟
👳🏻♂️: آره خلیفه دوم رض دید که نماز گزارها در مسجد پراکنده هستن آنها را ملزم کرد نماز های مستحبی ماه رمضان را به جماعت بخونن. کار خوبی بود! هم نشاط نماز بیشتر میشه هم منظم.
👉http://up44.ir/58nxx4qd👈
👨🎓: مگه نگفتین احکام عبادی اسلام دست ما نیست که تغییرش بدیم؟ خب منم الان میخوام نماز صبح را 4 رکعت بخونم چون نشاط دارم! نماز های یومیه را هم یک جا میخونم چون منظم تر هست.
👳🏻♂️: پسر جان خودت را با خلیفه دوم- آن صحابه بزرگ- مقایسه نکن! آنها آگاه تر به احکام اسلام از من و شما هستن!
👨🎓: یعنی چی؟ خود خلیفه دوم اقرار کرده که جماعت خوندن تراویح بدعت هست و زمان رسول الله ص نبوده. تازه مهندس علوی بهم می گفت که خلیفه دوم حکم ساده تیمم را هم بلد نبود! من مهندس و نخبه جامعه هستم تازه حافظ قرآن هم شدم امسال! چرا عمر بتونه تغییر بده من نتونم؟
👳🏻♂️: (صداش بالا رفته بود و بقیه هم داشتن بحث ما را گوش میدادن) مهندس جان! روایت های ما میگن رسول الله روز های آخر در مسجد معتکف بود و مردم باهاش نماز می خوندن و عبادت می کردن!
👨🎓: جایی آمده رسول الله ص گفته باشه نماز تراویح را به جماعت بخونین؟ خود خلیفه دوم گفته صحابه در مسجد نماز تراویح را فردا و پراکنده می خوندن! صد ها صحابه یعنی خبر نداشتن که تراویح را به جماعت بخونن بهتر است؟ بعلاوه مهندس علوی می گفت حتی علمای بزرگ شما گفتن که جماعت نماز تراویح اصلا در زمان رسول الله ص و خلیفه اول رض نبودش. حاج آقا ببین! اینم سند تو گوشی سیو کردم:
🔸 (قال عمر نعم البدعة هذه)، سماها بدعة لانه صلى اللّه عليه وآله وسلم لم يسن لهم الاجتماع لها، ولا كانت في زمن الصدّيق، ولا أول الليل، ولا كل ليلة، ولا هذا العدد»
🔸 (عمر گفت چه بدعت نیکویی است این!) عمر (جماعت خواندن تراویح را) بدعت نامید زیرا رسول الله ص به جماعت خواندن آن را سنت نکرد و این جماعت در زمان ابوبکر نیز نبود! نه در اول شب و نه در همه شب نیز نبود. و نه این تعداد رکعات!
👉http://up44.ir/5cvgwod8👈
👳🏻♂️: این مطلب را باید بررسی کنم... .
👨🎓راستی یادم رفت بهتون بگم. من دانشجوی مهندسی دانشگاه شریف هستم.بعد یک ماه، تو دانشکده بودم ساعت ده صبح پیامک از مولوی خالد به گوشیم آمد:
📩 مهندس یک ماه هست دارم فکر میکنم! کلا بهم ریختم. هر چقد از اساتیدمون سوال کردم فایده نداشت. حرف شما منطقی و صحیح هست. عمر بدعت ایجاد کرده... . برام خیلی سوالات دیگه هم ایجاد شده. شماره مهندس علوی را میخواستم برای تحقیق ... .
✧❁دانشگاه امامت❁✧
پرسش:
دنبال سند (منبع) سخن زیر هستم که حضرت علی(ع) منسوب است. امام علی (ع) می فرماید: مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت می شود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت می شود، مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت می شود.
پاسخ اجمالی:
هر حکمت آموزندهای که با سنجش تفکر و اندیشه آدمی، روزنهای به سوی کمال باشد، مورد تأیید دین نیز خواهد بود؛ چنانچه امام علی(ع) نیز فرمودهاند: «حکمت را از کسى که آنرا برای تو میآورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به [شخصیت] گوینده نگاه نکن»؛[1] اما روشن است که نباید ما هر نکته اخلاقی و زیبا را بدون تحقیق و توجه کافی، به کلام معصومین و بزرگان دین خود منتسب کنیم؛ از اینرو باید هر سخن در جایگاه حقیقی خود و منبع اصلی آن مورد بررسی قرار گیرد.[2]
حکمتی هم که در سوال مطرح شده است، به این شکل و با این کلمات در هیچ یک از روایات معصومین نیامده است؛ اما مشابه برخی از قسمتهای آن در کلام حضرت علی(ع) آمده است. به عنوان نمونه: « کسى چیزى را در دل پنهان نکند جز آنکه در لغزشهاى زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت».[3]
بنابر تحقیق انجام شده، حکمتی که در سوال آمده است برگردان یک عبارت به زبان انگلیسی میباشد که در بین اندیشمندان غربی رواج یافته است:
Watch your thoughts, they become words;
watch your words, they become actions;
watch your actions, they become habits;
watch your habits, they become character;
watch your character, for it becomes your destiny.
در حقیقت پنج کلمه Word, Action, Thought, Character, Habit که به ترتیب به معنای «گفتار، کردار، افکار، شخصیت و عادات» میباشند، اگر اولین حرف هر از یک از این کلمات را در کنار یکدیگر قرار دهیم، کلمه WATCH به معنای «ببین و مراقب باش» را تشکیل میدهند.[4]
از این کلمات بسیار در جملات حکمت آموز و در عبارتهای مختلف استفاده شده است؛ از اینرو منبع دقیقی برای عبارت فوق وجود ندارد، در برخی نوشتهها متعلق به «رالف والدو امرسون» نویسنده و فیلسوف آمریکایی دانسته شده، برخی منتسب به «فرانک اوتلا» و برخی دیگر آنرا برای گاندی دانستهاند؛ تا آنجا که در بسیاری از نوشتهها این جمله را حتی به بودا و یا لائوتسه بنیانگذار آیین تائو در 2500 سال قبل نیز نسبت دادهاند.
برای تحقیق بیشتر در مورد این جملات میتوانید به لینک زیر رجوع نمائید:
http://quoteinvestigator.com/2013/01/10/watch-your-thoughts/
پی نوشت: [1] . لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 241، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش.
[2] . برای فهم دقیق این موضوع ر.ک به نمایه معیار پذیرش سخن درست از نادرست کد سایت 39561
[3] . «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص472، حکمت26، قم، چاپ اول، 1414 ق.
[4] . البته کلماتی مانند Way, Heart, companion,… نیز عنوان شده است.