📝 گزارشی از ماجرای ترور 6 تیر 1360
چهارپنج روز از عزل بنیصدر میگذشت.جنگ باعراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی،بحث داغ محافل بود.
آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامهی شنبهها،عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
خودرو حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.
نماز ظهر تمام شد.آقا رفتند پشت تریبون.نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسشهای نوشتهی مردم را به سخنران میدادند، اگرچه بعضی از پرسشها تند و حتی گاهی بیربط بود.
آقا در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم»
بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون.ضبط را گذاشت روی تریبون؛درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمهی Play.شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.
یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن.آقا همینطور که صحبت میکردند،گفتند:«آقا این بلندگو را تنظیم کنید» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند:«در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود.نه میگذاشتند درس بخواند،نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای.. (انفجار)💣
آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند.اولین محافظ خودش را بالاسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون.
امام جماعت،متحیر وسط مسجد مانده بود.چشمش به یك ضبط صوت افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی»
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند.سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظها بلیزر سفید را انگار كه ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور میراندند.
در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
در خیابان قزوین،خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید.پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند.
با آن صورت خونآلود، کسی امام جمعهی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.» محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم آقای خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.»
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اكسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز 50- 50»؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.
محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی از همدان آمده بود بیمارستان بهارلو. تازه جراحیش را تمام كرده بود. داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.
سمت راست بدن پر از ترکش بود و قطعات ضبط صوت. قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود. دست راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود. استخوانهای کتف و سینه به راحتی دیده میشد. 37 واحد خون و فراوردههای خونی به آقا زدند...
این همه خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد. دو سه بار نبض افتاد. چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند. کیسههای خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق میكردند، اما باز هم خونریزی ادامه داشت.
یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.» بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود. یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند.
دکتر منافی، همان طور که میآمد بیمارستان بهارلو، تلفن زده بود كه دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند. آقای بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود.
دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد. کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود. تنها بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، بیمارستان قلب بود. آن موقع رئیس بیمارستان قلب دکتر میلانینیا بود. چند ماه بعد، نام همین بیمارستان را گذاشتند «بیمارستان قلب شهید رجایی».
هلیکوپتر خبر کردند. نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام مردم نگران بیرون ببرند. محافظ پشت بیسیم گفته بود كه قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود. مردم نگران بودند که نكند قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و میگفتند «قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید.»
با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا برسند به بیمارستان قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته و برگشته. یکبار همان انفجار بمب بود، یكبار خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یكبار هم جمع شدن پروتئینها در ریه و حالت خفگی. همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو میانداختند روی آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر كنند. معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در ریه دیده بودند.
آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود؛ «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد كه برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند. زخمها زیاد بودند. درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل آقا زیادتر است. میگفتند «اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند.»
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
امام مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد. دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش آقا. آن موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی هفتاد و دو تن را نمیدانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند:
«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی»
آقای هاشمی میگفت «اگر یک روز از حال آقا باخبر نباشم، احساس میکنم چیزی کم دارم.» برای همین مرتب از ایشان احوالپرسی میکرد. حاج احمدآقا هم همینطور؛ مرتب احوال میپرسیدند و روزانه به حضرت امام خبر میدادند.
کمکم به اطرافیان فشار میآوردند که: «آقاجان من باید از وضع کشور اطلاع پیدا کنم. شما هم رادیو را از من گرفتهاید، هم تلویزیون را.» دکترها بهانه میآوردند که امواج رادیویی، دستگاههای درمانی ما را بههم میریزد و عملکردشان را مختل میکند!
خیلی از چهرههای انقلاب برای عیادت میآمدند، اما آقا مرتب از شهید بهشتی میپرسیدند: «چرا همه میآیند، اما ایشان نمیآید؟» شک کرده بودند که یک خبرهایی هست. دور و بریها هم مانده بودند که چطور به ایشان بگویند. دکتر منافی گفت بهترین راه این است که بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و کمکم ایشان را مطلع کنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یکی دو نفر شهید شدهاند...
آقا از جمع آن شهیدها به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دکتر بهشتی و محمد منتظری. اولین کسی هم که به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقا اول پرسیدند آقای بهشتی چطورند؟ گفتند یک مقدار پاهایش مجروح شده است. آقایان که
رفتند، ایشان رو کردند به دکتر میلانینیا و پرسیدند شما از حال ایشان خبر داری؟ دکتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم.» پرسیدند: «مراقبت جدی از حال ایشان میشود؟ آنجا هم سر میزنید؟» بعد هم دکتر را سؤالپیچ کردند. دكتر میلانینیا با بغض از اتاق زد بیرون. دوباره که آمد، آقا را دید که بچههای همراه را جمع کردهاند و ازشان بازجویی میکنند. دکتر دست و رویش را شسته بود. نشست و یکی یکی اسم همهی شهدای حزب را به آقا گفت.
شیرینی عیدی گروهک فرقان، به کام مردم نشست. هر وقت كه در حزب جلسه بود، آقا آخرین نفری بود که از حزب میآمد بیرون.
https://farsi.khamenei.ir/file/terror-6-tir/4_1.htm
📌 قرارگاه معنویت 👇
🆔https://eitaa.com/Gh_Manaviyat
#جمعه_های_مهدوی
وظایف جوان منتظر2️⃣
✅محبت
محبت تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بيشتر شود، محبت نيز بيشتر خواهد شد.
هرگز دل من، چون تو يار دگري نگزيد***برخاست که بگزيند يار دگرم بودي
اگر انسان داراي همتي بلند باشد، دنبال محبوب حقيقي ميرود. اگر عاشق امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بشويم و او را دوست بداريم، رنگ محبوب به خود ميگيريم و بوي او را با خود داريم؛ چراکه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آنقدر ما را دوست دارد که بلاها را از ما دفع ميکند و در حق ما دعا ميکند. چقدر خوب است اين محبت، طرفيني باشد؛ يعني ما عاشقان هم براي ظهور و سلامتي او دعا کنيم. اينطور نباشد که فقط هنگام مشکل و گرفتاري به سراغ او برويم.
بايد نوعي زندگي کنيم که دل آن حضرت، خوشنود شود؛ کسي که ادعاي محبت و دوستي اولياي الهي را دارد بايد عمل به خواسته آنها را سرلوحه اعمالش قرار دهد.
✅ اطاعت
يکي از زيباييها و لذتهاي جواني، گذراندن عمر در راه اطاعت الهي است که باعث توجه و عنايت ربوبي ميشود. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: « خداوند جواني را دوست دارد که جواني خود را در راه اطاعت خدا سپري کند».[📚ميزان الحکمه، ري شهري، ج 5، ص 9.]
بايد دانست اطاعت از ولي خدا همانند اطاعت از پروردگار است و انساني که ادعاي دوستي با خدا و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را دارد بايد سعي در اطاعت داشته باشد.در زيارت جامعه کبيره آمده است« مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه؛هر کس شما را اطاعت کند ،خدا را اطاعت کرده است».
« جابر بن عبدالله انصاري» ميگويد: « امام باقر (عليه السلام) به من فرمود: « آيا کسي که ادعاي تشيع ميکند، همين که بگويد ما را دوست دارد، کافي است؟ سوگند به خدا، شيعيان ما نيستند، مگر آنان که از خدا تقوا ميکنند و به امانتداري و زيادي در ذکر خدا و روزه و نماز و نيکي به والدين و... شناخته ميشود».
بنابراين جوانِ منتظر بايد ضمن اظهار علاقهمندي و محبت به خدا و اهل بيت(عليهم السلام) ايشان، مطيع فرمان نيز باشد. با اين حال اگر مرتکب معصيت شد، آستان الهي درگاه نوميدي نيست؛ بلکه راه توبه و انابه باز است. همانگونه که خود امام زمان (عليه السلام) هم از خداوند متعال ميخواهد که توفيق بازگشت و توبه را به جوانان ارزاني بدارد: « خدايا! به جوانان توفيق توبه و انابه عنايت فرما».[« تفضل...علي الشباب بالانابه و التوبه»📚 مصباح کفعمي، ص 280.]
جوان که با ترک شهوات، راه اطاعت را در پيش ميگيرد، پرواز ملکوتي را آغاز کرده و بسان ملائک ميشود؛ همانگونه که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند ميفرمايد: « اي جواني که شهوتهاي مبتذل خود را ترک کردهاي! تو در نزد من همانند بعضي از فرشتگان
هستي».[📚کنزالعمال، ج 15، ص 785، ح 43106.]
#وظایف_جوان_منتظر
#محبت_به_امام_زمان_عجل_الله/
#اطاعت_از_امام_زمان_عجل_الله
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در حالی که جمعی از بلندپایهترین و دل سوزترین مسئولان نظام، هم، چون آیت اللّه دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، ۴ وزیر، ۱۲ معاون وزیر و حدود ۳۰ نماینده مجلس در آن جلسه حضور داشتند، به دست منافقان کور دل منفجر شد و ۷۲ یار وفادار انقلاب و امام با ذکر خدا بر لب و بدنهای پاره پاره به دیدار حق شتافتند.😔
❤️شهید بهشتی:
پاسداران آگاهانه انتخاب میکنند شجاعانه میجنگند غریبانه زندگی میکنند مظلومانه شهید میشوند و بیشرمانه مورد توهین قرار میگیرند!💔
شهید دکتر محمد حسین بهشتی🌹
شادی روحشان صلوات
#مناسبت
📌 قرارگاه معنویت 👇
🆔https://eitaa.com/Gh_Manaviyat
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔰 سخننگاشت | در اوایل کرونا مردم خوب رعایت میکردند اما الآن سستی دیده میشود
بار مجموعههای درمانی را سنگین نکنیم
🔻رهبر انقلاب: توفیقات کشور ما در مسئلهی مبارزهی با کرونا در دنیا منعکس شده، این اول کار بود. حالا آن مجاهدت اولی سست شده از سوی بعضی از مردم و مسئولین. من نگرانیام از این است که مجموعههای درمانی خسته بشوند. بایستی ما کاری کنیم که بار روی دوش اینها این قدر سنگین نباشد. خدای ناکرده اگر اینها خسته بشوند از کار، وضع بدتر خواهد شد. ۹۹/۴/۷
🏷 رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با همایش سراسری #قوه_قضائیه
💻 @khamenei_ir
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
نماز با فضیلت ماه ذی القعده را در یابید🌹🌹
🌹نماز_یکشنبه_ذی قعده🌹
💎«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه_ماه_ذیقعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.
🔖سپس فرمود: هیچ بنده ای از امت من نیست که این عمل را انجام دهد،مگر آنکه از آسمان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
🔰 و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!»
🔺 و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
👌و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مۆمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
✍ و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.»
🔺 و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
🌹🧚♀️🌹🧚♀️🌹🧚♀️
👈 و آن عمل بسیار پر فضیلت «نماز یکشنبه_ذی_القعده» است و کیفیت آن چنان است که :
🌹🧚♀️🌹🧚♀️🌹🧚♀️
🔗 در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد ( ۲ نماز دو رکعتی)
در هر رکعت حمد یک مرتبه
و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ سه مرتبه،
و معوذتین (سوره ی فلق و ناس)یک مرتبه،
و بعد از اتمام چهار رکعت هفتاد مرتبه #استغفار کند (بگوید استغفر الله)
و بعد یک مرتبه بگوید لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
و بعد از آن بگوید یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْتَ
┅╯التماس دعا
🌹🧚♀️🌹🧚♀️🌹
#مناسبت
📌 قرارگاه معنویت 👇
🆔https://eitaa.com/Gh_Manaviyat
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀? ️
18.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #آموزش_روخوانی_قرآن ویژه #کودکان
🌹 #درس_پنجم: #سکون
🕊 تمرین👇
✅ کلمات تمرین درس را بخوانید و صوت آن را به همراه سنّ، تا ساعت 21 سهشنبهشب به @alamdar1366 بفرستید.
🎁به برگزیدگان، هدیه نقدی تقدیم میگردد.
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حدیث
الإمامُ الرِّضا عليه السلام
سَبعَةُ أشياءَ بِغَيرِ سَبعةِ أشياءَ مِن الاسْتِهْزاءِ ; مَنِ اسْتَغْفَرَ بلِسانِهِ و لَم يَنْدَمْ بقَلبِهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجْتَهِدْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَنِ اسْتَحْزَمَ و لَم يَحْذَرْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سألَ اللّه َ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن تَعَوّذَ باللّه ِ مِن النّارِ و لَم يَتْرُكْ شَهَواتِ الدُّنيا فقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن ذَكَرَ اللّه َ و لَم يَسْتَبِقْ إلى لِقائهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ.
امام رضا عليه السلام
چند چيز است كه بدون چند چيز ديگر مسخره آميز است;
✅كسى كه به زبان خود استغفار كند اما در دلش [از گناه ]پشيمان نباشد خودش را مسخره كرده است،
✅ كسى كه از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختيها شكيبا نباشد خود را به سخره گرفته است ،
✅كسى كه خواهان موفقيت باشد امّا نكوشد خودش را به باد تمسخر گرفته است،
✅كسى كه جوياى دورانديشى باشد امّا احتياط نورزد خودش را ريشخند كرده است،
✅ كسى كه از آتش دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهشهاى دنيايى را رها نكند خود را به باد تمسخر گرفته است و
✅كسى كه خدا را ياد كند ولى براى ديدار او نشتابد خود را ريشخند كرده است..
📚بحار الأنوار : 78/356/11 .
#مسخره_آمیز_بودن_چند_چیز_بدون_چند_چیز_دیگر
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
22.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #آموزش_روخوانی_قرآن ویژه #کودکان
🌹 #درس_ششم: #صدای_الف_کشیده
🕊 تمرین👇
✅ آیات آخر درس را بخوانید و صوت آن را به همراه سنّ، تا ساعت 21 پنجشنبه به @alamdar1366 بفرستید.
🎁به برگزیدگان، هدیه نقدی تقدیم میگردد.
📌 قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌹 @Gh_Manaviyat 🌹
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#الگوهای_بندگی_و_زندگی
💠سیره پیامبر (ص) در مبارزه با منافقان
🛌برابر آیات قرآن، مهمترین ویژگی منافقان فرار از مسئولیتهای اجتماعی و تأکید بر اسلام فردی است.
🕸با تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و قدرت روزافزون اسلام، جریان خزنده نفاق بهتدریج شکل گرفت.
🦂با صدور فرمان جهاد، منافقان به این فرمان الهی اعتراض و بهانههای مختلفی را برای فرار از آن مطرح و سایر مسلمانان را ـ با ابزاری چون بزرگنمایی قدرت دشمن ـ از جنگ دلسرد و به سازش تشویق میکردند.
💳منافقان از هزینه اموال برای مصالح اسلام و پرداخت خمس و زکات گریزان بودند.
📡آنان با انتشار اخبار نادرست و شایعات، موجب پریشانی احوال جامعه میشدند.
💣همچنین برای محو ارزشهای اسلامی با رفتارهای هنجار شکنانه امر به منکر و نهی از معروف میکردند.
📖قرآن کریم ویژگیهای منافقان را بیان و پیامبر (ص) را به جهاد با منافقان و شدت عمل در برابر آنان فرمان داد.
📚پیامبر (ص) برای رسوا کردن منافقان به اقداماتی دست زد، مانند:
1⃣ با تأکید بر اینکه اسلام آیین فردی نیست، رهبانیت در اسلام راه ندارد و شخص بیتفاوت در برابر سرنوشت سایر مسلمانان، تنها مسلمانی شعاری است؛ در موقعیتهای متعددی بهانه فرار از مسئولیت را از منافقان گرفت.
2⃣ منافقانی را که حاضر به پرداخت خمس و زکات نبودند به نام صدا زده و آنان را از مسجد بیرون کرده و فرمودند تا حقوق واجب مالی را نپردازید حق نماز خواندن در مسجد را ندارید.
3⃣ برابر فرمان الهی در همه شرایع به قلع و قمع و اعدام شایعهپراکنان اقدام نمود. به عنوان نمونه در آستانه جنگ تبوک خانه تیمی منافقان را آتش زد که به متواری شدن آنان منجر شد.
4⃣با سازشکاران و فرارکنندگان از جهاد تا آخرین روز حیات مبارزه کرد. به عنوان نمونه افراد شاخص شبکه نفاق که در اردوگاه لشکر اسامه برای جنگ با رومیان شرکت نکردند را نفرین کرد.
📌 قرارگاه معنویت 👇
🆔https://eitaa.com/Gh_Manaviyat