[ آلبوم ] #چادرانه چآدریعنے : زیبایے‌های‌من‌برآیـ‌خُـدآ😌 چادریعنے ‌خُــدآیآ‌مے‌دانم‌غیرتت ‌بھ‌من‌وصف‌نآ‌شدنے‌‌ستـ...(: بہ‌احترام‌غیرتتـ‌ چآدربرسرمیکنم قربهً‌إلی‌الله

#چادرانه💫 چادر ابتدای راه زهرایی شدن...

#رهبرانہ💜🖇 عشق‌باتومعناپیدامیڪنھ✨🌿 حضࢪت‌دلبࢪ…'☁️♥️🔐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚🌱

•🦋⭐️• #چادرانه🍃 #پروفایل💕

‹🌸✨› •°[لطافت دخترانه‌ام را زیر چادر مشڪے پنهان می‌ڪنم تا مبدا به آن خدشه‌اے وارد شود]°• #چادرانہ

همه منتظر.. تا ببینن کجا تو از جاده‌ی عشق، دل میبُری💔 #شهیدانه

❮💜🌸❯ بینِ‌تمـٰامِ‌تلخۍ‌هـٰا،چھره‌ات👀 چون‌حبھ‌ۍ‌قندشیرین‌است‌...! 📔🖇 من‌بھ‌فداۍ‌چہره‌شیرینت:)! • • 🖤⃟💫↫ #رهبرانہ

#استوری #رهبرانه

قــــــــلــــــبــــــ♥️ مــــــــنــــــ🎈 بــــا چــــــادرمــ ☂ مــــــــیتــــپـــــــــــــــــه #چادرانہ

#چادرانه چادر میـپوشم چون ترجیح میدهم.. پا بہ حرف ِ خـــــدام باشـم وچہ لذتـــ دارد اینڪہ خاص او باشم... نہ اینڪہ..! مطیع دستـــ شیطان اینهمہ‌آیات‌احادیث‌واسہ‌حجاب‌ڪافےنیسٺ❓

✿⃟‌‌‌🎈✦ چادرم .. چہ خوب است ڪہ نہ رنگت از مُد مےافتد نہ مُدلت چادرم از ثبات توست ڪہ من شخصیت پیدا میڪنم... #چادرانه #پروفایل #حجاب

‹💖🌸› - شھداچشم‌امیدبہ‌پارچہ‌مشکۍتو بستہ‌اندکہ‌خون‌بھا؎آنھاست…!ジ - - "🌷" #چآدرانهـ

خواهرم...🌸 اگر زیبایی گيسوانت عنوانی‌ست که در «شعرها» ستایش می‌شود💖 حجب و حیای تو😌 عنوانی‌ست که در «قرآن» ستایش و تأکید شده است🤗 #چادرانہ

پایان فعالیت ادمین #خادم_الزینب

۰۰:۰۰ آرزو کن دعا برای شفای تمام بیماران🥺 التماس دعا🤲 شبتون بخیر🌙

سلام روزتون بخیر🍁

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 🍃 ❤️تا ابـــ♡ـــد پای تو❤️ #پارت_68 *محمد* رفتم تو دیدم داوودم کنار رستا خانم بیهوش شده🥺 رفتم کنارش نشستمو سرشو گذاشتم روی پام... همینجوری که دست میکشیدم لای موهاش گفتم : دمت گرم آقاداوود🥺 با این همه زجر تو بازم تحمل کردی و چیزی نگفتی...🥺 ولی چرا آخرش کم اوردی؟🥺💔 اصلا چرا داداش کوچیکه من چشماش بستس؟🥺💔 نمیخوای چشماتو باز کنی؟🥺💔 نمیخوای بلندشی به بچه ها روحیه بدی؟🥺💔 میدونی رسول چقدر حالش بده؟🥺💔 میدونی فرشید تیر خورده؟🥺💔 میدونی سعید آروم و ساکت شده؟🥺💔 چشماتو باز کن دیگه...😭 اورژانس اومد و داوود و رستاخانمو برد منم دنبالشون رفتم... محمد : الو رسول چیشد؟ رسول : آقا متهمینو بردیم دونفرم گذاشتیم مراقبشون باشن محمد : خوبه رسول : آقا.... میتونم بیام بیمارستان؟😓 محمد : آره بیا رسول : چشم *رسول* اومدم برم که فرشید اومد سمتم... رسول : جانم؟ بغضش گرفت و فقط نگام میکرد...🥺 رسول : چیزی شده؟ یهو خودشو پرت کرد تو بغلم... منم بغلش کردم و گفتم : چیزی شده داداش؟ از بغلم اومد بیرون و گفت : داری کجا میری؟ رسول : بیمارستان فرشید : میشه منم باهات بیام؟کارام تموم شده رسول : آره بیا بریم ادامه دارد... به قلم : ‌‌#آرام . #استاد کپی ممنوع❌ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸@ghaaaaaaa🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍃 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃

سرشو گذاشت رو پاش...🥺

پارت شصت و هشتم تقدیم نگاهتون✨ نظری ، پیشنهادی ، انتقادی و... دارید درخدمتیم👇 https://harfeto.timefriend.net/16382653442317

https://harfeto.timefriend.net/16382862057090 ناشناس نویسنده_آرام👆 اگه حرفی دارین میتونین توی ناشناسم بگین من پاسخگو هستم😊 منتظرتونما😉

مرسیییییییی😍🌹

ادامه😁🌸

و بازهم ادامه😍😁🌹