25.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آموزش_مجازی_مهدویت
#روز_بیست وهفتم
#هفته_سوم
#معارف_مهدویت_ویژه_نوجوانان
استاد: حجتالاسلام حسن محمودی
#ماه_مبارک_رمضان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@ghadimal_ehsan_mehriz
حيات رژيم غاصب اسرائيل به حيات شيطان وابسته است. صهيونيست ها براي به تاخير انداختن ظهور منجي و نجات رهبرشان شيطان، هر کاري ميکنند ما براي نجات دنيا و محقق کردن ظهور اماممان چه کرده ايم؟
@ghadimal_ehsan_mehriz
دعای روز بیست وهشتم ماه رمضان
@ghadimal_ehsan_mehriz
هدایت شده از Ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبی_باشهدا
گمان نکنید انهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگار خود روزی میگیرند.آنهایی که در راه خدا کشته می شوند جزو زندگانند.
#شهیدعباس_قادری🌹
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
@ghadimal_ehsan_mehriz ☜
╰──═✿ঈঈঈ✿═──╯
🔴شهیدی که #امام_زمان_(عج) کفنش کرد
🌸شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن.
🌸از بس این #شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...
روحانی می گوید:
" ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند.
پیش پدر و مادرش آمدم گفتم:
" این شهید چنین #وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟"
و آنان اجازه دادند...
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
🌸وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت:
" من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت:
" برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم."
🌸من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود."
🌸از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
📚منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" سید مسعود پور اقایی
السَّلام عَلی المَهدی
➖➖➖➖➖
⏰ هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
https://eitaa.com/ghadimal_ehsan_mehriz
#آموزش_مجازی_مهدویت
#روز_بیست وهشتم
#هفته_سوم
#معارف_مهدویت_ویژه_نوجوانان
استاد: حجتالاسلام حسن محمودی
#ماه_مبارک_رمضان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@ghadimal_ehsan_mehriz
21.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دوره_در_جستجوی_خورشید
#آموزش_مجازی_مهدویت
#روز_بیست_و_هشتم
#هفته_چهارم
#معارف_مهدویت_ویژه_نوجوانان
استاد: حجتالاسلام حسن محمودی
#ماه_مبارک_رمضان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
https://eitaa.com/ghadimal_ehsan_mehriz
💠 آیه های مهدوی 💠
✨وقف وقت✨
«...وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً»۱
🌸 عبد الحمید واسطی به امام باقر علیه السلام عرض کرد: به خدا قسم ما به خاطر انتظار این امر (فرج) بازار را رها کرده ایم تا جایی که چیزي نمانده که از فقر و بیچارگی دست تکدّی پیش مردم دراز کنیم. فرمود: ای عبد الحمید! آیا گمان می کنی اگر کسی خود را وقف راه خدا کند، خداوند راه روزي به روی او نمی گشاید؟ آری واللَّه! خداوند حتماً در رحمت خود رابه روی او خواهد گشود. خدا رحمت کند کسی که خود را در اختیار ما گذاشته است. خدا رحمت کند آن کس که امر ما را زنده نگاه دارد...۲
🔹 فرج و گشایش در امور، در گرو تقوا و اطاعت و بندگی خداست؛ به همین دلیل حضرت مهدی به منتظرانش سفارش میکند: ما به اخبار و اوضاع شما احاطه و اشراف داریم و چیزی از اخبارتان از ما پنهان نمیماند. ما رعایت حال شما را فروگذار نکرده ایم و شما را از یاد نبرده ایم که اگر جز این بود، سختی ها شما را در بر میگرفت و دشمنان شما را نابود میکردند؛ پس تقوای الهی را پیشه خود سازید و (با این کار) ما را در نجاتتان از فتنه ها یاری کنید.۳
۱. سوره طلاق، آیه ۲ و ۳
۲. کافی، ج ۸، ص ۸۰
۳. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷
#مهدویت_در_قرآن (جزء بیست و هشتم)
✅ مهدیاران
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
@ghadimal_ehsan_mehriz
هدایت شده از Ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبی_باشهدا
📹 درس توسل به اهل بیت از #شهیدحسین_خرازی
رهبر معظم انقلاب در مورد این شهید بزرگوار میفرمایند:
«او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود كه با ذخیرهای از ایمان وتقوا و جهاد و تلاش شبانهروزی برای خدا و نبرد بیامان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست».
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
@ghadimal_ehsan_mehriz ☜
╰──═✿ঈঈঈ✿═──╯
📌 پایان ماه #رمضان آغاز سال معنوی جدید ماست؛ چه خوب است که برای آن برنامه ریزی کنیم و زمانی از هر روز را به امام زمان اختصاص دهیم.
استاد #پناهیان
@ghadimal_ehsan_mehriz
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
🌴هیئت مؤسسه فرهنگی قران وعترت قدیم الاحسان ,جهت نشر معارف مهدوی و امام زمانی در این شهرستان ایجاد شده است.. 🌴
لبیک یا مهدی عج✌️
🔘با مجوز رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی
🏢 شماره ثبت موسسه: 128
📬ارتباط با مدیر: 09130999145
https://eitaa.com/ghadimal_ehsan_mehriz
💠 آیه های مهدوی 💠
✨ تشنگی خوش میگذرد انگار!؟ ✨
«قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعین»۱
🌸 امام محمد باقر در این رابطه میفرماید: «معنای آیه این است که بگو بیندیشید اگر امامتان غایب شد، به گونه ای که ندانید او کجاست، پس چه کسی برایتان امامی ظاهری خواهد آورد که اخبار آسمان ها و زمین و حلال و حرام خداوند را برای شما بیان کند.»۲
🔹 تشبیه امام به آب، بیانگر نکات ظریف و عمیقی است از جمله اینکه: هیچ کس نمیتواند خود را از امام بی نیاز بداند، همان طور که نمیتوان خود را از آب بینیاز دانست. غفلت و دوری از امام موجب مرگ انسانی ما میشود، همان طور که دوری از آب، مرگ جسمی ما را به دنبال خواهد داشت.۳
🔻 داستان ما داستان بیشتر از هزار سال تشنگی و عطش است. کسی از منتظرِ آب نشستن سیراب نمیشود. همانطور که آدم تشنه به جستجوی آب میرود، منتظر واقعی نیز به جستجوی امامش برمیخیزد و برای یاری او و زمینه سازی ظهورش قیام میکند.
۱.سوره ملک،آیه۳۰
۲.کمال الدین و تمام النعمه، ج۱،ص۳۲۶
۳.کافی، ج۱،ص۳۷۶
#مهدویت_در_قرآن (جزء بیست و نهم)
✅ مهد یاران
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
@ghadimal_ehsan_meriz
#کلام_امام : شیعه حق ندارد مأیوس و ناامید بشود
🔻بیانات رهبرانقلاب دربارهی انتظار فرج
🔸 مسئلهى انتظار ظهور صاحبالزّمان (علیه الصّلاة و السّلام) یکى از آن مسائل پُرمغز و پُرمعنا و داراى مضامین عالى در مجموعهى تفکّرات شیعه است. این امیدى که در دل یک انسان به وجود مىآید، به برکت ایمان و اعتقاد و یقین به وجود منجى و به حضور منجى، این امید خیلى داراى ارزش و قیمت است. یقیناً مایهى حرکتهاى بزرگ در جوامع اسلامى و در جوامع شیعى و مایهى اصلى حرکت عظیم انقلاب اسلامى، همین عقیده و همین انتظار فرج است.
🔹 شیعه یاد گرفته است که با فضیلتترین اعمال، انتظار فرج است. معناى این جمله آن است که در هر شرایطى - ولو سختترین شرایط باشد - شیعه حق ندارد مأیوس بشود و ناامید بشود؛ [چون] منتظر است، منتظر فرج، منتظر گشایش، منتظر بازشدن افق و نَفْس این انتظار به او نیرو میدهد و او را قدرتمند میکند و به او نشاط میدهد؛ و نیرو و نشاط و امید هر جا بود، زندگى به طرف سامان پیش میرود؛ به طرف اصلاح حرکت میکند. ۱۳۷۲/۱۱/۰۸
@ghadimal_ehsan_mehriz
🔸شهید مهدی زین الدین :
🌹هر گاه #شب_جمعه #شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد میکنند.
@ghadimal_ehsan_mehriz
📜صدور توقیع از ناحیه امام زمان (عج) برای شیخ مفید (400 ش)
✍️ از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما میگذرد کاملاً مطلع هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست... ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در برمیگرفت و دشمنان شما را از بین میبردند. پس از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید.
@ghadimal_ehsan_mehriz
💠 آیه های مهدوی 💠
✨به یاد امام زمان باش✨
«ألَم تَرَواْ أَنَّ اللهَ سَخَّرَلَکُم مَّا فِی السَّمَٰوَاتِ وَمَا فِی الأَرضِ وَ أَسبَغَ عََلَیکُم نِعَمَهُُ ظٰهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجٰدِلُ فِی اللهِ بغَیرِعِلمٍ َ وَلَا هُدًی وَلَا کِتَٰبٍ مُّنِیرٍ»
🔹 شخصی از امام کاظم درباره ی آیه ۲۰ سوره لقمان که میفرماید: "نعمتهای آشکار و پنهانش را بر شما تمام کرد" پرسید. امام فرمودند: نعمت آشکار امامی است که میان مردم نمایان است. نعمت پنهان، امام غایب از دیده هاست. آن شخص پرسید: در میان امامان کسی پنهان می شود؟ فرمودند: بله، وجودش از چشم مردم پنهان می شود ولی یادش از دلهای مومنان مخفی نمی شود.
❤️ امام باقر فرموده اند: همانا یاد و ذکر ما (اهل بیت)، یاد و ذکر خداست.
بحارالانوار ج۵۱ ص۱۵۰؛ کافی ج۲ ص۴۹۶
💢 بعضی از تکالیف زمان غیبت به صورت فرمان و دستور واجب صادر نشده، بلکه به صورت خبر دادن از حالات مومنانِ آن زمان بیان شده است. در این مورد هم، روایت به این نکته تاکید دارد که شخص با ایمان در این دوره از زمان، باید دلش متوجه و به یاد محبوبش باشد زیرا اگر غیر از این باشد، نشانه ی بی ایمانی اوست.
✅ مهد یاران
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
@ghadimal_ehsan_mehriz
#بسم رب المهدی
#باسلام ازامشب رمان زندگینامه هرشب یک قسمت گذاشته میشه
#زندگی کسی که مثل امام حسین (ع)شهیدشدوتجربه اسارت حضرت زینب(س) رو داره
#امیدوارم ازخوندنش لذت ببرید وطرزخوندنتون جوری باشه ک اگه قسمت هایی که دلتون گرفت یااشکتون دراومد ب این فکرکنید ک ب حرف هاوسفارشاتشون عمل کنیم نه اینکه فقط دل بسوزونیم
#یاعلی
@ghadimal_ehsan_mehriz
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹#بسم_رب_العشق
رمان_مذهبی
#زندگینامه شهید مدافع حرم محسن حججی
#قسمت_اول
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
هفته دفاع مقدس بود; مهر ماه #سال91.
#نمایشگاه بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. 😯
من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه #غرفه_دار بودیم.
من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران.
چون دورادور با #موسسه_شهیدکاظمی ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست..
.
برای انجام کاری ، #شماره_تلفن موسسه را لازم داشتم.
با کمی #استرس و #دلهره رفتم پیش محسن😇
گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟"
محسن #یه_لحظه سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. #دستپاچه و #هول شد. با صدای #ضعیف و #پر_از_لرزه گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🙄🤔
گفتم: "بله."
چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم.
.
از آن موقع، هر روز #من_و_محسن ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم.😌
سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان.
.
با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. 😇😌👌🏻
با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. 😰
.
یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، #یه_خبرخوش. توی #دانشگاه_بابل قبول شدی."😃
حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍✌🏻
.
گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. 👀
یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است.
سرش را #باناراحتی پایین انداخت.
موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟"
گفتم: "بله.بابل."
گفت: "میخواهید بروید؟"
گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔
توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم.😢
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@ghadimal_ehsan_mehriz
💠 آیه های مهدوی 💠
✨پنج هزار فرشتهی در انتظار✨
«بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمینَ» ۱
🌸 امام باقر فرمودند: «همانا فرشتگانی که در روی زمین، در روز (جنگ) بدر حضرت محمد را یاری نمودند، هنوز بالا نرفته اند و بالا نخواهند رفت تا اینکه صاحب این امر را یاری نمایند و آنها پنج هزار فرشته هستند.» ۲
🔹 از یاری رسانندگان حضرت مهدی عجل الله فرجه در قیام ایشان، فرشتگانی هستند که به آسمان نرفته و انتظار او را میکشند. آنان نوح را در کشتی، ابراهیم را در آتش، موسی را در شکافتن نیل، عیسی را هنگامی که به آسمان رفت و رسول الله را در بدر یاری کردند. آن ها سالهاست که منتظر قیام حضرت قائم عجل الله فرجه هستند تا ایشان را در این امر بزرگ یاری رسانند. ۳
۱- آل عمران،آیه ۱۲۵
۲- تفسیر العیاشی،ج ۱،ص ۱۹۷
۳- الغیبه نعمانی، ص ۳۰۹، باب ۱۹
✅ مهدیاران
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
@ghadimal_ehsan_mehriz
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
#قسمت_دوم
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت۲
…
فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام.
نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.
هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥
حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇
احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌
.
برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭
انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم.
بالاخره طاقت نیاوردم.
زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢
.
از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود.
یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "
قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم.
پیام دادم براش.
برای اولین بار.
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌
کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد.
.
از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم.
تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود.
روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود!
#نگران شدم.
روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔
دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم.
دل توی دلم نبود. 😣
فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم.
آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️
نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔
تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@ghadimal_ehsan_mehriz
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
#بسم_رب_العشق
رمان_مذهبی
#زندگینامه شهید مدافع حرم محسن حججی
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت٣
…
تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯
به هر طریقی بود شماره #منزل بابای محسن را ازشان گرفتم.
بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮
#مادر_محسن گوشی را جواب داد. 😌
گفتم: " آقا محسن هست؟"
گفت: "نه شما؟"
گفتم: "عباسی هستم. از #خواهران_نمایشگاه. لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! "
یک ساعت بعد محسن تماس گرفت.
صدایش را که شنیدم پشت تلفن #بغضم_ترکید و شروع کردم به #گریه😭
.
پرسیدم:"خوبی؟"😢
گفت: "بله."
گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! "
گوشی را #قطع_کردم.
یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️
چه کار اشتباهی انجام دادم!
با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭
محسن شروع کرد به زنگ زدم به من.
گوشی را جواب نمی دادم.
پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین."
آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂
.
#بی_مقدمه گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره #گناه_آلود میشه. "
.
لحظه ای #سکوت کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌
.
اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود.
از خوشحالی داشتم بال درمیآوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍
.
.
#مادر زهرا عباسی:
از زهرایم شنیدم که محسن میخواهد بیاید خواستگاری.
می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند.
چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا.
.
می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨
باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌
همان موقع رفت توی دلم. 😍
با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. "
.
وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮
با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن.
.
گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر #طاقت_نیاوردم همان کله صبح زنگ زدم خانهشان.!😇
.
به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است.
از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍
.
ادامه دارد..
@ghadimal_ehsan_mehriz