🥇قهرمانان دفاع مقدس
👌آرامش حقیقی در چهره این شهید موج میزند
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید
💢نذر عباس
شهید مدافع حرمی که توسط مادرش در کودکی به واسطه اتفاقی که افتاد در روز تاسوعا نذر حضرت عباس شد و در روز تاسوعا نیز به شهادت رسید
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
#آسمانیها
#رعایت_حلال_و_حرام
🍃♦️سردار شهید حسن باقری یه بار بعداز ظهر از محل کار باید میرفت خونه.
اون روز سهمیه ناهارِ هرکس، یک قرص نون بود و یه ماست پاکتی.
بهش گفتم: سهمیه خودته، ببر خونه یه فکری کرد و گفت: آخه معلوم نیست اینو دادن من اینجا بخورم یا نه
اون روز رفت خونه اما سهمیه اش را نبرد
🔸معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👇👇
🍃🔹 آیا برای من راه توبه باز است؟
♦️ هنگامی که اهلبیت (ع) وارد شام شدند پیرمردی به نزدیکی اهلبیت امام حسین علیهالسلام آمد و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و کشور را از مردان شما راحت کرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز ساخت.»
🔹 امام سجاد (ع) به او فرمود: «پیرمرد! قرآن خواندهای؟» گفت: آری.
🔹 فرمود: آیا این آیه را میدانی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودَﺓ فی القربی؛ بگو جز مودّت خویشاوندان از شما مزدی نمیخواهم.»
♦️ گفت: «آری، خواندهام.» فرمود: «ای پیرمرد! ما همان «ذویالقربی» هستیم.»
🔹 آیا این آیه را خواندهای که: «و آت ذا القربی حقه؟ حق خویشاوندان را ادا کن.» گفت: خواندهام.
🔹فرمود: «ما همان «ذوالقربی» هستیم.
🔹 آیا این آیه را خواندهای «واعلموا انما غنمتم من شیء فان للّه خمسه و للرسول و لذی القربی؛ بدانید آنچه غنیمت به دست آوردید، خمس آن مال خدا و پیامبر و ذیالقربی است.» گفت: آری.
🔹 حضرت فرمود: «پیرمرد! آن «ذیالقربی» ماییم.»
🔹 آیا این آیه را خواندهای: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند اراده کرده که پلیدی را از شما خاندان دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»
♦️ پیرمرد گفت: خواندهام. حضرت فرمود: «ما همان اهلبیتی هستیم که خداوند آیۀ پاکی را مخصوص ما ساخته است.»
♦️ راوی گوید: آن مرد ساکت ماند و از حرفی که زده بود پشیمان شد و گفت: «به خدا آیا شما همانهایید؟»
🔹 امام سجاد (ع) فرمود: «به خدا بیتردید ما همانهاییم. به حق جدمان پیامبر خدا ما همانهاییم.»
♦️ آن مرد گریست. عمامهاش را از سر افکند، سر بهسوی آسمان گرفت و گفت: «خدایا من از دشمنانِ خاندان پیامبر، از جن و انس به درگاهت بیزاری میجویم. آنگاه گفت: آیا برای من راه توبه باز است؟»
♦️ فرمود: «آری، اگر توبه کنی خدا میپذیرد و با مایی. گفت: توبه کردم.»
♦️ این خبر به یزید رسید، دستور داد او را کشتند. [۱]
📚 پی نوشت:
[۱]. لهوف، ص ۲۱۱، مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶۱
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹اول باید استقلال اقتصادی باشد
♦️امام خمینی(ره): استقلال با وابستگی جمع نمی شود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداریم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداریم. اول باید آن مطلب را درستش کرد، استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی اول باید او را درستش کرد تا ما بتوانیم اسم خودمان را یک مملکت بگذاریم، یک مملکت مستقل بگذاریم
📚 صحیفه امام؛جلد ۱۰؛صفحه ۴۳۸
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃🔹وابستگی محمدرضا شاه؛ فحاشی در اتاق خصوصی به آمریکاییها اما در همان حال دستبهسینه گوش به فرمان
♦️رهبرمعظم انقلاب: من به شما عرض بکنم انسان وقتی به این خاطراتی که از دوستان محمّدرضای پهلوی باقی مانده، نگاه میکند -من در خیلی از این کتابها خواندهام- [میبیند] یک مواردی پیش میآید که خود این محمّدرضا شاه طاغوتی، از دست آمریکاییها بشدّت عصبانی است.
♦️به آنها فحش هم میدهد، ناسزا هم میگوید؛ البتّه در اتاق خصوصی، با یاران نزدیکش!
♦️مثل آن که رفت روی پشتبام خانهاش، به آن پاسبانِ شهرِ دوردست فحش داد، ایشان هم اینجوری بود؛ در اتاق خصوصی بدگویی هم میکند امّا در همان حال، اگر چنانچه سفیر انگلیس یا سفیر آمریکا یک پیغامی میداد، یک تلفنی میکرد، یک دستوری میداد؛ این #دستبهسینه حاضر بود آن دستور را انجام بدهد؛ چارهای نداشت؛ مجبور بود.
♦️ #وابستگی این است؛ این باید از بین برود.
۹۶/۷/۲۶
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🥇قهرمانان دفاع مقدس
🍃🔹«شهرداری در جبهه» یا
«#خادم_الحسینی
شهید محمد دهقاننژاد
و برادر «حسن شریعتی»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#دلنوشته
🍃🔹هم قد گلوله توپ بود.
گفتن: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت: با التماس!
گفتن: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت : با التماس!
به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس!
وقتی تکههای بدنشو جمع میکردن، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🏅قهرمانان دفاع مقدس
مادری که وصیتنامه فرزند شهیدش را روی قالیچه بافت
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🍃✍لطفا تا آخر بخوانید👇👇👇
♦️📞 آخرین تماس♦️
🤲هنوز سلام نماز صبح را نداده بودم که متوجه شدم بی سیم مرا به نام صدا می زند:
📞- ذبیح ، ذبیح . . . محمود . . . ذبیح . . . از محمود
🔸صدا، صدای گرفته محمود بود که می گفت با فرمانده تیپ کار دارم بلافاصله گوشی بی سیم را به دست فرمانده دادم .
📞- محمودجان چه خبر، بچه ها در چه وضعیتی هستند . . . .
📞- الحمدلله وضعیت بچه ها خوب است به سلامتی به موضعشان برگشتند . . . اما ما که سه چهار نفر مجروحیم این جا نزدیک خاکریز عراقیها . . . بر زمین افتاده ایم و ادامه داد:
شما نمی توانید به یاری ما بیایید؟
💧 . . . دلم از جا کنده شد
🔹در یک آن، چهره فرمانده درهم شکست و اندوه از زوایای چهره مصممش نمودار شد; انگار هرگز این گونه درمانده نبوده است
صدای محمود دوباره طنین افکند:
📞- ما شدیدا زخمی شده ایم عراقیها هر لحظه به ما نزدیک می شوند . . . شما نمی توانید ما را نجات دهید؟ . . . .
🔸اضطراب درد آلودی که این سؤال با خود داشت فضای سنگر و دل ما را سنگین کرده بود; نفسها در سینه حبس شده بود و نگاهها به چهره تکیده فرمانده دوخته شده بود برای دقایقی تنها صدای خش خش بی سیمها شنیده می شد اما باز این صدای محمود بود که شنیده شد:
📞- هیچ کمکی از دست شما ساخته نیست؟
- عراقیها دارند به ما نزدیک می شوند .
🔹عرق سردی بر پیشانی و چهره فرمانده که عاجز و شکسته می نمود نشسته بود، آخر چگونه می توانست وقتی دشمن صدای او را می شنود برای محمود توضیح دهد که کاری از دست او ساخته نیست .
در این موقع فرمانده در حالی که بغض خود را فرو می برد شاسی بی سیم را که در دستش عرق کرده بود فشار داد:
📞- محمود جان . . . با خودت اسلحه نداری؟ . . .
📞- دستم تیر خورده است و قدرت تیراندازی ندارم و الا تا لحظه آخر با دشمن می جنگیدم . . . .
💧در این موقع صدای گریه بچه هایی که صدایش را می شنیدند فضای سنگر را پر کرده بود
دقیقه ها چون قرنهای طولانی می گذشت
فرمانده تیپ با صدایی که آشکارا در اثر بغضی گلوگیر تغییر کرده بود گفت:
📞- دوست داری برایت از شهادت حرف بزنم؟ . . .
محمود با مکثی کوتاه پاسخ داد:
📞بله فرمانده . . .
💧قطره های درشت اشک، چهره مردانه فرمانده را که برافروخته به نظر می رسید کاملا خیس کرده بود . بقیه بچه ها بلند بلند گریه می کردند و با تمام وجودشان دعا می خواندند . فرمانده دهنی بی سیم را به خود نزدیکتر کرده و شمرده شمرده شروع به سخن گفتن کرد:
📞- شهدا در نزد خداوند مقام بزرگی دارند و با ریخته شدن اولین قطره خونشان همه گناهانشان بخشیده خواهد شد و با شهدای کربلا محشور می شوند . . . .
🔹فرمانده همچنان اشک می ریخت و درباره شهادت سخن می گفت که محمود حرفش را قطع کرد:
📞- نمی خواستم حرفهایت را قطع کنم ولی عراقیها به ما رسیده اند و الآن به علی جعفری تیر خلاصی زدند و دارند به من اشاره می کنند . . .
🚩 لحظه ها همچنان سنگین و بی شتاب می گذشتند و حزنی عمیق بر سینه ها پنجه می کشید . . . عاقبت صدای محمود به سکوتی که تنها چشمان ابرآلود در آن می بارید پایان داد .
📞- باز هم بگو . . . چه حرفهای زیبایی می زدی . . . باز هم برایم از شهادت بگو . . . .
فرمانده ادامه داد:
📞- شهدا به دیدار آقا و مولایشان سیدالشهدا می روند . . . حضرت مهدی علیه السلام در آخرین لحظه سر آنها را بر زانوی محبت می گیرد و به آنها مژده بهشت می دهد . . . .
در این لحظه باز هم صدای محمود شنیده شد:
📞- حرفهای زیبایی می زنی ولی افسوس فرصتی باقی نیست، تا چند دقیقه دیگر به دوستان شهیدم ملحق خواهم شد اگر پیامی برای آنها دارید بگویید . . . .
💢با شنیدن این کلام همه بچه ها بی اختیار ناله می کردند و ضجه می زدند، خود فرمانده تیپ سرش را میان دو دست گرفته بود و با صدای بلند می گریست و رعشه های تند التهاب شانه هایش را تکان می داد
👈ناگهان فرمانده به محمود گفت:
📞- چیزی غیر از اسلحه نداری؟
📞- چرا تنها یک نارنجک دارم . . .
📞- می توانی ضامنش را با یک دست بکشی؟
📞- می توانم . . .
📞- پس ضامنش را بکش و آماده نگهدار، وقتی عراقیها به نزدیکی تو رسیدند از آن استفاده کن .
📞- چشم، حتما این کار را می کنم . . . الآن عراقیها به چند قدمی من رسیده اند .
📞- سلام ما را به شهدا برسان، و با بی تابی افزود: نارنجک . . . نارنجک یادت نرود . . .
- . . .
- . . .
💧دیگر صدایی جز همان خش خش ممتد بی سیم شنیده نمی شد که آن هم در صدای گریه بی امان بچه های حاضر در سنگر گم شده بود . . .
✍خاطره از: ذبیح الله جعفری
https://telegram.me/joinchat/CXK6lz4YbPFkdkQLgmOaGw
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
#آسمانیها
#سبک_زندگی_پیامبر_(ص)
🍃♦️شهید محمد حسین یوسف اللهی در بخشی از وصیتنامه اش از همه می خواهد که خون ما را چون رود جاری سازید تا هرچه بر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد علیه و آله و سلم برگردد
🔸معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh👇👇
🍃🔹رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند :اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و َصَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ؛
♦️صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه.
📚كافى، ج۲، ص۹۱، ح۱۵
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🔸امام خمینی (ره):
🍃🔹به حرف آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب میکنند و میخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند،گوش ندهید.
📚صحیفه نور ، جلد ۹ ، صفحه ۲۵۳
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔹دشمنان؛ ولایت مطلقه فقیه را همان استبداد گرفتند.
(یعنی میل فقیه عادل به صورت دلبخواه)
🎙بشنوید از بیانات امام خامنه ای
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#دلنوشته
من میخواهم در آینده شهید بشوم … معلم پرید وسط حرف علی و گفت: ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده میخواهین چکاره بشین، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح میدادی !!! مثلاً پدر خودت چه کاره است؟ آقا اجازه … شهید …
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🏅قهرمانان دفاع مقدس
مردان عاشق
مشق عشق مینویسند
بیعشق نمیتوان به هیچ جنگی رفت
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃♦️بعضیها فکر میکنند به خانواده شهدای حرم میلیونها تومن پول میدهند!
🔹 همسر شهید روحالله قربانی از خاطره یک روز تلخ میگوید، روزی که شخصی کنار دستش نشست و گفت مگر چقدر به مدافعان حرم پول میدهند که میروند سوریه؟!
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید
🔹 وقتی که حرکت داماد عراقی همراهان ماشین عروس را غافلگیر می کند
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─
#آسمانیها
#شادی_و_نشاط
🍃♦️شهید جواد شایسته پسر بانشاطی بود، حد و حدود خدا و قرآن را رعایت میکرد.
👈 یک خصلت اخلاقیاش بیشتر نمود داشت؛ آن هم خندهرو بودنش بود. بیشتر دوستان و مسجدیها او را «جواد خندهرو» صدا میزدند. با این حال به حلال و حرام و پاکدستی بسیار مقید بود.
🔸معاونت فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👇👇
📣صوت
🔹وسط میدان جنگ و در میان عراقیها، شهید ردانی پور بدون ترس و با یک سخنرانی حماسی، مرا به رزمندگانی که بدون فرمانده بودند به عنوان فرمانده معرفی کرد
🎙گفتگو با روحانی رزمنده و جانباز حجة الاسلام علی علیمحمدی
🔹قسمت دوم
📻رادیواصفهان
#برنامه_شبهای_روشن
🔹پخش شده جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh👇👇
Shab Rosahn Hoj AliMohamadi2 14000814 KamHajm.mp3
10.41M
📣صوت
🔹وسط میدان جنگ و در میان عراقیها، شهید ردانی پور بدون ترس و با یک سخنرانی حماسی، مرا به رزمندگانی که بدون فرمانده بودند به عنوان فرمانده معرفی کرد
🎙گفتگو با روحانی رزمنده و جانباز حجة الاسلام علی علیمحمدی
🔹قسمت دوم
📻رادیواصفهان
#برنامه_شبهای_روشن
🔹پخش شده جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh👈👈